بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب یک تکه کاج | صفحه ۴ | طاقچه
۳٫۰
(۴۲۵)
احساس می‌کنم همه داریم غرق می‌شویم. بابا هم که ناخداست. تا آخر پای همه می‌ایستد.
realarezu
خیابان پر است از آدم‌هایی با تن‌های سالم. نه حالا سالمِ سالم. در این حد که مرگ توی دست و پایشان نپیچد. دوست دارم بنشینم کنار خیابان و گدایی تن کنم. اگر کسی تن اضافه‌ای دارد بیاید بدهد به من.
realarezu
مهتاب از پنجره توی اتاق می‌بارد و صورت مامان را خیس می‌کند.
mina
می‌گویند شاملو آن موقع که توی زندان قصر بوده از توی حیاطِ پر از دیوارهای بلند، فقط نوک یک کاج را می‌دیده و برایش تنها نشان از بیرونِ زندان بوده و یادآور رهایی. بعدها کاجِ پرغبارِ پیر از آنجا توی شعرش آمده.
mina
چرا فامیل خیلی از دکترها هاشمی‌ست؟ دکتر سید احمد هاشمی.
پرنده _پرواز.
همه‌ی آن‌هایی که ناراحتشان کرده بودم آمده‌اند. مریض‌های بدحال را همه می‌بخشند.
یکتا
بابا ماشین صبر است. هیچ وقت گریه‌اش را نمی‌بینم. چشمهایش یکهو پف می‌کنند. نمی‌دانم کجا گریه می‌کند که ما نمی‌فهمیم. شاید هم آنقدر جلوی خودش را گرفته که اشک توی پلک‌هایش جمع می‌شود.
Hope🤗
مامان دستم را می‌گیرد و می‌برد بیرون. با این‌که بیست و پنج سال دارم حس می‌کند باید دستم را بگیرد. انگار با گرفتنِ دستم از دستم نمی‌دهد.
Hope🤗
آدم سالم را روی لپ بوس می‌کنند و مرده را روی پیشانی. همه کار را تمام شده دیده‌اند. ولی گناهی ندارند.
sepideh
حرکت‌ها بیشتر از روی اجبار است تا اختیار. مات شدنت قطعی‌ست و فقط سعی می‌کنی زمان بخری. چندان جای پشیمانی برایت نمی‌ماند و این خیلی خوب است. پشیمانی خیلی تلخ‌تر از شکست است. شاهم که از نفس می‌افتد و مات می‌شود
sepideh

حجم

۰

تعداد صفحه‌ها

۲۰ صفحه

حجم

۰

تعداد صفحه‌ها

۲۰ صفحه