بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم | صفحه ۴۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم

بریده‌هایی از کتاب بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم

۴٫۲
(۳۱۲)
کسی خواهدآمد! به این بیندیش! هیچ پیامی آخرین پیام نیست و هیچ عابری آخرین عابر. کسی مانده‌است که خواهدآمد. باورکن! کسی که امکان آمدن را زنده نگه می‌دارد.
Pariya
هلیا! احساسِ رقابت، احساس حقارت است. بگذار که هزار تیرانداز به روی یک پرنده تیر بیندازد. من از آن که دو انگشت بر او باشد انگشت بر می‌دارم.
Pariya
من از آن که دو انگشت بر او باشد انگشت بر می‌دارم. رقیب، یک آزمایشگرِ حقیر بیشتر نیست. بگذار آنچه از دست رفتنی‌ست ازدست‌برود.
Pariya
هلیا! احساسِ رقابت، احساس حقارت است.
Pariya
هیچ پایانی به‌راستی پایان نیست. در هر سرانجام، مفهوم یک آغاز نهفته‌است. چه‌کسی می‌تواند بگوید «تمام‌شد» و دروغ نگفته‌باشد؟
Pariya
مرا بشنوی یا نه، مرا جست‌وجو کنی یا نکنی، من مَردِ خداحافظی همیشگی نیستم. بازمی‌گردم؛ همیشه بازمی‌گردم.
Pariya
یادت‌هست که دست‌های تو بر پشت برهنه‌ام خطّ خون می‌انداخت؟
Pariya
آن‌کس که غریب نیست شاید که دوست نباشد. کسانی هستند که ما به ایشان سلام می‌گوییم و یا ایشان به ما. آن‌ها با ما گِرد یک میز می‌نشینند، چای می‌خورند، می‌گویند و می‌خندند. «شما» را به «تو» ، «تو» را به هیچ بدل می‌کنند.
mehrii
نه، هلیا! تحمّلِ تنهایی از گدایی دوست‌داشتن آسان‌تر است. تحمّلِ اندوه از گدایی همه‌ی شادی‌ها آسان‌تر است.
Pariya
مهلتی برای گفتنِ آنچه بر من گذشت به‌دست‌نیامد. واژه‌ها در من ماندند و در من مذاب‌شدند و در آن سرمای زندگی‌سوز، واژه‌ها در وجود من بستند. من یازده‌سال تشنگیِ‌ گفتن را به این شهر آورده‌ام. رهگذران! به سخنان من گوش‌بدهید. من پیش از این بارها گفته ‌بودم که التماس شُکوه زندگی را فرو می‌ریزد. تمنّا، بودن را بی‌رنگ می‌کند. و آنچه از هر استغاثه به جای می‌ماند ندامت است.
کاربر ۲۸۵۵۹۱۱
تنها خواب تو را به تمامی آنچه از دست رفته‌است، به من، و به رؤیاهای خوشِ بربادرفته پیوند خواهدزد.
Pariya
پدر! هرگز گمان مَبَر که من برای دیدن زنی باز می‌گردم که زمین‌خوردگی در ضمیرِ اوست.
Pariya
در هر ضربتی انتظار یک سپاسگزاری نهفته‌است. سپاسگزاری هلیا!
Pariya
هلیا، گریه هرگز دردی را درمان نبوده‌است.
Pariya
ما هرگز از آنچه نمی‌دانستیم و از کسانی که نمی‌شناختیم ترسی نداشتیم. ترس، سوغاتِ آشنایی‌هاست.
Pariya
یک مرد هرچه را که می‌تواند به قربانگاهِ عشق می‌آورد، آنچه فداکردنی‌ست فدا می‌کند، آنچه شکستنی‌ست می‌شکند و آنچه را که تحمّل‌سوز است تحمّل می‌کند؛ اما هرگز به منزلگاهِ دوست‌داشتن به گدایی نمی‌رود.
Pariya
هر آشنایی تازه ‌اندوهی تازه است...
Pariya
آن ماجرا تمام‌شده. من صورتِ هلیا را هم فراموش‌کرده‌ام. آیا تنها، همان‌جا، کنار خانه‌ی ما زندگی می‌کند؟
Pariya
و من ایمان‌داشتم که تو به من بازخواهی‌گشت.
Pariya
همه‌جای زمین برای گل‌های ما خاک هست و مِهر در خاکْ روییدنی‌ست
Pariya

حجم

۶۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۰۸ صفحه

حجم

۶۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۰۸ صفحه

قیمت:
۴۹,۵۰۰
تومان