بریدههایی از کتاب شهرش، گوسفندان
۲٫۹
(۷۹)
زن در مقابل بهترین نور ممکن نشسته بود. هر کدام از ما اگر فرصت داشتیم فقط ده دقیقه در جلوی این دوربین و نور قرار بگیریم شاید ما هم حیرتانگیز دیده میشدیم. شاید هم بستگی به چگونه دیدنم داشت.
▪︎ sᴀʟᴠᴀᴅᴏʀ
شهر اوتاروی هوکایدو ازدواج کرد. همهی اینها فقط راهی برای بهتر شدن زندگیست. ما شبیه دانههایی در باد پراکنده شده بودیم.
اگر او به دانشگاه توکیو رفته بود و اگر من به دانشگاه هوکایدو؛ زندگیهایمان کاملا جور دیگری از آب در میآمد. شاید من در یک آژانس مسافرتی کار میکردم و تمام جهان را ول میگشتم. امکان داشت او نویسندهای در توکیو شود. اما سرنوشت این بود که من نویسنده شوم و او به سمت آژانس مسافرتی برود و هنوز هر روز خورشید به درخششاش ادامه میدهد.
دوستم یک پسر شش ساله داشت؛ هوکوتو و همیشه با خودش سه عکس از پسرش در کیف داشت: هوکوتو در حال بازی کردن با گوسفندش در باغ وحش؛ هوکوتو در حال پوشیدن لباس برای جشنوارهی کودکان شیچی گوسان در پاییز؛ هوکوتو
💕Adrien💕
شبیه یک یخچال مایوس میخندید
re8za8
زیبایی آن زن را نمیتوانم شرح دهم. حدود بیست سالش بود. عینکی با فریم آهنی به چشم داشت. او شبیه یک یخچال مایوس میخندید. هنوز در این فکر بودم که او عجیب بود.
صاد
او شبیه یک یخچال مایوس میخندید.
sahar
صدها سرِ گوسفندان، با چشمان بسته فرو رفته بود در تاریکی.
im lock
رها شده بودم در بطن صحنهی سیاه واقعیت.
im lock
اگر این کار را نمیکردم خوب چطور میخواستم برگردم؟ وضعیتام سخت شده بود.
بید مجنون
اگر این کار را نمیکردم خوب چطور میخواستم برگردم؟ وضعیتام سخت شده بود.
بید مجنون
او شبیه یک یخچال مایوس میخندید. هنوز در این فکر بودم که او عجیب بود. دوربین با تکنیک گداری یکی از بهترین فیلمهایش را ضبط میکرد و اصرار برای این تکنیک در فیلم ادامه داشت.
بید مجنون
حمام عمومی شهر؛ دودکشی منزوی و تنها با دود خاکستری برآمده ازش که در آسمان شهر پخش میشود.
M. abolhasani
فردا دوباره پانصد کیلومتر از هم دور خواهیم شد. روزهای محدودی دوباره در خیابانهای مختلف قدم خواهیم زد. احترام تصنعیِ همیشگی را به هم خواهیم گذاشت. کار دشوار عبثمان را مثل کارکنانِ پراسترس ادامه خواهیم داد.
M. abolhasani
اینجا در اتاق کوچک هتل ساپورو به ناگاه احساسی به من دست داد که گویی با زندگی زن ارتباط تنگاتنگی برقرار کردهام و به وجود او نزدیکتر شدهام. به هر حال همه چیز از دست رفته است.
infinite.7
مجموعه «مطالعه در وقت اضافه» با این هدف فراهم شده است تا کاربران طاقچه بتوانند در عرض چند دقیقه یک داستان کوتاه از نویسندگان ایران و جهان را بخوانند. امیدواریم این داستانهای کوتاه بتواند کمکی کوچک به پربارتر کردن دقایق زندگی داشته باشد. دقایقی کوتاه که در میان روزمرگیها، دقایقی زیباتر و ارزشمندتر باشد و در میان لحظات خوبمان جای بگیرد.
سیروان
حجم
۹٫۲ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۱۵ صفحه
حجم
۹٫۲ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۱۵ صفحه
قیمت:
رایگان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد