بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم | صفحه ۱۰ | طاقچه
تصویر جلد کتاب بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم

بریده‌هایی از کتاب بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم

۴٫۲
(۳۱۲)
من این بازی «دیدار در واپسین لحظه» را دوست نمی‌دارم.
پرنیان
زمانْ جاودان‌بودن همه‌چیز را نفی می‌کند.
آن شرلی
نه هلیا! بازگشت، محبّت را خراب نمی‌کند. کسی خواهدآمد و آمدن را زنده نگاه خواهدداشت.
حــق پرســت
روح، خالص و تنها، زنگْ‌خوردگی را احساس می‌کند. و آرزو که زیوری‌ست صبرآفرین، چون پرده‌های کهنه‌ی قصرهای نیم‌سوخته در یک حریق، دیگر تالار اندیشه‌های تو را نخواهدآراست.
حــق پرســت
از تمام خنده‌ها آن را بستای که جانشین گریستن شده‌است.
حــق پرســت
به خاطر داشته‌باش! سکوت، اثباتِ تهی‌بودن نمی‌کند.
حــق پرســت
حرفی نیست. با غریبه حرفی نیست.
حــق پرســت
شادی خریدنِ اشیاءِ نو، شادی لبریزی‌ست.
حــق پرســت
من لبریز از گفتنم نه از نوشتن. باید که اینجا روبه‌روی من بنشینی و گوش‌کنی.
حــق پرســت
به‌یاد داشته‌باش که یک مرد، عشق را پاس می‌دارد، یک مرد هرچه را که می‌تواند به قربانگاهِ عشق می‌آورد، آنچه فداکردنی‌ست فدا می‌کند، آنچه شکستنی‌ست می‌شکند و آنچه را که تحمّل‌سوز است تحمّل می‌کند؛ اما هرگز به منزلگاهِ دوست‌داشتن به گدایی نمی‌رود.
حــق پرســت
فراموشی را بستاییم؛ چراکه ما را پس از مرگِ نزدیک‌ترین دوستْ زنده نگه می‌دارد، و فراموشی را با دردناک‌ترینِ نفرت‌ها بیامیزیم؛ زیرا انسان دوستانش را فراموش می‌کند، کتاب‌هایی را که خوانده‌است فراموش می‌کند، و رنگ مهربان نگاه یک رهگذر را... آن را هم فراموش می‌کند
Hamid
آهنگ‌ها تنهایی را تسکین می‌دهند؛ امّا تسکینِ تنهایی، تسکینِ درد نیست.
Husayn Parvarde
هلیا! تحمّلِ تنهایی از گدایی دوست‌داشتن آسان‌تر است. تحمّلِ اندوه از گدایی همه‌ی شادی‌ها آسان‌تر است. سهل‌است که انسان بمیرد تا آنکه بخواهد به تکدّی حیات برخیزد.
nasim
عشق، جمعِ اعداد و ارقام نیست تا بتوان آن را به‌آزمایش‌گذاشت
پنگوئن خسته
شادی خریدنِ اشیاءِ نو، شادی لبریزی‌ست
میـمْ.سَتّـ'ارے
من سرم را تکان می‌دهم و یک پروانه‌ی کوچکِ سبزرنگ را نشانت می‌دهم. ــ چه لباس نازکی پوشیده. نیست هلیا؟
سلام
سلام آقا! سلام خانم! من یک کودکم.
plato
ــ کجا هستی؟ ــ توی باغ، خانم! دنبال پروانه می‌گردم. ــ برو بیرون سراغ پروانه‌هایت! تو هیچ‌وقت چیزی نخواهی‌شد. آنچه هنوز تلخ‌ترین پوزخندِ مرا برمی‌انگیزد «چیزی‌شدن» از دیدگاه آنهاست__ آنها که می‌خواهند ما را در قالب‌های فلزّی خود جای بدهند. آنها با اعدادِ کوچک به ما حمله می‌کنند. آنها با صفرِ مُطلقشان به جنگ با عمیق‌ترین و جاذب‌ترین رؤیاها می‌آیند__
plato
التماس شُکوه زندگی را فرو می‌ریزد. تمنّا، بودن را بی‌رنگ می‌کند. و آنچه از هر استغاثه به جای می‌ماند ندامت است.
ka'mya'b
باورکن مادر؛ من زبان شبکورها را می‌فهمم؛ زبان همه‌ی پرنده‌ها، من زبان خرگوش‌ها را هم می‌فهمم. ــ بله، تو این را خیلی‌وقت است که می‌گویی اما کاری‌کُن که با آن‌ها حرف‌بزنی. فهمیدن کفایت نمی‌کند. هلیا مگر من نخواستم که تمامِ ماجرا را از آغاز تا انجام برای آنها بگویم؟ مگر من به آن‌ها نگفتم که بازگشت، مَحَبّت را خراب نمی‌کند؟
ka'mya'b

حجم

۶۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۰۸ صفحه

حجم

۶۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۰۸ صفحه

قیمت:
۴۹,۵۰۰
تومان