بریدههایی از کتاب هابیت (آنجا و بازگشت دوباره)
۴٫۵
(۷۷)
از آنجا که کس دیگری را نداشت تا با او صحبت کند، همیشه با خودش حرف میزد.
mehrad
روز خوشی برایم آرزو میکنی، یا منظورت این است که امروز روز خوشی است، چه من دلم بخواهد و چه نخواهد؛ یا اینکه امروز حالت خوش است؛ یا اینکه روزی است که میشود در آن خوش بود؟»
m.nadi
اگر بگردید البته معمولاً
چیزی پیدا میکنید. اما چیزی که پیدا کردهاید همیشه دقیقا همان چیزی نیست که دنبالش میگشتید
shogun
به قول پدرم: «تا زندهای امیدوار باش!»
shogun
ریشش هر دم دراز باد
F@R@Z
اگر خیلی از ماها به خوردن و شادی کردن و ترانه خواندن بیشتر بها میدادیم تا اندوختن طلا، آن وقت دنیای ما شادتر از اینها بود.
shogun
تورین گفت: «خوبی تو خیلی زیادتر از آن است که خودت میدانی، فرزندِ غربِ مهربان. و کمی شجاعت و کمی هم حکمت با آن مخلوط شده. اگر خیلی از ماها به خوردن و شادی کردن و ترانه خواندن بیشتر بها میدادیم تا اندوختن طلا، آن وقت دنیای ما شادتر از اینها بود. ولی چه غمانگیز، چه شاد، حالا باید ترکاش کنم. الوداع!»
mehrad
دماغ دراز هم بعضی وقتها نعمت است
Soheyla
به سوی دره باز آی!
ستاره بسی درخشانتر است از گوهر
ماه بسی سفیدتر است از سیم گنج
آتش اجاق در تاریک و روشن هوا
بسی درخشندهتر است از طلا
پس دنبال چه میگردی؟
mehrad
هم عقل و شعور دارد، هم بخت و اقبال و هم حلقه جادو - و هر سه تای این چیزها ثروت خیلی باارزشی است.
Soheyla
تک و تنها ماندن خیلی افتضاح است.»
Soheyla
تاریکی با چشم باز همان قدر ظلمانی بود که با چشم بسته.
Soheyla
مردم داخل تالار و بیرون آن شروع کردند به فریاد زدن. باراندازها پر از ازدحام جمعیتی شد که میدویدند. بعضیها شروع به خواندن تکههایی از ترانههای قدیمی کردند، ترانههای مربوط به شاه زیر کوه؛ اینکه نوه ترور برگشته بود و نه خود ترور، به هیچ وجه اهمیتی نداشت. دیگران هم به سرودخوانان پیوستند و صدای آنها بلند و پرشکوه روی دریاچه طنین انداخت.
caffeingraphic
. آن دوردورها، تنهاکوه در مرز افق دیده میشد. بر روی قله بلندش برفهای آب نشده به رنگ سفید میدرخشید.
بیلبو گفت: «این طور است که برف بعد از آتش میبارد، و حتی کار اژدها جماعت هم یک روز تمام میشود!»
mehrad
ولی خوب، عجیب است تعریف چیزهای خوبی که آدم داشته و روزهای خوشی که گذرانده خیلی طول نمیکشد، و زیاد هم شنیدنی نیست؛ اما از چیزهای ناراحت کننده و دلهرهآور و حتی فجیع، قصه خوبی درمیآید، و به هر حال تعریف کردنش کلی وقت میبرد.
زوروجیرو
از این به بعد نیش صدایت میزنم.
کیان
گندالف نگاهی به او انداخت و گفت: «بیلبو عزیزم! تو یک چیزیت شده! تو همان هابیتی نیستی که قبلاً بودی.»
bilijacks
گندالف گفت: «هنوز جاده درازی در پیش داریم.»
بیلبو گفت: «ولی این آخرین جاده است.»
bilijacks
گندالف داشت میگفت: «حالا دیگر زیاد طولی نمیکشد که جنگل تا حد زیادی امنتر میشود. امیدوارم حالا شمال سالهای سال از شر آن ترس و وحشت در امان باشد. اما ایکاش که او از این دنیا رانده شده بود!»
الروند گفت: «این اتفاق زمانی خواهد افتاد، ولی میترسم در این دورانِ جهان یا تا چند دوره بعد به وقوع نپیوندد.»
bilijacks
تباه شد اژدها
استخوانهاش توتیا
زرهاش خرد و شکسته
جلالاش رفته بر باد!
اما تیغ گیرد زنگار
تاج و تخت نیست پایدار
دل نبندید به قدرت
ماندگار نیست ثروت!
bilijacks
حجم
۳۰۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۵
تعداد صفحهها
۴۳۲ صفحه
حجم
۳۰۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۵
تعداد صفحهها
۴۳۲ صفحه
قیمت:
۸۰,۰۰۰
۴۰,۰۰۰۵۰%
تومان