بریدههایی از کتاب لعنتی گوشی را بردار
۳٫۱
(۱۶)
آدمهایی که دوست ندارند بروند، وقتی میروند مسیری خلوت را انتخاب میکنند و آرام قدم بر میدارند. به تو فرصت میدهند تا صدایشان کنی.
کاربر ۷۹۶۰۲۲۷
آدمهایی که دوست ندارند بروند، وقتی میروند مسیری خلوت را انتخاب میکنند و آرام قدم بر میدارند. به تو فرصت میدهند تا صدایشان کنی. اگر در چارچوب در ایستادهای و محبوبت دارد اینگونه دور میشود صدایش کن!
مرد این حرفها را زمانی بهیاد آورد که زن در شهر دیگری بود. آه کشید و اشک چشمهایش را پُر کرد. همین موضوع باعث شد گودال عمیقی را که جلوی پایش بود نبیند و در آن سقوط کند.
ka'mya'b
یک موضوع باور نکردنی
«بگذارید عدالت برای همه باشد»
«بگذارید صلح برای همه باشد»
مرد بهخاطر اینگونه جملهها ۲۷ سال به زندان رفت. به خاطر اینگونه جملهها نیز جایزهی صلح نوبل گرفت.
از سرگذشت واقعی زندانی شماره ۴۶۶
نلسون ماندلا
Mohsen7080
زن هفتهای یک بار دنبال مرد میآمد، باهم در شهر چرخی میزدند و در آخر با تلخی از هم جدا میشدند. آنها وقتی همدیگر را نمیدیدند دلشان برای هم میتپید، اما وقتی با هم بودند حرفی برای گفتن نداشتند.
سرانجام با هم ازدواج کردند و برای همیشه از هم جدا شدند.
Radicall
صاحب سیرک وسط صحنه سکته کرد و بر زمین افتاد. میمون پاپیون او را باز کرد و دور گردن خودش بست. تماشاگران خندیدند و کف زدند. از نظر آنها همه چیز بازی بود.
Radicall
مرد: میخواهم برگردم!
زن: به کجا؟
مرد درمانده بود. سیل چند سال پیش زادگاهش را ویران کرده بود.
ناچار پرسید: جایی سراغ نداری؟
زن گفت: نه!
مرد زیر لب زمزمه کرد: خیلی بد شد.
فردای آن روز مرد به مدت یک ماه از خانه بیرون رفت تا جایی برای بازگشت داشته باشد
maedehvahed
«تو کی هستی که به دیگران شلیک میکنی و حق حیات را از آنها سلب میکنی؟ اصلا تو کی هستی که فکر میکنی برتر هستی و بقیهی آدما پست و لایق مردن؟»
Raana
ملاقات در «کافه کشتی»
مرد زنگ زد و اصرار کرد زن را ببیند. زن که علاقهای به این ملاقات نداشت با او در کافه کشتی قرار گذاشت. به این ترتیب مرد هرگز نتوانست با زن ملاقات کند. کافه کشتی محل ثابتی نداشت. مدام در حال حرکت بود بر آبهای ونیز.
ROHAM
دعا میکنیم این ابرها به مقصد برسند
این ابرها به سمت دریاچهای در حال مرگ میروند. دریاچهای که شورترین دریاچهی دنیاست.
آنجا فلامینگوها فرود آمدهاند و پاهایشان در نمک گیر کرده است.
اگر بخواهند دوباره به پرواز در آیند مثل ما پاهایشان را جا خواهند گذاشت.
ما با پاهای بریده از آسمانها میگذریم.
Radicall
مرد شش ماه انتظار کشید، اما زن برنگشت.
«دیگه منتظرت نمیمونم»
مرد این جمله را برای زن ایمیل کرد و این بار نیز منتظر جواب ماند.
Moti
حجم
۲۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۴۶ صفحه
حجم
۲۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۴۶ صفحه
قیمت:
۱۰,۰۰۰
تومان