بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مرگ را جدی نگیر | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب مرگ را جدی نگیر

بریده‌هایی از کتاب مرگ را جدی نگیر

نویسنده:استیون ندلر
انتشارات:نشر نیماژ
امتیاز:
۵.۰از ۲ رأی
۵٫۰
(۲)
پس از اینکه از راه تجربه به جنبهٔ توخالی امور عادی که روزانه به آن‌ها برمی‌خوریم پی بردم و فهمیدم تمام مواردی که منبع و مایهٔ نگرانی من بودند، تاآنجاکه نفس از آن‌ها تأثیر می‌پذیرد در درون خود اندوخته‌ای از خیر یا شر ندارند، به‌تفصیل به این پرسش پرداختم که آیا خوب حقیقی که بتواند خود را به‌چالش بکشد و به‌تنهایی بر نفس اثر بگذارد و همهٔ ویژگی‌های دیگر را کنار بزند، وجود دارد. در واقع، آیا چیزی وجود دارد که یافتن و آشنایی با آن مرا تا ابد از لذتی همیشگی و فوق‌العاده بهره‌مند کند.
سپیده اسکندری
افسوس‌خوردن بر این‌ها (افول خدایی که سرنوشت انسان‌ها در دست اوست، تهی‌کردن دنیا از معنا و ارزش، فقدان ارادهٔ آزاد) یا آرزوی اینکه کاش اوضاع طور دیگری بود، فایده‌ای ندارد (زیرا هرگز نمی‌شد اوضاع طور دیگری باشد). اینکه آدمی زندگی را به تسلیم و کناره‌گیری و سکون سپری کند یا از سرنوشت ناامید باشد و برای نصیبش از زندگی به طبیعت دشنام دهد، نه‌تنها موجب اتلاف وقت می‌شود، بلکه غیرعقلانی و آسیب‌زاست. در عمل، این به‌منزلهٔ رنج‌بردن و (به‌گفتهٔ اسپینوزا) «بردهٔ» عواطف بودن است.
سپیده اسکندری
«در نفس، هیچ ارادهٔ مطلق یا آزادی وجود ندارد؛ اما نفس به‌واسطهٔ علتی مصمم به انجام این یا آن کار می‌شود که آن نیز بنا به علت دیگری تعیین می‌شود و آن نیز بنا به دیگری و همین‌طور تا بی‌نهایت.»
سپیده اسکندری
«انسان‌ها ناآگاه از علت پدیده‌ها به‌دنیا می‌آیند... (آنان) چون از خواسته‌ها و امیالشان آگاه‌اند، تصور می‌کنند آزادند و هرگز حتی در خواب هم به دلایلی که بر مبنای آن‌ها به خواست و اراده‌ای تمایل می‌یابند نمی‌اندیشند؛ زیرا توجهی به دلایل آن ندارند.»
سپیده اسکندری
فعالیت‌های نفسانی یا رویدادهای روان‌شناسانه با همان ضرورت و قطعیت استنتاجی به‌دنبال یکدیگر می‌آیند که طبیعت مثلث حکم می‌کند مجموع زوایای درونی‌اش ۱۸۰ درجه باشد. در نفس نیز مانند اجسام هندسی، جبرگرایی علت و معلولی دقیقی حاکم است و هیچ‌چیز نمی‌توانست طور دیگری جز آنچه اکنون هست باشد.
سپیده اسکندری
خدا دنیا را به این دلیل که خوب بود نیافرید و دنیا هم به این دلیل که خدا آن را آفریده خوب نیست. اینجا هم هرآنچه هست، تنها هست و باید همان‌طور که هست باشد، همین.
سپیده اسکندری
می‌کند. هیچ‌چیز خوب یا بد یا زشت یا زیبا نیست. «خیر و شر در باطن خود نمایانگر ویژگی مثبتی در پدیده‌ها نیست و تنها حالاتی از اندیشه یا مفاهیمی است که بر اساس مقایسهٔ پدیده‌ها با هم تشکیل می‌دهیم.»
سپیده اسکندری
فرجام‌شناسی هم داستانی خیالی است. (۸) هیچ هدف نهایی‌ای برای طبیعت و در طبیعت وجود ندارد. هستی طبیعت به‌خاطر چیز دیگری نیست و طبیعت هیچ‌چیز را به‌سمت هیچ پایانی هدایت نمی‌کند. هرآنچه هست، تنها هست. هرآنچه رخ می‌دهد، تنها رخ می‌دهد (و چاره‌ای جز اینکه رخ بدهد ندارد.) نه جهان و نه هرچه در آن است، هیچ‌یک برای دستیابی به هدف خاصی آفریده نشده‌اند.
سپیده اسکندری
طبیعت نمی‌تواند از روش‌های ضروری خود سرپیچی کند. آنچه اعجازآمیز می‌دانیم، همانی است که توجه چندانی به توجیه طبیعی‌اش نداریم
سپیده اسکندری
طبیعت جوهر واجب‌الوجود، نامتناهی و ابدی است؛ واقعی‌ترین علت هر چیز واقعی دیگر که خود علت خود است. (اسپینوزا «جوهر»، مقولهٔ اساسی متافیزیکش را این‌گونه تعریف می‌کند: «آنچه در ذات خود هستی می‌یابد و به‌وسیلهٔ خود فهمیده می‌شود.» این همان چیزی است که استقلال هستی‌شناختی و معرفت‌شناختی دارد.) ازاین‌رو، خداوند طبیعت است و طبیعت آن چیزی است که هستی یافته است. به همین دلیل، اسپینوزا عبارت خدا یا طبیعت را ترجیح می‌دهد.
سپیده اسکندری
آن‌ها (انسان‌ها)، در خود و جهان بیرون، ابزارهای متعددی می‌یابند که در پیگیری منافعشان مفید است؛ مانند چشم‌ها برای دیدن، دندان‌ها برای جویدن، گیاهان و حیوانات به‌عنوان غذا، خورشید برای نور و دریایی که زندگی ماهی‌ها به آن وابسته است. ازاین‌رو، اجزای طبیعت را ابزاری برای استفادهٔ خود در نظر می‌گیرند. آن‌ها باتوجه‌به اینکه این ابزارها را یافته و آن‌ها را برای خود پدید نیاورده‌اند، معتقد می‌شوند که شخص دیگری این‌ها را برای ایشان آماده کرده است. ازآنجاکه این چیزها را ابزار در نظر می‌گیرند، نمی‌توانند باور کنند این چیزها خودشان پدید آمده باشند؛ اما با اندیشیدن به ابزاری که به ساختنش عادت کرده‌اند، چاره‌ای جز این استنباط ندارند که طبیعت یک یا چند قانونگذار دارد که از آزادی بشر بهره‌مند است و بر تمام کارها نظارت دارد و همه‌چیز را برای استفادهٔ آن‌ها آفریده است.
سپیده اسکندری
. انسان آزاد، گرفتار مرگ‌اندیشی نمی‌شود؛ چون می‌داند اندیشیدن مداوم به این موضوع ناشناخته، تنها شیرینی روزهای زندگی را تلخ می‌کند و او را از بهترین عملکرد خود بازمی‌دارد.
سپیده اسکندری
«من خواهان عشقی عقلانی به خدا هستم.»
سپیده اسکندری
«هیچ‌چیز در طبیعت برخلاف قوانین کلی آن رخ نمی‌دهد... نمی‌توان واژهٔ معجزه را مگر از دیدگاه انسان‌ها فهمید و معنای دیگری جز این ندارد که بگوییم علت طبیعی آن بر پدیدهٔ آشنای دیگری استوار است یا دست‌کم، کسی که درباره‌اش می‌نویسد یا حرف می‌زند نمی‌تواند توضیح درستی برایش ارائه دهد.»
زهرا

حجم

۳۵۶٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۰۰ صفحه

حجم

۳۵۶٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۰۰ صفحه

قیمت:
۶۰,۰۰۰
۱۸,۰۰۰
۷۰%
تومان
صفحه قبل۱۲
۳
صفحه بعد