بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب هری پاتر و جام آتش | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب هری پاتر و جام آتش اثر جی. کی. رولینگ

بریده‌هایی از کتاب هری پاتر و جام آتش

امتیاز:
۳.۹از ۱۴ رأی
۳٫۹
(۱۴)
فرِد ویزلی بلند گفت: «شوخی می‌کنی!» فضای پرتنشی که با ورود مودی بر تالار حاکم شده بود، ناگهان از بین رفت. تقریباً همه زدند زیر خنده و دامبلدور هم با رضایت خندید. گفت: «شوخی نمی‌کنم آقای ویزلی، ولی خوب شد گفتی، چون تابستون یه جوک خیلی بامزه‌ای شنیدم. یه ترول، یه عفریته و یه لپرکان می‌رن توی یه...» پروفسور مک‌گانگال گلویش را با صدای بلند صاف کرد. دامبلدور گفت: «اممم... شاید الان وقتش نباشه... نه... چی می‌گفتم؟ آهان، بله. رقابت سه‌جادوگرون...
Mehraban
صبح روز جمعه، ران طوری که انگار در آستانهٔ یورش بردن به قلعه‌ای شکست‌ناپذیر بودند، گفت: «هری... دیگه باید به هر جون‌کندنی که هست قال قضیه رو بکنیم. امشب که برگشتیم اتاق نشیمن، جفتمون باید یکی رو دعوت کرده باشیم... قبول؟» هری گفت: «اممم... باشه.»
Mehraban
دو طلسم باهم ترکیب شدند و کاری را کردند که از یک طلسم برنیامده بود...
Mehraban
دامبلدور که همچنان با دقت به سقف نگاه می‌کرد، گفت: «این هم شاهد زندهٔ همون چیزی که من داشتم می‌گفتم. من نامه‌های تعداد بی‌شماری از پدر و مادرها رو نشونت دادم که تو رو از زمان تحصیل خودشون به یاد دارن و خیلی رک و پوست‌کنده به من گفتن که اگه اخراجت کنم، می‌آن سراغم...»
امیر مهدی دشتی
هری به هگرید زل زد و گفت: «معلومه که هنوز هم می‌خوایم دوستت باشیم! نکنه فکر می‌کنی چیزهایی که اون اسکیترِ گوساله...» به دامبلدور نگاه کرد و فوری گفت: «ببخشید آقا.» دامبلدور زل زد به سقف، انگشت‌هایش را دور هم چرخاند و گفت: «من یه لحظه شنوایی‌م رو از دست دادم و اصلاً نشنیدم چی گفتی هری.»
امیر مهدی دشتی
هری گفت: «برم یکی رو صدا کنم؟ مادام پامفری رو بیارم؟» دامبلدور سریع گفت: «نه، همین‌جا بمون.»
Mehraban
وقتی به رختخواب رفت، عزمش را جزم کرد... وقت آن رسیده بود که غرورش را کنار بگذارد
Mehraban

حجم

۶۵۳٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۶۰۸ صفحه

حجم

۶۵۳٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۶۰۸ صفحه

قیمت:
۱۴۰,۰۰۰
۷۰,۰۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد