بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بازگشت شاه (جلد ۳ از ارباب حلقه‌ها) | طاقچه
تصویر جلد کتاب بازگشت شاه (جلد ۳ از ارباب حلقه‌ها)

بریده‌هایی از کتاب بازگشت شاه (جلد ۳ از ارباب حلقه‌ها)

۴٫۲
(۳۱)
خائن ممکن است خود را رسوا کند و منشأ خیری شود که خود نمی‌خواهد.
محسن
«بله. اگر این روزها با چشم و گوش بسته توی خواب راه رفته‌ای، حالا بیدار شو!»
ala
«تو نجیب‌زاده‌ای سختگیر و ثابت‌قدمی، و چنین است که مردان آوازه‌شان در جهان می‌پیچد
Hooryar
«شاید راه و رسم تو این نباشد، سام؛ ولی راه و رسم دنیا همین است. امیدها به یأس تبدیل می‌شود. و اجل می‌رسد. الآن فقط باید یک خرده دیگر منتظر بمانیم. وسط چیزهای در حال زوال و خرابه‌ها گم شده‌ایم و راه فراری هم نیست.»
rezai milad
«اکنون روزگار حکومت شاه رسیده است و تا تخت والار پابرجاست این حکومت متبرک باد!»
rezai milad
با این صدا هیئت خمیده شاه ناگهان از جا جهید و شق و رق نشست. بار دیگر بلند و مغرور می‌نمود؛ بر روی رکاب برخاست و به صدای بلند، واضح‌تر از هر صدایی که تا کنون از مردمان فانی شنیده بودند، بانگ زد: برخیزید، برخیزید، سواران تئودن! کردارهای سنگدلانه غوغا می‌کند: آتش و کشتار! نیزه‌ها به جولان درخواهد آمد، سپرها خواهد شکافت، روز شمشیر است، روز سرخ، پیش از آن که خورشید برخیزد! اکنون بتازید، اکنون بتازید! پیش به سوی گوندور!
rezai milad
سرانجام کسی آمده است که خود را وارث سلطنت می‌داند. اینک آراگورن پسر آراتورن، سرکرده دونه‌داین آرنور، فرمانده سپاه غرب، صاحب ستاره شمال، به کارگیرنده شمشیری که از نو ساخته‌اند، فاتح نبرد، کسی که دستانش شفابخش است، گوهر الفی، اله‌سار از تبار والاندیل، پسر ایزیلدور، پسر الندیل نومه‌نوری. آیا می‌خواهید که شاه شود و به شهر درآید و اینجا سکنی بگزیند؟»
rezai milad
اما در عمق وجودش هنوز نوعی حس هابیتی بی‌غل و غش نیز تسخیر ناشده به حیات خود ادامه می‌داد: در کنه دل می‌دانست که حتی اگر چنین توهماتی، فریبی برای از راه به در بردن او نباشد، آن‌قدرها بزرگ نیست که چنین باری را بر دوش بگیرد. یک باغ کوچک که مال خودش باشد، برای هفت پشتش بس بود، نه باغی که گسترش پیدا کند و سرتاسر یک قلمرو را در بربگیرد؛ می‌خواست از دست‌های خودش استفاده کند، نه این که دست‌های دیگران به فرمان او مشغول کار شوند.
محسن
«با این حال ارباب پره‌گرین این افتخار ماست: ما همیشه بخش عمده از داغ نفرت فرمانروای تاریکی را تاب آورده‌ایم، چرا که این نفرت از اعماق زمان و از آن سوی دریاهای ژرف رسیده است. اینجا ضربه پتک سنگین‌تر از هر جای دیگر فرود خواهد آمد. و به همین دلیل است که میتراندیر چنین شتابان به اینجا آمد. زیرا اگر ما سقوط کنیم، چه کسی تاب ایستادن خواهد داشت؟ و، ارباب پره‌گرین تو خود امیدی به پایداری ما داری؟»
rezai milad
با این حال ارباب پره‌گرین این افتخار ماست: ما همیشه بخش عمده از داغ نفرت فرمانروای تاریکی را تاب آورده‌ایم، چرا که این نفرت از اعماق زمان و از آن سوی دریاهای ژرف رسیده است. اینجا ضربه پتک سنگین‌تر از هر جای دیگر فرود خواهد آمد. و به همین دلیل است که میتراندیر چنین شتابان به اینجا آمد. زیرا اگر ما سقوط کنیم، چه کسی تاب ایستادن خواهد داشت؟
فاروق

حجم

۴۴۱٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۱

تعداد صفحه‌ها

۵۵۸ صفحه

حجم

۴۴۱٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۱

تعداد صفحه‌ها

۵۵۸ صفحه

قیمت:
۱۰۵,۰۰۰
۵۲,۵۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد