تخیل، قوهای است که دین و اسطوره را پدید میآورد.
پارسا
ما موجوداتی در جستجوی معنائیم. تا جایی که میدانیم سگها از بابت شرایط سگی زندگی رنج نمیکشند و در مورد بیخانمانی سگها در بخشهای دیگر جهان نگران نیستند، و یا سعی نمیکنند زندگی خود را از چشمانداز دیگری ببینند. چون ما انسانها به آسانی دچار نومیدی میشویم از همان آغاز داستانهایی ابداع کردهایم که به ما امکان میدهد زندگی خود را در چارچوب بزرگتری بگذاریم. داستانهایی با یک انگارهٔ شالودهای که این حس را در ما ایجاد میکند که به رغم همهٔ شواهد افسردهکننده و پرآشوب، زندگی دارای معنا و ارزش است.
پارسا
گورهای نئاندرتال نشان میدهند که وقتی این انسانهای اولیه بر میرا بودن خود آگاه شدند، نوعی ضد روایت آفریدند که به آنها امکان داد با این مسئله کنار بیایند.
پارسا
به اسطورههایی نیاز داریم که به ما کمک کنند خود را نه با قبیلهٔ قومی، ملی یا ایدئولوژیکمان، بلکه با همهٔ همنوعانمان همذات کنیم. به اسطورههایی نیاز داریم که به ما کمک کنند اهمیت همدردی را دریابیم؛ عنصری که در دنیای عقلانی و عملگرای ما به قدر کافی بارور یا کارآمد نیست.
Hana
دیوانهٔ تمثیل نیچه در علم شاد، عقیده دارد که مرگ خدا بشریت را از ریشههای خود جدا کرده است.
Hana
در سال ۱۸۸۲ فردریش نیچه (۱۹۰۰-۱۸۴۴) اعلام کرد خدا مرده است. به تعبیری حرف او درست بود. بدون اسطوره، کیش، آئین و زندگی اخلاقی، حس قدسی میمیرد.
Hana
هنگامی که سفر پیدایش را بهعنوان اثری علمی قرائت میکنید، یک علم بد و یک دین بد خواهید داشت.
Hana
خردگریزی ترسان و ویرانگر همواره بخشی از تجربهٔ بشر بوده و هنوز هم هست.
Hana
هنگامی که میخواستند معنا و اهمیت غایی را در زندگی خود پیدا کنند، هنگامی که به دنبال ریشهکن کردن نومیدی بودند، یا به کشف زوایای درونی شخصیت خود بر میآمدند، وارد قلمرو اسطوره میشدند.
Hana
باید به خاطر داشت که یک اسطوره رویدادی است که روزگاری به نوعی اتفاق افتاده است، اما در عین حال همیشه هم اتفاقمیافتد.
Hana