بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب هنر عشق ورزیدن | طاقچه
تصویر جلد کتاب هنر عشق ورزیدن

بریده‌هایی از کتاب هنر عشق ورزیدن

نویسنده:اریک فروم
انتشارات:انتشارات جامی
امتیاز:
۳.۶از ۴۰ رأی
۳٫۶
(۴۰)
اگر زنی بگوید که عاشق گل است و ما ببینیم که اغلب فراموش می‌کند گل‌هایش را آب دهد، طبیعتا «عشق» او را به گل باور نخواهیم کرد. عشق عبارت است از توجه و علاقه فعال نسبت به زندگی و رشد آنچه بدان عشق می‌ورزیم. آنجا که این توجه و علاقه فعال وجود ندارد، عشق هم وجود ندارد.
kamrang
عشق پخته و بالغ از این اصل پیروی می‌کند: «مرا دوست دارند چون دوست دارم.» عشق نابالغ و ناپخته می‌گوید: «من دوستت دارم چون به تو نیاز دارم.» عشق رشد یافته می‌گوید: «من به تو نیاز دارم چون دوستت دارم.»
پرستوو
دو نفر با هم آشنا می‌شوند، دلبستگی معجزه‌آسای نخستین، روز به روز تحلیل می‌رود، بین آنها اختلافات می‌افتد و سرانجام تلخ‌کامی، نومیدی و سرزنش‌های دوجانبه، باقیمانده هیجان‌های اولیه را از بین می‌برد. هر چند در آغاز از چنین سرانجامی باخبر نیستند. در حقیقت، آنها شدت اولیه این شیفتگی «احمقانه» را دلیلی بر علاقه خود می‌پندارند، در حالی که ممکن است تنها دلیل چنین عشقی، قید و بند، تنهایی و بی‌عشقی ایام گذشته آنها بوده باشد.
kamrang
دانستن و با وجود این (فکر کنیم) که نمی‌دانیم، بالاترین (مرحله وصول) است، ندانستن (و با وجود این فکر کنیم) که می‌دانیم بیماری است
kamrang
توانایی تنها ماندن لازمه توانایی عشق ورزیدن است
|ݐ.الف
اگر جزء سوم عشق، یعنی احترام وجود نمی‌داشت، احساس مسئولیت به سهولت به سلطه‌جویی و میل به تملک دیگری سقوط می‌کرد. منظور از احترام ترس و ایجاد هراس نیست؛ بلکه بر مبنای معنای ریشه کلمه Repisere توانایی درک طرف و آگاهی از فردیت خاص و یگانه اوست. احترام، یعنی علاقه به این مطلب که دیگری، آن طور که هست، باید رشد کند و شکوفا شود. بنابراین مفهوم ضمنی احترام، عدم استثمار است. من می‌خواهم معشوقم برای خودش و به شیوه خودش پرورش یابد و شکوفا شود، نه با هدف خدمت به من. اگر من زن یا مردی را دوست دارم، با او آنچنان که هست، نه مانند چیزی برای استفاده خودم یا آنچه نیازهای من طلب می‌کند، احساس یگانگی می‌کنم. واضح است که احترام وقتی میسر است که من به استقلال دست یافته باشم؛ یعنی موقعی که بتوانم بدون تسلط و بهره‌کشی از فردی دیگر، و بدون استفاده از چوب زیر بغل، سرپای خود بایستم و راه بروم.
kamrang
«اگر تو خود را دوست داری، دیگران را نیز مانند خودت دوست داری. تا وقتی که دیگری را کمتر از خودت دوست داری، در دوست داشتن خودت هم موفقیت واقعی کسب نخواهی کرد، ولی اگر همه را از جمله خودت را به طور یکسان دوست بداری، آنگاه همگی را به منزله یک شخص واحد دوست خواهی داشت و آن هم خداست هم انسان. بنابراین آن کسی درستکار و بزرگ است که ضمن دوست داشتن خود، همه را به تساوی دوست بدارد.»
kamrang
در عالم مادیات، ایثار به معنی ثروتمند بودن است. آنکه می‌دهد ثروتمند است نه آنکه بسیار دارد.
شاخه نبات
در فرهنگی که همه راه‌هایش به بازار ختم می‌شود و توفیق مادی مقام والایی دارد، تعجبی ندارد که انسان‌ها نیز در روابط عاشقانه خود روش داد و ستد سواداگران بازار را به کار گیرند.
Orafa
«انسان را به عنوان انسان و رابطه‌اش را با دنیا به عنوان یک رابطه انسانی فرض کنید، تنها در این صورت است که می‌توان عشق را با عشق و اعتماد را با اعتماد پاسخ گفت و بر همین قیاس، اگر می‌خواهید از هنر لذت ببرید، باید پرورش هنری داشته باشید؛ اگر می‌خواهید در دیگران مؤثر واقع شوید، با خود شخصی باشید که نفوذی برانگیزنده و پیش برنده در دیگران داشته باشد. هر یک از روابط شما با انسان و با طبیعت، باید بیانگر مشخص زندگی واقعی و فردی شما، با شی‌ء مورد نظر باشد. اگر شما بی‌آنکه طلب عشق کنید عشق بورزید، به این معنی که عشق شما موجب به وجود آمدن عشقی دیگر نشود، اگر شما به عنوان فردی عاشق، به کمک یکی از تجلیات حیات نتوانید معشوق واقع شوید، عشق شما ناتوان و یک فاجعه تأسف‌انگیز است.»
Sadeq_N.M.Z
عشق نابالغ و ناپخته می‌گوید: «من دوستت دارم چون به تو نیاز دارم.» عشق رشد یافته می‌گوید: «من به تو نیاز دارم چون دوستت دارم.»
shakiba
آموختن هنر عشق ورزیدن، مانند هنرهای دیگر نیاز به تمرین و تمرکز دارد.
علاقه مند کتاب
آدم خودخواه فقط به خودش علاقه دارد، همه چیز را برای خود می‌خواهد و نه از ایثار بلکه فقط از گرفتن لذت می‌برد. به دنیای خارج فقط از دیدگاه نفع شخصی می‌نگرد، به نیازهای دیگران بی‌اعتناست، و به شأن و فردیت دیگران احترام نمی‌گذارد. او جز خود هیچ چیز را نمی‌بیند، او درباره همه کس و همه چیز، از نقطه نظر سودمندی برای خویش قضاوت می‌کند، و اساسا قادر به عشق ورزیدن نیست.
پرستوو
عشق در وهله نخست ارتباط با یک شخص خاص نیست، بلکه نگرش و جهت‌گیری منش انسان است که رابطه او را با کل جهان، و نه با یک «معشوق» خاص، تعیین می‌کند. انسان اگر فقط یکی را دوست بدارد و نسبت به دیگر همنوعان خود بی‌اعتنا و بی‌تفاوت باشد، پیوند او عشق نیست، بلکه نوعی بستگی همزیستی و تعاونی یا خودخواهی گسترش یافته است. با وجود این اکثر مردم فکر می‌کنند علت به وجود آمدن عشق وجود معشوق است، نه استعداد درونی. در حقیقت، آنان حتی فکر می‌کنند چون هیچ کس دیگری را جز «معشوق» دوست ندارند، این خود نشان‌دهنده شدت عشقشان است. این همان سفسطه‌ای است که مثلاً بدان اشاره رفت. چون چنین فردی نمی‌تواند درک کند که عشق نوعی فعالیت و نوعی قدرت روح است، خیال می‌کند تنها چیز لازم پیدا کردن یک معشوق مناسب است ـ و پس از آن بقیه کارها به خودی خود درست خواهند شد.
kamrang
در حقیقت آنچه را که اکثر مردم فرهنگ فعلی ما از محبوب بودن درک می‌کنند؛ اساسا ترکیبی است مابین مردم پسندی و جذابیت جنسی.
پرستوو
تنها در کسانی که عشقشان بی‌قصد و منظور است، عشق شکفتن آغاز می‌کند.
شاخه نبات
اگر آدم واقعا کسی را دوست داشته باشد، حتما همه انسان‌ها، دنیا و زندگی را دوست می‌دارد. اگر من بتوانم به کسی بگویم «دوستت دارم،» باید توانایی این را هم داشته باشم که بگویم «من در وجود تو همه را دوست دارم» ، با تو دنیا را دوست دارم، در تو حتی «خودم را دوست دارم.»
1984
عشق تنها جواب عاقلانه و رضایت‌بخش به معمای هستی انسان است.
Orafa
زندگی معنایی ندارد، جز معنایی که انسان به آن می‌دهد، بشر کاملاً تنهاست، مگر اینکه به دیگران یاری دهد.
شاخه نبات
اگر فردی بتواند به طور ثمربخشی عشق بورزد، خود را نیز دوست خواهد داشت. کسی که فقط بتواند دیگران را دوست بدارد اصلاً نمی‌تواند عشق بورزد.
نیکو

حجم

۱۲۹٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

حجم

۱۲۹٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

قیمت:
۴۹,۰۰۰
۳۴,۳۰۰
۳۰%
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۹صفحه بعد