بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم | صفحه ۲۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم

بریده‌هایی از کتاب بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم

۴٫۲
(۳۱۲)
ما از آن عابری می‌ترسیم که نگاهمان نمی‌کند.
حــق پرســت
رفتن، ستایشگرِ ایمان است و بازگشت، مدّاح تقدیر. خیابان هنوز عابران را جواب نگفته‌است.
حــق پرســت
من نام تو را هم فراموش‌کرده‌ام! در خیابان ملل، هیچ‌کس را دوست نمی‌دارم. اینک آرامشی‌ست خاکستری که به من باز می‌گردد؛ آرامشی که در خطوطِ متروک صحراها __ که روزگاری به خاکسترِ گندم‌های سوخته می‌پیوست__ نیز نمی‌توان جست، آرامشی که از یک پایان__ نه پایانِ پایان‌ها __ سخن می‌گوید. شاید پایان یک فصل نه سرانجام همه‌ی سال‌ها. آرامشی‌ست غریب که نه رسیدن را می‌گوید نه اختتامِ دردناکِ یک مجلس سوگواری را. نه می‌گوید نه توان گفتن در اوست، نه ارزش ابتدایی یک داروی مُسکّن را دارد و نه از تسلیم‌شدگی نهایی در برابر حسّی‌ترین دردها حکایت می‌کند. آرامشی که جنجال خیابان‌ها، نورها و زوایا در آن فرو می‌نشیند و رسوب می‌کند.
حــق پرســت
من خنده‌ام را از فضا، از شب و از باران پس می‌خواهم. من تمام خنده‌هایی را که از دو سوی نرده‌های رنگین باغ، در کنار آن درخت بزرگ کاج، زیر آن سایه‌بان غرق‌شده در پیچک‌های سبز، در کنار چاه سنگچین‌شده‌ی آب، نزدیک لانه‌ی زنبورهای عسل، در میان انبوه سبزه‌های مرطوب__ که قیچی باغبان در آن صدا می‌کرد__ و در راه کوتاه میان خانه و مدرسه در دیدگان تو ریختم باز پس می‌خواهم.
حــق پرســت
من انگار معجزه‌یی هستم. مرا باور نمی‌کنند. مرا نمی‌بینند.
حــق پرســت
«آلوچه باغ» خیابان ملل شده‌است. دوست‌داشتن در خیابان ملل چه‌قدر مشکل است. گنجشک‌ها دیگر ابتدای خیابان را دوست‌ندارند.
حــق پرســت
من میدان‌های نو را نمی‌شناسم. سفال‌ها رفته‌اند و شیروانی‌ها در پشت رنگ‌های اُخرایی، فقیر و نامهربان هستند. باغ نارنج، کوچک و غریب مانده‌است. قصر، پارک شهر شده‌است. آدم‌ها را می‌بینم که با وقارِ کارمندانه‌یی راه می‌روند. آنها با وقارِ کارمندانه‌ی خود سفته‌ها را امضا می‌کنند؛ و در تهدیدِ هر قسط، خویشتن را تحلیل می‌برند.
حــق پرســت
هلیا، یک سنگ بر پیشانیِ سنگیِ کوه خورد. کوه خندید و سنگ شکست. یک روز کوه می‌شکند. خواهی‌دید.
حــق پرســت
کسی خواهدآمد! به این بیندیش! هیچ پیامی آخرین پیام نیست و هیچ عابری آخرین عابر. کسی مانده‌است که خواهدآمد. باورکن! کسی که امکان آمدن را زنده نگه می‌دارد. بنشین به انتظار!
حــق پرســت
آهنگ‌ها تنهایی را تسکین می‌دهند؛ امّا تسکینِ تنهایی، تسکینِ درد نیست.
حــق پرســت
هلیا! احساسِ رقابت، احساس حقارت است. بگذار که هزار تیرانداز به روی یک پرنده تیر بیندازد. من از آن که دو انگشت بر او باشد انگشت بر می‌دارم. رقیب، یک آزمایشگرِ حقیر بیشتر نیست. بگذار آنچه از دست رفتنی‌ست ازدست‌برود. تو در قلب یک انتظار خواهی‌پوسید.
حــق پرســت
هیچ پایانی به‌راستی پایان نیست. در هر سرانجام، مفهوم یک آغاز نهفته‌است. چه‌کسی می‌تواند بگوید «تمام‌شد» و دروغ نگفته‌باشد؟
حــق پرســت
_ حرف‌بزن برادر، حرف‌بزن! _ دیر نیست؟ _ برای من که می‌شنوم دیر نیست.
حــق پرســت
فراموشی را بستاییم؛ چراکه ما را پس از مرگِ نزدیک‌ترین دوستْ زنده نگه می‌دارد، و فراموشی را با دردناک‌ترینِ نفرت‌ها بیامیزیم؛ زیرا انسان دوستانش را فراموش می‌کند، کتاب‌هایی را که خوانده‌است فراموش می‌کند، و رنگ مهربان نگاه یک رهگذر را... آن را هم فراموش می‌کند.
حــق پرســت
در پایدارترین شادی‌ها نیز غمی نهفته‌است، و در پاک‌ترین اعمال، قطره‌یی از ناپاکی.
حــق پرســت
سخنش، کلام بزرگان شد و یک جمله از صدهزار جمله بود که در یک کتاب از صدهزار کتابْ احساس بطالت می‌کرد.
حــق پرســت
دایه‌آقا مادر کجاست؟ جواب نمی‌دهد. برمی‌گردد و به صورت پدر نگاه‌ می‌کند. هلیا، پدر گریه می‌کند. کنار در، روی نیم‌تختِ چوبی نشست و با صدای بلند گریست. ناگهان شیشه‌های بزرگ پنجره‌ها می‌شکند. ناگهان رنگ همه‌چیز سیاه، و سیاه‌تر می‌شود. اتاق‌ها سیاهِ مرگ می‌پوشند. باران آهنگی جدا دارد. آنها را به یاد می‌آورم که مردگانشان را می‌سوزانند. بوی استخوان‌های نیم‌سوخته و عطریات تند__ که هوا را چون مرغان سیاه می‌شکافند__ مرا محصور می‌کنند.
حــق پرســت
یادت‌هست که چگونه به چهره‌ها و دست‌های ما__ که چون دو شاخه‌ی دو درخت همسایه به هم پیچیده‌بود__‌ می‌نگریست؟
حــق پرســت
رَجعتی دیگر باید به حریم مهربانی گل‌های نرم ابریشم به رنگِ روشنِ پَرهای مرغ دریایی به بادِ صبح که بیدار می‌کند چه نرم، چه مهربان، چه دوست. رَجعتی باید هلیای من! به شادمانی پُرشکوه اشیا. لباس‌های زمستانی‌ات را فراموش‌نکن.
حــق پرســت
که چه سوکوارانه است تمام پایان‌ها.
حــق پرســت

حجم

۶۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۰۸ صفحه

حجم

۶۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۰۸ صفحه

قیمت:
۴۹,۵۰۰
تومان