بریدههایی از کتاب شوابیها
۲٫۶
(۶۲)
شنبه شب است. بخاری حمام گداخته و شکمداده مثل پول.
neda
مادربزرگ میگوید، حیوونی بچهام. مادربزرگ میگوید بچهی اینقدری را که به حمام نمیبرند.
محمدرضا
خانوادهی شوابیها تازه حمام کرده و سرحال جلو تلویزیون مینشینند. خانوادهی شوابیها تازه حمام کرده و سر حال منتظرند، فیلم سینمایی شنبه شب را تماشا کنند.
پایان
:)
پدر چرک سینهاش را فتیله میکند. فتیلههای چرک پدر کنار فتیلههای چرک مادر در سطح آب شناور است. حلقهی دور وان قهوهای میشود. پدر از وان بیرون میآید. آب هنوز داغ است. پدر داد میزند و مادربزرگ را صدا میکند. مادر بزرگ پا میگذارد توی وان. آب ولرم است. صابون کف میکند. مادر بزرگ فتیلههای کوچک چرک را از روی شانهاش میشوید. فتیلههای چرک مادر، پدر و مادر بزرگ روی سطح آب شناور است. حلقهی دور وان سیاه شده. مادر بزرگ از وان بیرون میآید. آب هنوز داغ است. پدربزرگ را صدا میکند. پدربزرگ داخل وان میشود. آب یخ است. صابون کف میکند. پدربزرگ فتیلههای چرک دستش را میمالد. چرک پدربزرگ، همراه چرک مادر، پدر و مادربزرگ در سطح آب شناور است.
مادربزرگ در حمام را باز میکند. مادر بزرگ توی وان را نگاه میکند. مادربزرگ پدربزرگ را نمیبیند. آب سیاه شلپ شلپ از لبهی سیاه شدهی وان سرریز میکند. مادربزرگ فکر میکند پدربزرگ توی وان است. مادر بزرگ در حمام را پشت سرش میبندد. پدربزرگ آب وان را خالی میکند. فتیلههای کوچک چرک تن مادر، پدر، مادربزرگ و پدربزرگ میچرخد و از راه آب وان پایین میرود.
:)
شنبه شب است. بخاری حمام گداخته و شکمداده مثل پول. پنجرهی هواکش محکم بسته شده. آرنی کوچولوی دو ساله تو هوای یخ چاییده بود. مامان پشت آرنی کوچولو را با شورت کهنهای میشوید. آرنی کوچولو بیتابی میکند. مادر آرنی کوچولو را از توی وان بلند میکند. مادربزرگ میگوید، حیوونی بچهام. مادربزرگ میگوید بچهی اینقدری را که به حمام نمیبرند. مادر میرود توی وان. آب هنوز داغ است. صابون کف میکند. مادر فتیلهی چرکهای پس گردنش را کیسه میکشد. فتیلههای چرک مادر روی سطح آب پخش شده. وان حلقهی زردی دورش است. مادر از وان بیرون میآید. آب هنوز داغ است، مادر پدر را صدا میزند. پدر داخل وان میشود. آب گرم است. صابون کف میکند.
:)
حجم
۵٫۷ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۱۰ صفحه
حجم
۵٫۷ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۱۰ صفحه
قیمت:
رایگان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد