ما بهاندازه کافی برای دیگران زندگی کردهایم. بگذارید دستکم این ایام پایانی عمر را برای خویش زندگی کنیم، افکار واندیشههایمان را به نفس خویش و انجام کارهای نیک متوجه نمائیم
yazdaan
شیطان در نفس ما آویخته است و او نمیتواند از خویش بگریزد
yazdaan
ما غل و زنجیر خویش را به همراه داریم؛ آزادی ما مطلق نیست. هنوز هم به چیزهایی که در گذشته جا نهادهایم، خیره شدهایم و خیالمان مملو از آنهاست.
yazdaan
مردم همیشه در پی یافتن راهحلی مناسب نیستند.
yazdaan
چنین نیست که مرد حکیم نمیتواند در هر جایی شادمان باشد یا اینکه در میان ندیمان خلوت گزیند، بلکه بیاس میگوید که، اگر چنین مردی حق انتخاب داشته باشد از دیدن بسیاری از مردم حذر خواهد نمود.
yazdaan
همه کس میدانند که تمام امور در یک سرزمین بسته به اهتمامی است که آن کشور در آموزش و پرورش کودکانش به کار میبندد. با این وجود سپردن ایشان به لطف و مرحمت والدینشان، فارغ از اینکه چقدر ممکن است ساده لوح یا ضعیف باشند، عملی است کاملا غیر منطقی.
کتابدوست
هیچ موجودی مردمگریزتر از آدمی نیست و[ در عین حال ]هیچ موجودی اجتماعیتر از آدمی نیست؛ مردمگریزی او به سبب معاصی وی است و اجتماعی بودنش به جهت طبیعتش.
آرام
مجازات حقیقی این است. هیچ گنهکاری معاف و مبری نیست، چرا که خود قاضی خویش است.
☆Nostalgia☆
بیائید شهامت بهرهمندی از لذات زندگانی را داشته باشیم. این لذات برای زندهها خلق شدهاند؛ به زودی به خاکستر، شبح و اشخاصی که تنها در افسانهها از آنها یاد میشود، بدل خواهیم شد.
احسان رضاپور
آدمی میبایست خود را نوازش کند، تسلی دهد و بالاتر از همه اینکه خود را کنترل نماید
احسان رضاپور