بریده‌هایی از کتاب ماری استوارت

هیچ عاملی نمی‌تواند کسی را که خود را به هلاکت انداخته نجات دهد. خدایان برای شنیدن فریاد قربانیان بی‌عقل گوش شنوائی ندارند.

خدایان وقتی می‌خواهند کسی را به تباهی بکشند، افکار او را مغشوش می‌کنند.

مرده‌ها مایل نیستند در عمق زمین تنها بخوابند و همیشه کسانی را بسوی خود فرا می‌خوانند که آن‌ها را طرد کرده و به زیر خاک فرستاده‌اند..

هردوی آن‌ها وظیفه خود را درحدّ کمال انجام دادند. الیزابت واقع گرا پیروز تاریخ شد و ماری استوارت رمانتیک در قالب اشعار و قداست مذهبی حیات جاودانه پیدا کرد.

ابله نامیدن یک مغلوب صرفاً برای این که وی جرات و جسارت شروع یک جنگ خطرناک را به خود داده، کار آسانی است.

همیشه کار قهرمانانه مترادف باکاراحمقانه است.

ظلم همیشه از بطن نا آرامی‌به وجود می‌آید واجرای کاری که نطفه آن با مکر و فریب ریخته شده همیشه بد خواهد بود.

من همیشه به عنوان اصل خدشه ناپذیردر رفاقت ومودت به این نتیجه رسیده‌ام که خوشبختی برای انسان دوستانی فراهم می‌کند و متقابلاً بلا و مصیبت دوستان را از دست انسان می‌گیرد

همیشه هنگامی‌که دونفر یکدیگر را به دره فساد و تباهی پرتاب می‌کنند، هر کدام سعی می‌کند دیگری را مقصر بداند.

پایان همراه با‌ترس به مراتب بهتر از‌ترس بی‌پایان است. این یک قانون ابدی است که سرعت سنگی که به قعر دره نزدیک‌تر می‌شود، دائماً بیشتر می‌شود و روح هم وقتی راه علاجی در مقابل خود نمی‌بیند با همان سرعت و عجله و بیهودگی به سقوط خود ادامه می‌دهد.

هیچکس هم نمی‌تواند انکار کند که ‌تراژدی شکسپیر ملهم از‌تراژدی زندگی ماری استوارت نیست. امّا فقط کسی که داستان مکبث را خوانده و عمق روح داستان را لمس کرده، می‌تواند وضع و حال ماری استوارت را طی آن روزها در هالیرود و رنج بی‌امان روح قدرتمندی را به‌خاطر عملی که در اصل توانائی انجام آن را نداشت، درک کند.

هربار که بخواهند حقیقت را با خشونت سرکوب کنند، حقیقت با هزار دوز و کلک در مقابل اعمال خشونت مقاومت می‌کند. اگر اجازه ندهند که حقیقت روز روشن گفته شود، به ناچار در تاریکی شب زمزمه خواهد شد.

خدایان وقتی می‌خواهند کسی را به تباهی بکشند، افکار او را مغشوش می‌کنند.

یخ زدگی روح نتیجه اجتناب‌ناپذیر هیجان بیش از حد و انتقام مزورانه روزگار از همه کسانی است که پا را ازحریم توان و نیروی خود فراتر می‌گذارند.

مرده‌ها مایل نیستند در عمق زمین تنها بخوابند و همیشه کسانی را بسوی خود فرا می‌خوانند که آن‌ها را طرد کرده و به زیر خاک فرستاده‌اند..

ولی زیبائی چهره یک مرد به تنهائی برای به دست آوردن قلب زنان ملاک نیست، بلکه پر حرارت بودن، خشن و بی‌پروا بودن ، روح جنگ‌طلبی داشتن و تشنه پیروزی بودن است که باعث اغوای زنان می‌شود. زنان از هیچ مردی به‌ اندازه کسی که در عین احترام از او می‌ترسند خوششان نمی‌آید. مردانی که بارقه‌ای از خشونت و حسّ خطرجوئی دارند باعث تحریک اسرار آمیز زنان می‌شوند.

محتوا و شکل سرنوشت هرگزبا حوادث و تصادفات دنیای بیرون به وجود نمی‌آید، بلکه قوانین مادرزادی و عجین شده با خون هستند که چگونگی حیات و ممات انسان‌ها را رقم می‌زنند.

غرور سرکش یک زن تنها زمانی می‌تواند به تسلیم و بردباری محض تبدیل شود که آن زن عاشق شده باشد.

انتظار عقل و منطق داشتن از یک زن جوان وعاشق درست مثل آن است که انسان نیمه شب در جستجوی آفتاب باشد. خصوصیت، ماهیّت وطبیعت هرگونه علاقه شدید دقیقاً غیر قابل تحلیل و نامعقول بودن آن است.

ارج و مقام برتر الیزابت در مقایسه باسایر پادشاهان آن عصر در این است که وی هرگز نمی‌خواست حاکم انگلستان باشد، بلکه به مجری اراده ملّت انگلستان و خادم آن‌ها بودن بسنده کرده بود. او مسیر وزش باد زمان را که از سوی فرمانروائی انفرادی به جهت سلطنت مشروطه می‌وزید درست تشخیص داده بود. او نیروهای جدید را که زائیده تغییر شکل طبقاتی، گسترش فضای حیاتی بین‌المللی و ناشی ازاکتشافات بودند داوطلبانه و باآغوش باز پذیرفت. او هرپدیده نو را تشویق کرد. اصناف، تجّار، صاحبان سرمایه و حتّی دزدان دریائی ـ چون برتری انگلستان او را بر دریاها مسجل می‌کردند ـ ازالطاف و تشویق‌های او بی‌بهره نماندند. به دفعات مکرّر خواست‌های شخصی خود را به خاطر رفاه و صلاح عموم ومنافع ملّی زیر پا گذاشت( کاری که ماری استوارت هرگز انجام نداد)