بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب یافتن معنا در نیمه دوم عمر | صفحه ۱۷ | طاقچه
تصویر جلد کتاب یافتن معنا در نیمه دوم عمر

بریده‌هایی از کتاب یافتن معنا در نیمه دوم عمر

۳٫۵
(۵۵)
اقتدار شخصی با وجود احترام گذاشتن به حقوق و دیدگاه‌های دیگران، نه خودخواهانه و نه استعمارگرانه است. اقتدار شخصی پذیرفتن فروتنانۀ چیزی است که آرزو دارد از طریق ما موجود شود. اگر «من» از سر راه انرژی‌ای که آرزو دارد از طریق ما زنده شود کنار نرود، این انرژی ما را از طریق حمله‌های مریض‌گونه به دردسر خواهد انداخت یا چیزی نشاط‌آور یا چیزی حیاتی درون ما خواهد مُرد، هر چند بدن ما ممکن است چندین دهه همچنان به حرکت ادامه دهد. ما همگی به طرزی شخصی و محرمانه می‌دانیم که این الزام هر روز ما را فرا می‌خواند هر چند ممکن است از آن بگریزیم. این که کشف کنیم چه چیزی برای ما حقیقت و معنا دارد و این که جرأت و جسارت این را پیدا کنیم که بر اساس آن حقیقت در این جهان زندگی کنیم و این‌گونه جهان هستی با گذشت زمان به ما احترام خواهد گذاشت (هر چند در ابتدا ممکن است باعث گیجی و سردرگمی دیگران شویم و حتی آنها را بترسانیم).
بهاره مظاهری
در واقع، اکثر افراد در سالخوردگی به جای این که آسوده‌خاطر باشند، بیش از پیش همانی می‌شوند که قبلاً بوده‌اند. آنهایی که ناله و زاری می‌کردند، اکنون ناله و زاری بیشتری می‌کنند؛ آنهایی که وابسته بودند، اکنون تبدیل به کودک می‌شوند؛ آنهایی که عادت به انکار داشتند، اکنون دیگران را مقصر دانسته و سرزنش می‌کنند؛ آنهایی که نسبت به بزرگ شدن و پذیرفتن مسئولیت کامل سلامت عاطفی غافل بودند، انتظار خواهند داشت وقتی قدرت آنها کم می‌شود، شما این کار را برایشان انجام دهید. بزرگسالانی که در میانسالی بار مضاعف فرزندان و والدین‌شان را به دوش می‌کشند، هر چند در بخش‌های دیگر زندگی‌شان ممکن است کارکرد خوبی داشته باشند، به‌سختی خواهند توانست توازن سالمی در خصوص این پدر و مادرهای متوقع ایجاد کند.
بهاره مظاهری
از بین تمام ایدئولوژی‌هایی که روح انسان مدرن را تسخیر کرده است، شاید هیچ کدام به اندازۀ این خیالبافی رمانتیک، قدرتمند و اغواگر نیست که شخصی در دنیای بیرون وجود دارد که کاملاً مناسب ماست، همسری که برای ما همچون یک روح در دو بدن است و ما مدت‌ها دنبال او بوده‌ایم. ما همیشه به دنبال کسی هستیم که من او را «دیگری جادویی» می‌نامم، کسی که حقیقتاً ما را درک خواهد کرد، از ما مراقبت خواهد کرد و نیازهای ما را برآورده خواهد ساخت و مرهمی بر زخم‌های ما خواهد بود، و اگر قدری خوش‌شانس باشیم، باعث خواهد شد دیگر مجبور نباشیم بار بزرگ شدن و برآورده کردن نیازهای خودمان را به دوش بکشیم. این خیالبافی در همۀ ما وجود دارد و شاید مسموم‌ترین یا کشنده‌ترین ایدئولوژی دنیای مدرن باشد، حتی نیرومندتر از رقیب اصلی‌اش یعنی این خیالبافی‌ای که چیزهای مادی برای ما شادی را به ارمغان خواهند آورد.
بهاره مظاهری
بزرگ شدن و ترک کردن خانه مستلزم دو کار است: اول، ما باید مسئولیت خودمان را به عهده بگیریم و دست از مقصر دانستن و سرزنش کردن دیگران (جامعه، پدر و مادر، همسر یا شریک‌مان و خدایان قدرتمند) برداریم. دوم این که ما باید به درون بنگریم تا ایده‌های محوری تکراری عقده‌ها و تأثیرات پیشینه‌مان که دشمن واقعی ما در آنجا قرار دارد را درک کنیم. بزرگ شدن روی کاغذ ساده به نظر می‌آید اما چند نفر از ما حقیقتاً بزرگ می‌شویم. اگر من مسئولیت زندگی‌ام را به عهده بگیرم، باری را از دوش دیگران برداشته‌ام، اما در این صورت من یک تُن بار دارم که باید خودم حمل کنم. علاوه بر این من متوجه خواهم شد که وقتی بحث تصمیمات حیاتی و اساسی زندگی به میان می‌آید، شدیداً احساس تنهایی می‌کنم. اگر به درون بنگرم، در این صورت مجبورم دست از مقصر دانستن و سرزنش کردن دیگران بردارم و بپذیرم که من همان کسی هستم که مسئول این نتایجی هستم که از آنها متنفرم و حتی مسئول این علائم ناراحتی هستم که ایجاد می‌شود، حتی مواردی که باعث اذیت و آزار خودآگاه من می‌شود.
بهاره مظاهری
بجای این که مسئولیت هر اشتباهی که رخ می‌دهد را بپذیریم، ادعا می‌کنیم که شانس‌مان بد است، کارمای ما (یا سرنوشت ما) بد است، ژن‌هایمان ایراد دارد و کس دیگری مقصر است، و همچنان به نادیده گرفتن نیازمان به خودآگاهی ادامه می‌دهیم. پیش از این درباره شبح‌های خرابکارِ ترس و بی‌حالی در پای تختخواب زندگی گفتم. ترس، بیشتر زندگی ما را هدایت می‌کند و تمام انواع استراتژی‌های دفاعی را ایجاد می‌کند. مخالفت کردن با ترس‌مان شاید حیاتی‌ترین تصمیم ضروری در اداره زندگی و احیای دستور کار روح در نیمۀ دوم زندگی است. ظرافتی که ترس به واسطۀ آن می‌تواند ما را اداره کند فوق‌العاده است. تأثیر ترس نه تنها در الگوهای اجتناب (که بسیار در زندگی ما رایج هستند)، بلکه همچنین در انکار، تفکیک (جدا ساختن زندگی‌مان به صورت گزینه‌های خوب یا بد ساده‌لوحانه) یا فرافکنی نسبت به دیگران نیز یافت می‌شود.
بهاره مظاهری
روان‌شناسیِ نیمۀ اول زندگی به واسطۀ خیالِ به دست آوردن انگیزه پیدا می‌کند: به دست آوردن قدرت «من» برای کنار آمدن با جدایی، جدا شدن از تسلط ظاهری پدر و مادر و به دست آوردن جایگاه در جهان (چه از طریق دارایی باشد و چه رابطه یا کارکرد اجتماعی). در این صورت، نیمۀ دوم زندگی، از ما رها کردن را می‌طلبد: رها کردنِ یکی دانستن خود با دارایی‌ها، نقش‌های اجتماعی، جایگاه و هویت‌های موقتی؛ نیمۀ دوم زندگی از ما می‌خواهد ارزش‌های دیگری که از درون تأیید می‌شود را در آغوش کشیده و به طور کامل بپذیریم.
بهاره مظاهری
اما نوع افسردگی که ما اغلب به آن فکر می‌کنیم (وقتی واژه افسردگی را استفاده می‌کنیم)، چیزی نیست که به واسطۀ بیوشیمی ایجاد شده باشد یا عقب کشیدن واکنشی انرژی در رویارویی با فقدان بیرونی باشد، بلکه پدیده‌ای مربوط به تعامل نیروهای درون‌روانی است که اهمیت درمانی ویژه‌ای دارد (عملاً این باغ پرگل افسردگی چیزی است که امروزه در راهنماهای روان‌درمانی آن را اختلال افسردگی خفیف یا مزمن می‌نامند، یعنی عدم حضور یک عامل عاطفی قوی برای هدایت زندگی یا اختلال در این عاطفه،) این نوع افسردگی نمادی از استقلال روان است. «من» (یعنی درک خودآگاه ما از کسی که هستیم) می‌خواهد انرژی را در جهتی مطمئن سرمایه‌گذاری کند، شاید در خدمت اهداف اقتصادی، اما روح ما دستور کار دیگری دارد. روح به طرزی مستقل انرژی سرمایه‌گذاری شده را بیرون می‌کشد، آن را به درون تغییر جهت می‌دهد و در حالی که دوباره به درون روان برمی‌گردد، اغلب «من» را نیز پشت سر خود به درون می‌کشد. همۀ ما گاه و بی‌گاه این نوع افسردگی را تجربه کرده‌ایم، چراکه یک جزرومد انرژی معینی وجود دارد که در مورد همۀ ما مشترک است.
بهاره مظاهری
موهبت شفابخش افسردگی نشانه‌هایی به ما کمک می‌کنند تشخیص دهیم این فراخوان‌هایی که تجربه می‌کنیم چه هستند؟ احتمالاً رایج‌ترین یا متداول‌ترین آنها و شاید فاش‌کننده‌ترین آنها افسردگی است. انواع مختلف افسردگی وجود دارد. افسردگی بیولوژیک عموماً در پیشینۀ خانواده‌ها وجود دارد. تقریباً تمام مطالعات نشان می‌دهد که این نوع از افسردگی را می‌توان به بهترین نحو به کمک تجویز داروهای ضد افسردگی درمان کرد، بخصوص وقتی که این روش درمانی با نوعی از روان‌درمانی کوتاه مدت ترکیب شود. همچنین افسردگی واکنشی وجود دارد که مناسب فقدان‌های مهم در زندگی‌مان است و معمولاً از لحاظ شدت در تناسب با مقدار انرژی است که ما در کسی یا چیزی که از دست داده‌ایم، سرمایه‌گذاری کرده بودیم. وقتی فرزندی به دانشگاه می‌رود یا در پایان یک رابطه یا موقع تمرین نیرو در محل کار یا هنگام بازنشستگی، این موارد همگی می‌توانند باعث افسردگی واکنشی شوند.
بهاره مظاهری
همۀ ما از چنین اشتباهات مربوط به تعمیم بیش از حد رنج می‌بریم. تجربیات اصلی معینی بلافاصله تبدیل به قانون‌ها، نگرش‌ها و تفسیرها نسبت به خود و جهان می‌شود و از طریق تکرار و تقویت و در طول زمان، درون ما نهادینه می‌شده و کم‌کم نحوۀ عملکرد واکنش‌گرای ما در دنیا را اداره می‌کنند. واژۀ کلیدی در اینجا واژۀ واکنش‌گرا است. شاید ۹۵ درصد از اعمال روزانۀ ما واکنش‌گرا است. محرک‌های بیرونی یا عوامل تحریک‌کنندۀ درونی، تعابیر یا تفاسیر قدیمی نسبت به جهان را فعال می‌کنند و ما به روش‌های آشنا به دنیا واکنش یا عکس‌العمل نشان می‌دهیم. الگوها به چه روش دیگری اتفاق می‌افتند؟ هیچ یک از ما صبح هنگام در حالی از خواب بیدار نمی‌شود که بگوید «بله، امروز فکر کنم تمام کارهای احمقانه‌ای که در گذشته انجام داده‌ام را تکرار خواهم کرد.» اما این دقیقاً همان کاری است که ما انجام می‌دهیم، چراکه بخش زیادی از زندگی ما بر اساس هدایت خودکار است که به این جملۀ حکیمانۀ باستانی اعتبار می‌دهد که «ما بدترین دشمن خودمان هستیم».
بهاره مظاهری
همۀ این موارد یا هر یک از این‌ها ممکن است ما را وادار کند تا در آینه نگریسته و برای اولین بار با غریبۀ درون آینه آشنا شویم. چیزی که ما در ابتدا در آینه می‌بینیم، همان چیزی است که آزرو داریم ببینیم؛ یعنی persona یا شخصیت ظاهری و نه خود غریزی یا خودی که پایه در ذات غریزی ما دارد. آنچه که می‌بینیم چیزی است که گاهی آن را «شخصیت موقتی» می‌نامند؛ رفتارها و نگرش‌های اکتسابی و استراتژی‌های انعکاسی یا واپس‌گرا که از طریق آن یاد گرفته‌ایم جهان را به بهترین نحوی که می‌توانیم مدیریت کنیم. شخصیت موقتی (یک ساختار متشکل از انطباق‌های در هم تنیده)، ممکن است بسیار متفاوت از «خویشتن» و ذاتی یا درونی ما باشد؛ اما خوب یا بد، این شخصیت ما را به جایی که هستیم آورده است، به نحوی که هم‌اکنون می‌ترسیم آن را رها کنیم. با این حال زندگی روش خودش برای مورد تردید قرار دادن این شخصیت موقتی را دارد.
بهاره مظاهری
خودآگاهی معمولاً تنها از تجربۀ درد و رنج نشأت می‌گیرد و گریختن از درد و رنج دلیلی برای این است که چرا ما اغلب انتخاب می‌کنیم که در کفش‌های قدیمی آشنا اما محدودکننده‌مان بمانیم. اما روان هرگز ساکت نیست و درد و رنجی که می‌کشیم اولین سرنخی است که نشان می‌دهد چیزی توجه ما را به خود می‌خواند و در انتظار التیام یافتن است.
بهاره مظاهری
وقتی ما این سؤال را می‌پرسیم که: «چگونه شد که ما کسی شدیم که فکر می‌کنیم هستیم» بخش مهمی از پاسخ در تأثیرات خودآگاه اکتسابی مربوط به خانواده و محیطی که در آن متولد شده‌ایم، یافت می‌شود، اما بخش بیشتری از زندگی ما عمیقاً توسط الگوهای قدرتمندی اداره می‌شود که ما داشته‌ایم تا در جهان بزرگ‌تر دوام بیاوریم. این ابرازهای انطباق، امکان بقا را فراهم کرد، چیزی که ما به خاطر آن ممنون و سپاسگزاریم، اما استقلال آنها در زندگیِ اکنون ما باعث می‌شود ما به گذشتۀ تضعیف شده‌مان و چرخۀ تکرار گره بخوریم. ما فرا خوانده شده‌ایم تا این گذشته را پشت سر بگذاریم و اضطرابی که همیشه همراه فراتر رفتن از محدوده‌های امن و قابل‌پیش‌بینی گذشته است را تحمل کنیم.
بهاره مظاهری
درمان دارویی به این دلیل بیش از حد به طرزی گسترده تجویز می‌شود که ساده‌تر، مقرون به صرفه‌تر، و برای همگان نسبتاً قابل‌دسترس‌تر است. این‌ها نکات مثبتی هستند؛ اما این مشکل به صورت یک احتمال وجود دارد که به طرزی مخفی درمان دارویی ممکن است خیلی ساده باعث شود افراد از سؤالات بزرگتر زندگی پرهیز کنند، سؤالاتی که اگر مورد غفلت قرار گیرند، منبع مخفی درد و رنج خواهند بود.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
«بی‌معنایی، کمال زندگی را محدود می‌کند و در نتیجه مترادف بیماری است. معنا باعث می‌شود بسیاری از چیزها و شاید همه‌چیز قابل‌تحمل شود.»
من زنده ام و غزل فکر میکنم
حیوانات دیگر ممکن است بجنگند تا زنده بمانند اما هرگز دربارۀ فناپذیریشان نگران نیستند.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
بزرگ‌ترین راز این نیست که ما به طور تصادفی در غنای زمین و کهکشان پرستاره پرتاب شده‌ایم، بلکه این است که در این زندان ما می‌توانیم تصوراتی دربارۀ خودمان ایجاد کنیم که به اندازۀ کافی نیرومند است که بتواند ناچیز بودن‌مان را نفی کند.
mahmood
فرافکنی‌های ما از مقوله‌ها، ارزش‌ها و وظایفی نشأت می‌گیرند که هنوز به صورت خودآگاه درنیامده‌اند
Forest ♂️
چیزی که زمانی اعتماد به نفس جوانی بود (با این که اغلب سوت زدن در تاریکی بود) را هم‌اکنون به عنوان غرور و نخوت، نقطه‌ضعف قهرمان، و ناخوداگاهی در نظر می‌گیرم. از این ملاقات با محدودیت‌ها، حکمت برآمده از فروتنی می‌آید: این که بدانیم که حتی نمی‌دانیم که چه چیزهایی را نمی‌دانیم و این که چیزی که نمی‌دانیم، اغلب انتخاب‌هایمان را برای ما انجام می‌دهد.
unicorn
زندگی مسئله‌ای نیست که در نهایت باید حل شود، بلکه یک سری درگیری با کائنات است که در آن از ما خواسته شده در حدی که می‌توانیم کامل زندگی کنیم.
احسان
هر دیدگاه معنوی که به دنبال دور زدن سؤالات دشوار مربوط به خیر و شر است و به دنبال مقصر جلوه دادن یا قربانی کردن افراد است، یا اقتدار را به منابع بیرونی می‌دهد، در واقع معنویتی است که باعث می‌شود افراد مانند کودکان رفتار کنند. هر معنویتی که باعث شود افراد احساس گناه کنند یا در مورد آنها قضاوتی شود، صرفاً افزودن به عقده‌هایی است که افراد پیشاپیش دارند. هر معنویتی که همچنان افراد را در رابطه با ترس، سنت یا هر چیز دیگری که به واسطۀ چیزی غیر از تجربۀ شخصی افراد تأیید می‌شود نگه دارد، در واقع در تناقض با روح است.
احسان

حجم

۵۳۸٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۳۴۶ صفحه

حجم

۵۳۸٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۳۴۶ صفحه

قیمت:
۱۰۰,۰۰۰
۶۰,۰۰۰
۴۰%
تومان