مردان و زنان جوانی که امروزه در کار نوشتنند، مشکلات دل آدمی را، که با خود در ستیز است، از یاد بردهاند و نوشته خوب تنها زاییده این ستیز تواند بود، زیرا جز این چیزی در خورد نوشتن نیست، در خورد عذاب و عرقریزی نیست.
هیچ کس
شکسپیر در نمایشنامه مکبث گرفته شده: «زندگی داستانی است لبریز از خشم و هیاهو، که از زبان ابلهی حکایت میشود، و معنای آن هیچ است.»
hamid
«زندگی داستانی است لبریز از خشم و هیاهو، که از زبان ابلهی حکایت میشود، و معنای آن هیچ است.»
Pooria Mardani
یک زمانی بود که آدم را از روی کتابهایش میشناختند
ghazale
من این را به تو میدهم نه برای اینکه به یاد زمان باشی بلکه برای آنکه بتوانی گاه و بیگاه زمان را فراموش کنی و تمام نفست را برای فتح آن حرام نکنی. گفت چون هیچ نبردی فتح نمیشود حتی درهم نمیگیرد. میدان نبرد تنها ابلهی و نومیدی بشر را به رخاش میکشاند و پیروزی خیال باطل فیلسوفها و احمقها است.
Omid Souri
«زندگی داستانی است لبریز از خشم و هیاهو، که از زبان ابلهی حکایت میشود، و معنای آن هیچ است.»
سارا حسن زاده
آنوقت من ساکت ماندم. خودمون رو میشنیدیم. تاریکی را میشنیدیم.
mahii
در شهر ما هم بعضی روزهای آخر ماه اوت اینطوری است، هوا همینطور باز و مشتاق است و چیزی غمانگیز و حسرتآور و آشنا در آن هست. پدر میگفت آدم ماحصل تجربیات اقلیمی خودش است.
حسین احمدی
دمپایی دستم بود، من اونو نمیدیدم، ولی دستهایم آن را میدیدند، و صدای شب شدن را میشنیدم و دستهایم دمپایی را میدیدند، اما من خودم را نمیدیدم، اما دستهایم دمپایی رو میدیدند و من آنجا چندک زده بودم و صدای تاریک شدن رو میشنیدم.
cuttlas
باید به خود بیاموزند که ننگی پستتر از ترسیدن نیست
علیرضا نورانی