بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم | صفحه ۳۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم

بریده‌هایی از کتاب بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم

۴٫۲
(۳۱۲)
زمانْ جاودان‌بودن همه‌چیز را نفی می‌کند.
osve
فصلِ در پیله‌ی‌ تنهایی ماندن است__ فصلِ حکومتِ اصوات.
osve
هلیا! گریز، اصل زندگی‌ست. گریز از هر آنچه که اجبار را توجیه می‌کند.
osve
حالیا تو با درختِ ریشه‌سوخته‌یی که به باغ خویش باز می‌گردد چه می‌توانی‌گفت؟
osve
انسان در خاک می‌رویَد چون گیاه و در خاک می‌میرد.
osve
آتشی نیست که بشود از آن ترسید. تو می‌پرسی از کجا می‌دانم و من جواب می‌دهم که نمی‌دانم. ما هرگز از آنچه نمی‌دانستیم و از کسانی که نمی‌شناختیم ترسی نداشتیم. ترس، سوغاتِ آشنایی‌هاست.
osve
به‌یاد داشته‌باش که یک مرد، عشق را پاس می‌دارد، یک مرد هرچه را که می‌تواند به قربانگاهِ عشق می‌آورد، آنچه فداکردنی‌ست فدا می‌کند، آنچه شکستنی‌ست می‌شکند و آنچه را که تحمّل‌سوز است تحمّل می‌کند؛ اما هرگز به منزلگاهِ دوست‌داشتن به گدایی نمی‌رود.
osve
التماس شُکوه زندگی را فرو می‌ریزد. تمنّا، بودن را بی‌رنگ می‌کند. و آنچه از هر استغاثه به جای می‌ماند ندامت است.
osve
و مرد از کنار من می‌گذرد. به پیرمرد پول می‌دهم. او نمی‌خواهد. خسته است هلیا، فقیر نیست. خستگی، قدم‌ها را کوتاه می‌کند، کوتاه‌تر می‌کند.
zeinab
من می‌دانم که تو هیچ‌چیز را با رؤیای دوردست یک دوست‌داشتن تعویض نخواهی‌کرد.
zeinab
نفرینْ پیام‌آور درماندگی‌ست و دشنامْ برای او برادری‌ست حقیر...
osve
در تالارِ بزرگِ هر ندامت، ازدست‌رفته‌ها و به‌دست‌نیامده‌ها در کنار هم می‌رقصند.
zeinab
یاد تو هر لحظه با من است؛ امّا یاد، انسان را بیمار می‌کند.
zeinab
هلیا! برای دوست‌داشتنِ هر نَفَسِ زندگی، دوست‌داشتنِ هر دَمِ مرگ را بیاموز و برای ساختن هر چیزِ نو، خراب‌کردن هر چیزِ کهنه را و برای عاشقِ عشق بودن، عاشقِ مرگ‌بودن را.
zeinab
هلیا! برای دوست‌داشتنِ هر نَفَسِ زندگی، دوست‌داشتنِ هر دَمِ مرگ را بیاموز و برای ساختن هر چیزِ نو، خراب‌کردن هر چیزِ کهنه را
zeinab
هر آشنایی تازه ‌اندوهی تازه است... مگذارید که نام شما را بدانند و به نام بخوانندتان. هر سلام، سرآغاز دردناک یک خداحافظی‌ست.
zeinab
هلیا! در آن لحظه‌های عذاب‌آفرین کجا بودی؟
zeinab
به سخنان من گوش‌بدهید. من پیش از این بارها گفته ‌بودم که التماس شُکوه زندگی را فرو می‌ریزد. تمنّا، بودن را بی‌رنگ می‌کند. و آنچه از هر استغاثه به جای می‌ماند ندامت است.
zeinab
در! از آن خنده‌های کودکانه که داشتیم و زیورِ زندگی بی‌آرامِ ما بود اینک جز جنبشی نامحسوس بر لب‌های خشک من به جای نمانده‌است.
sara
است. آن‌کس که غریب نیست شاید که دوست نباشد.
sara

حجم

۶۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۰۸ صفحه

حجم

۶۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۰۸ صفحه

قیمت:
۴۹,۵۰۰
تومان