بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سی و دو ساله؛ مسافر روزگار | طاقچه
تصویر جلد کتاب سی و دو ساله؛ مسافر روزگار

بریده‌هایی از کتاب سی و دو ساله؛ مسافر روزگار

۳٫۰
(۱۶۲)
سی و دوساله مسافر روزگار خسته از شمارش میله‌های برق این هم هایکوی ناقصی از من.
farez
با خودم فکر کردم که او هیجده ساله است. پیشخدمت را صدا زدم و آبجوی دیگری سفارش دادم. بیرون باران می‌بارید و بندر یوکوهاما را از وسط پنجره می‌توانستم ببینم. ـ «هی، وقتی هیجده سالت بود در مورد چه چیزی فکر می‌کردی؟» ـ «بودن با دخترا.» ـ «چیزای دیگه؟» ـ «نه»
راستین سلطانی
دخترهای جوان حوصله‌سربر هستند. آدم‌های دوروبرم همه‌شان همین را می‌گویند. دخترهایی که در موردش حرف می‌زنند دنیای متفاوتی از آنها دارند و تمام کارهاشان لوس است، چیزیست که آنها می‌گویند. با وجود این آنها اغلب با دخترهای جوان بیرون می‌روند. شاید دخترهای جوانی را پیدا می‌کنند که حوصله‌سربر نیستند؟ نه البته که نه. خلاصه، واقعیت این که حتی حوصله‌سربودنشان هم شاید برایشان جذاب باشد
nedsalehani
بعضی وقت‌ها فکر می‌کنم باید جالب باشد دوباره هیجده ساله شدن. اما لحظه‌ای که به اولین چیزی که می‌خواهد اتفاق بیفتد فکر می‌کنم هیچ چیز در ذهنم نمی‌آید.
دُختَرِمآه🌝✨
«می‌خواید جاهامون رو عوض کنیم؟» گفت: «ممنون، شما مهربونید.» اینطورها هم نیست که من مهربانم. با خودم فکر می‌کنم و خنده‌ی شیطنت‌آمیزی می‌زنم. بیش از حد عادی هستم در حضور خسته‌کننده‌اش.
دوست دار کتاب
سی و دوساله مسافر روزگار خسته از شمارش میله‌های برق این هم هایکوی ناقصی از من.
neda
آنها را سرزنش نمی‌کنم و ازشان متنفر نیستم. به جاش عاشق آنها هستم. آنها مرا یاد دوران جوانی کسل‌کننده‌ی خودم می‌اندازند. چیزی مثل، چطور باید بگویم، شگفت‌انگیز. ما لوس‌های بی‌مزه‌ و کسل‌کننده‌ای بودیم در دوران جوانی. پرسید: ـ هی، دوست داری دوباره هیجده ساله باشی؟ جواب دادم: ـ نه نمی‌خوام. حتی اگه بهم پول بدی نظرمو نمی‌تونی عوض کنی و منو برگردونی به هیجده سالگی.
찬열
ـ «با چند تا دختر بودی؟» ـ «نشمردمشون.» ـ «واقعا؟» ـ «دلیلی نداشت بشمارم.» ـ «اگر یه مرد بودم حتما می‌شمردم. بیشتر برای سرگرمی.»
찬열
انتظار نداشتم با دختری که در چنین سالی به دنیا آمده ملاقات داشته باشم. حتی حالا هم این احساس، عجیب و غریب است. تا این حد عجیب که مثلاً من در طرف دیگر ماه در حال سیگار کشیدن به صخره‌ای لم داده‌ باشم.
▪︎ sᴀʟᴠᴀᴅᴏʀ
دخترهای جوان حوصله‌سربر هستند. آدم‌های دوروبرم همه‌شان همین را می‌گویند. دخترهایی که در موردش حرف می‌زنند دنیای متفاوتی از آنها دارند و تمام کارهاشان لوس است، چیزیست که آنها می‌گویند. با وجود این آنها اغلب با دخترهای جوان بیرون می‌روند. شاید دخترهای جوانی را پیدا می‌کنند که حوصله‌سربر نیستند؟ نه البته که نه. خلاصه، واقعیت این که حتی حوصله‌سربودنشان هم شاید برایشان جذاب باشد.
Shirin
دخترهای جوان حوصله‌سربر هستند. آدم‌های دوروبرم همه‌شان همین را می‌گویند. دخترهایی که در موردش حرف می‌زنند دنیای متفاوتی از آنها دارند و تمام کارهاشان لوس است، چیزیست که آنها می‌گویند. با وجود این آنها اغلب با دخترهای جوان بیرون می‌روند. شاید دخترهای جوانی را پیدا می‌کنند که حوصله‌سربر نیستند؟ نه البته که نه. خلاصه، واقعیت این که حتی حوصله‌سربودنشان هم شاید برایشان جذاب باشد. آنها از بازی پیچیده‌ای که پر از بی‌حوصلگی هست لذت می‌برند. البته تا وقتی که این بی‌حوصلگی از بازی خارج نشود.
sety seyfi
سی و دوساله مسافر روزگار خسته از شمارش میله‌های برق
sety seyfi
بیش از حد عادی هستم در حضور خسته‌کننده‌اش. سی و دوساله مسافر روزگار خسته از شمارش میله‌های برق
Khatoon
در واقع نُه تا از ده دختر جوان حوصله‌سربر هستند، اما خودشان از این قضیه آگاهی ندارند.
محمدرضا
دخترهای جوان حوصله‌سربر هستند.
محمدرضا
ـ «جوون بودن زیباست اینطور نیست؟»
yurika stargirl
«این چیزی رو که می‌گی باور نمی‌کنم.» ـ «بهتره باورش کنی.»
yurika stargirl
بعضی وقت‌ها فکر می‌کنم باید جالب باشد دوباره هیجده ساله شدن. اما لحظه‌ای که به اولین چیزی که می‌خواهد اتفاق بیفتد فکر می‌کنم هیچ چیز در ذهنم نمی‌آید.
muhyiddin
در واقع نُه تا از ده دختر جوان حوصله‌سربر هستند، اما خودشان از این قضیه آگاهی ندارند. آنها جوان، زیبا، پر از شور و اشتیاق‌اند. خودشان اعتقاد دارند که از حوصله‌سربر بودن فاصله دارند. اُه خدا.
muhyiddin
ـ «هی، وقتی هیجده سالت بود در مورد چه چیزی فکر می‌کردی؟»
کاربر ۳۴۰۷۳۷۲

حجم

۸٫۰ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۱۵ صفحه

حجم

۸٫۰ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۱۵ صفحه

قیمت:
رایگان