بریدههایی از کتاب مرگ را جدی نگیر
۵٫۰
(۲)
هیچ پدیدهای تا زمانی که موجب لذت کسی نباشد، یعنی سودی برای فرد نداشته باشد و به او در تکاپویش یاری نرساند، خوب شمرده نمیشود. اسپینوزا در جایی به این نکته اشاره میکند: «در اینجا خوب برای من یعنی هرگونه لذت و هر آن چیزی که موجب این لذت بشود.
سپیده اسکندری
خیر برای من آن چیزی است که بهطور قطع بدانیم بهکاربردنش ما را به الگوی طبیعت انسانی پیش رویمان نزدیکتر و نزدیکتر میکند و شر آن چیزی است که بهطور قطع بدانیم ما را از مشابهت به آن الگو دور میکند. سخن این است که انسانها هرچه بیشتر یا کمتر به این الگو نزدیک شوند، کامل یا ناقصاند... آنگاه که میگویم کسی از کمالی فروتر به کمالی برتر و برعکس گذر میکند... تا جایی که بشود از طبیعتش دانست، این اندیشه در ذهن ما شکل میگیرد که قدرت فعالیت او افزایش یا کاهش مییابد.
سپیده اسکندری
«آنچه انسانی بدان عشق میورزد، دیگری از آن متنفر است. آنچه کسی از آن میترسد، دیگری نمیترسد و اینکه ممکن است یک شخص واحد، اکنون به چیزی که پیشتر از آن بدش میآمد عشق بورزد و اکنون جرئت انجام کاری را داشته باشد که پیشتر از آن وحشت داشت.» (۳۱) مهمتر اینکه اشتیاق بنا به عواطفی که در آن نقش دارند متنوع است. ابژهای آرزو و اشتیاق یک نفر است، درحالیکه دیگری آن را پس میزند.
سپیده اسکندری
بنا به اصل کناتوس، هیچکس تنها از رهگذر طبیعت و ظرفیتهای خود و مستقل از تأثیرات و احساساتی که سایر چیزها به او تحمیل میکنند، جز تلاش برای پایداری و افزایش قدرتش اقدامی نخواهد کرد. هرگاه موجود خردمندی آن اندازه فعال است که بهواسطهٔ شناخت درونی خود بهحرکت درمیآید، بهاینترتیب درک درستی از آنچه برای او بهترین است بهدست میآورد، کردارش را هدایت میکند و ازاینرو، در وضعیت فعلی او پیشرفت حاصل میگردد.
سپیده اسکندری
شاید رفتارهای انساندوستانهای از ما سر بزند که بهواسطهٔ آنها اقدامی هدفمند انجام بدهیم که به سعادت دیگران کمک کند. بااینحال، نیروی محرک نهفته (اما نه لزوماً آگاهانه) در چنین اقداماتی همواره پیشرفت و مراقبت از خویش است. ممکن است همیشه دست به انجام کاری نزنیم که درحقیقت پایداریمان را تقویت کند و بیشتر وقتها در بیخبری اقدامی کنیم که مخالف پایداریمان است. اما هر کاری بکنیم، خواه به ما کمک کند یا آسیب بزند و هرطور که امیالمان بر ما آشکار شوند، همگی ریشه در کناتوس ما دارند که هدفش ایجاد پایداری در هستی ماست.
سپیده اسکندری
انسان پدیدهای متناهی است که نه ماهیت انسانی او، بلکه دلایل طبیعی متوالی، هستی وابسته به زمان او را بهوجود میآورند. اینکه انسانبودن دقیقاً چیست، هستی واقعی هیچ انسانی را نشان نمیدهد. رابطهٔ این دو هرچه باشد، انسان یک نفس و یک جسم دارد و نفس (هرچه باشد، روحی غیرجسمانی یا مادهای در حرکت)، نمایانگر این واقعیت است که انسان پدیدهای اندیشمند است. حالات نفسانی انسان همان اندیشههاست
سپیده اسکندری
«الگوی طبیعت انسانی» اسپینوزا مستقل از فردیت دیدگاه است و در عوض، ریشه در مفهوم متافیزیکی ماهیت هستی انسان دارد. پس انسان، بسته به اینکه خود و زندگیاش چه اندازه به این الگو نزدیک است یا از آن فاصله دارد، کموبیش کامل است و پدیده بر اساس اینکه چه نقش مؤثری در رسیدن انسان به الگوی زندگی دارد (یا مانع رسیدن به آن میشود) خوب (یا بد) است.
سپیده اسکندری
هستهٔ اندیشهٔ اسپینوزا بر چیستی زندگی خوب برای انسان استوار است
سپیده اسکندری
«خوب و بد یا گناهان چیزی جز حالات اندیشه نیستند. آنها چیزها یا پدیدههایی نیستند که هستی وجودی داشته باشند».
سپیده اسکندری
هیچچیز خوب حقیقی یا بد حقیقی نیست. همهچیز در ذهن بیننده شکل میگیرد. جواب درست یا اشتباهی برای چنین مسائلی در کار نیست و زمانی که دیدگاه ما دربارهٔ خوب و بد متفاوت باشد، بهآسانی میپذیریم که با هم اختلافنظر داریم.
سپیده اسکندری
«آنگاه که سخن از خوب و بد است، باید گفت آنها در نفس پدیدهها هیچ کیفیت مثبتی را آشکار نمیکنند. آنها چیزی جز حالات اندیشه یا مفاهیمی که از راه مقایسهٔ پدیدهها با یکدیگر میسازیم نیستند.»
سپیده اسکندری
پدیده تنها در صورتی کامل یا ناقص است که کسی به آن باور داشته باشد. کمال یا نقص پدیده تنها در باور شخص موجودیت مییابد.
سپیده اسکندری
«کامل» و «ناقص» هم مفاهیمی سراسر شخصی و بیانگر دیدگاهی شخصی و یگانهاند. ریشهٔ این دیدگاهها درونی و اعتبار آنها محدود به شخصی است که قضاوت میکند.
سپیده اسکندری
اسپینوزا نتیجه میگیرد «انسانها عادت دارند پدیدههای طبیعی را کامل یا ناقص بنامند و این بیشتر دستاورد پیشداوری ذهنی آنهاست تا شناختی درست.»
سپیده اسکندری
ازآنجاییکه ممکن است بهدلیل تفاوت در تجربه یا سلیقه، آرمان یک فرد از پدیدهای بخصوص با آرمان فرد دیگری از همان پدیده متفاوت باشد، اینکه اولی چهچیزی را کامل میداند یا نمیداند با دومی فرق میکند. اگر «تصور کلی» دو نفر از هستی خانه، میز یا بستنی یا آنچه باید باشند متفاوت باشد، درنهایت این دو دربارهٔ میزان کمال این یا آن خانه یا میز یا بستنی دیدگاه متفاوتی دارند. چنین ارزیابیهایی تنها بر مبنای دیدگاههای شخصی و متغیر و حتی استانداردها و معیارهای قراردادی شکل میگیرند و نمیتوان دربارهٔ آنها قضاوت کرد.
سپیده اسکندری
اسپینوزا تأکید میکند آنگاه که «کمال» معیار سنجش در نظر گرفته شود، باید گفت پدیدهای که در مسیر عادی طبیعت پا به عرصهٔ وجود میگذارد، بهخودیخود کامل یا ناقص نیست. مسئله تنها این است که پدیده چگونه از دید بیننده ارزیابی میشود.
سپیده اسکندری
در دنیای اسپینوزا هیچ کمبودی وجود ندارد. هیچچیز ناقص و سرهمبندیشده و مخدوش نیست. هیچ بدیای وجود ندارد و هیچچیز از آنچه «انتظار میرود» کمتر نیست. همهچیز کامل است؛ اما در طبیعت تهی از ارزش اسپینوزا، تمام اینها یعنی همهچیز همان است که هست. کمال همان واقعیت است؛ زیرا کافی است پدیده برای اینکه کامل باشد همانی باشد که در واقعیت هست. اسپینوزا تأکید میکند «برای من واقعیت و کمال معنایی یکسان دارند.»
سپیده اسکندری
انسان میتواند دستخوش شرایط باشد و شتابزده بهسوی چیزهایی برود که کنترلی بر آنها ندارد یا از آنها دوری کند. در مقابل، شخص آزاد زندگیاش را کنترل میکند. او بهجای اینکه واکنش نشان بدهد کنشگر است و به آنچه در آرزویش است عمل میکند؛ اما آرزویش و بنابراین رفتارش را نه خیال و عواطف و احساس، بلکه شناخت درونی هدایت میکند. شخص آزاد را خرد به پیش میراند، نه انفعال. کوتاه سخن اینکه زندگی شخص آزاد الگوی زندگی برای انسان است.
سپیده اسکندری
اگر تنها یک مضمون مشترک در تمام نوشتههای اسپینوزا وجود داشته باشد که موجب یگانگی آنها میشود، مضمون آزادی است. رسالهٔ الهیسیاسی به آزادی اندیشه و بیان میپردازد؛ آزادی شخصی، شهروندی و دینی، چنانکه قدرت دینی و سیاسی نتواند «آزادی نظریهپردازی» کسی را محدود کند. در پایان رساله، برجستهترین بیانیهٔ رواداری اوایل دوران تجدد آمده است:
هیچچیز برای جمهوری بهتر و امنتر از پارسایی نیست و دین تنها باید به عشق و مهربانی و عدالت بپردازد و حق قدرتهای برتر در مسائل معنوی و مادی تنها بر کردار مردم است. دربارهٔ دیگر موارد، همه باید این حق را داشته باشند که به هرچه میخواهند بیندیشند و آنچه میاندیشند بهزبان بیاورند.
سپیده اسکندری
مهمترین هدف فلسفهٔ اسپینوزا که تئوریهای متافیزیکی، شناختی، سیاسی، الهی و دینی او در خدمت آن است، این است که مسیری به بهروزی حقیقی، به وضعیت پایدار و کامل سعادت انسان نشان بدهد که دستخوش دگرگونی بخت و تصادف نباشد.
سپیده اسکندری
حجم
۳۵۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۰۰ صفحه
حجم
۳۵۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۰۰ صفحه
قیمت:
۶۰,۰۰۰
۱۸,۰۰۰۷۰%
تومان