بریده‌هایی از کتاب ماری استوارت

درمیدان سیاست تداوم، آهستگی و سماجت همیشه برنیروی غیرقابل مهار و سرکش پیروز می‌شود و نقشه خوب سنجیده شده و نهایتاً واقع گرائی برآرمان گرائی و خیال پردازی غلبه پیدا می‌کند.

سرنوشت به وی می‌فهماند که سادگی، بی‌خیالی و اطمینان کردن به این و آن بی‌مکافات و مجازات نخواهد ماند.

چنگیزخان، فاتح بزرگ یکبار گفته بود: «همزمان دوخورشیددر آسمان ودوخان درزمین نمی‌توانند وجود داشته باشند»

ماری استوارت بزودی به این واقعیت پی می‌برد که قدرت ناشی از سلطنت فقط به‌ خاطر قرابت خونی با پادشاهان گذشته به دست نمی‌آید بلکه با مبارزه و تحقیر دیگران باید آن را دو باره به دست آورد.

ستیز به خاطرخدا تمایل قلبی هرانسان متعصّب است. اگرخدا تاج را به ملکه داده، به کشیشان و پیامبران نیزنعمت ادای سخنان آتشین را عطا فرموده است.

همیشه کسانی که سنگ خدا را برسینه می‌زنند، جنگ طلب‌ترین و خشن‌ترین انسان‌های روی زمین هستند، زیرا براین باورند که ماموریت آسمانی فقط برعهده آن‌ها گذاشته شده و لذا گوششان برای شنیدن هرکلمه دیگرکر و چشمانشان برای دیدن سایر انسان‌ها کور است.

حرامزادگانی که نطفه آن‌ها دربستر رسمی‌پادشاه بسته نشده، بیچاره‌ترین وارثان تاج و تخت هستند، چون محصول عشق واقعی نبوده‌اند و صرفاً روی محاسبات سیاسی خلق شده‌اند. آن‌ها مطرودین ابدی هستند که مثل جذامیان باید برای بدست آوردن چیزی یا جائی دریوزگی کنند. امّا هنگامی‌که مهر حقارت برپیشانی یک انسان نقش می‌بندد، دراین صورت باید این احساس دائمی‌و مستمر یا او را کاملاً تضعیف و یا بطور موثّری تقویت کند. چنین بار ناگواری می‌تواند پشت هرانسانی را خم کند یا اورا بصورت فولاد آبدیده در آورد.

همیشه وقتی ارباب متعلّق به یک دین و رعایا پیرو دین دیگری هستند، آثارخطرناک این دوگانگی خیلی زود ظاهر خواهد شد، چون عقربه‌ترازوی عقل بین این کشمکش نمی‌تواند به حالت تعادل در آید و لاجرم زور و قدرت حرف آخر را خواهد زد.

وداع همیشه مثل آفتاب درحال غروب است که نیمی‌از آن نور است ونیمی‌دیگربشارت تاریکی را می‌دهد.

کسی که به این زودی شخص اوّل مملکت و جهان شود، دیگر نمی‌تواند به کم و کاست زندگی قناعت کند. انسان‌های ضعیف میل به انصراف از اهداف خود و فراموش کردن آن‌ها را دارند، ولی افراد دارای شخصیت قوی و استوار کمرخم نمی‌کنند و آماده‌اند حتی سرنوشت به مراتب قوی‌ترازخودرا نیز به مبارزه بطلبند.

درشش روزگی ملکه اسکاتلند، درشش سالگی عروس یکی از قدرتمندترین شاهزادگان اروپا ودرهفده سالگی ملکه فرانسه شد:

کارهای نیمه کاره و غیرصادقانه درسیاست و در زندگی بیشتر ازتصمیمات تندوناشی از احساسات به انسان صدمه می‌زنند.

هرفرمانروائی می‌تواند به دیگران اجازه هرکاری را بدهد و هر چیزی را تحمّل کند، الّا اینکه کسی در حقانیّت و حاکمیّت او شکّ و‌تردید کند.

کسی که با سیاست عقد اخوّت می‌بندد دیگرمتعلق بخود نیست و باید از مقرّرات و قوانین کثیف و نا جوانمردانه بیشتر از تمایلات و تمنیّات پاک و مقدّس خود، تبعیّت کند.

همیشه علاقه بیش از حدّ و دیوانه کننده، ژرفای روح یک زن را برملا می‌کند. تنها درعشق ودرد است که روح یک زن قواره واقعی خودراپیدامی‌کند

لوپه دِ وگا به زیبائی یک رویا می‌گوید: «ستارگان نور خود را از زیبائی درخشان چشمان او، از حرکات و رنگ او که چنان وجاهتی را به وی بخشیده‌اند، می‌گیرند»

این دختر هنوز شش ساله نشده برای اولیّن بارشوهر آینده و چهار سال و نیم خود را که پسربچه‌ای زار و نحیف و مبتلا به راشیتیسم است، درآنجا می‌بیند

یکی ازنعمت‌های دوران خردسالی بی‌خبری است.

سرنوشت این کودک با حرکت باد سیاسی که با حدّت و شدّت از آن سوی کانال به طرف انگلستان وزیده، یک شبه تغییرکرده و دخترخردسال بجای ملکه انگلستان یکباره به ملکه فرانسه تبدیل می‌شود.

هربارکه درافق سیاست آثار و علائم تصمیم عاقلانه، روشن و منطقی ظاهر می‌شود، نحوه اجرای ابلهانه این سیاست چون ابری تیره آسمان روشن را کدرمی‌کند.