بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سه روز برای دیدن | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب سه روز برای دیدن اثر هلن کلر

بریده‌هایی از کتاب سه روز برای دیدن

نویسنده:هلن کلر
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۶۰ رأی
۴٫۳
(۶۰)
«من با گوش عشق صدای جریان شیره نباتی را در عروق بلوط کهن می‌شنیدم، درخشش آفتاب را که از برگی به برگ دیگر منتقل می‌شد، می‌دیدم، من نادیدنی‌ها را می‌دیدم و ناشنیدنی‌ها را می‌شنیدم» .
_echo_
او که آفریده خوب خداوند بود و لحظه‌ای ناامید نشد و ناامیدی در قلبش جایی نداشت؛ چه بجا روی سنگ قبرش نوشتند: «این‌جا کسی خفته است که در زندگی هرچه را در توان داشت، انجام داده است» .
سپیده
با این تصور که اگر قدرت بینایی فقط برای سه روز به من داده شود دوست دارم چه چیزهایی را ببینم، شاید بهتر بتوانم منظورم را بیان کنم. درحالی که من در ذهنم تجسم می‌کنم، تو هم فکر کن و ذهنت را متمرکز کن که چطور از بینایی‌ات استفاده خواهی کرد، اگر فقط سه روز برای دیدن فرصت داشته باشی؟ و با ظلمتی که در شب سوم نزدیک می‌شود و این‌که می‌دانی خورشید هرگز دوباره برای تو طلوع نخواهد کرد، پس چطور آن سه روز گرانبها را می‌گذرانی.
ژان لاو ژان
با این همه ظاهراً کسانی که چشم دارند کم می‌بینند.
:)
«من با گوش عشق صدای جریان شیره نباتی را در عروق بلوط کهن می‌شنیدم، درخشش آفتاب را که از برگی به برگ دیگر منتقل می‌شد، می‌دیدم، من نادیدنی‌ها را می‌دیدم و ناشنیدنی‌ها را می‌شنیدم» .
سپیده
به‌خاطر فرصت محدودم، موزه «متروپولیتن» که کلید زیبایی‌ها را در خود داشت ترک می‌کنم.
نیلوفر🍀
اگر کسی به منظور تجربه و تجسم دنیای تاریک و ساکت و عجیب خانم کلر، فقط لحظه‌ای هرچند کوتاه چشمانش را ببندد و گوش‌هایش را محکم بگیرد، محبوس بودن در زندان نابینایی و ناشنوایی سخت و گریزناپذیر به‌نظرش می‌رسد، اما او از زندان خویش گریخت. او نه‌تنها تسلیم دنیای به‌ظاهر تاریک و سراسر سکوت نشد، بلکه با همه وجود با آن به مبارزه برخاست و توانست در تاریکی مطلق چشمانش، نور امیدی را بیابد که با آن نور زیبای دنیای خویش را مجسم سازد.
نیلوفر🍀
از چشم‌هایتان طوری استفاده کنید که گویی فردا دچار نابینایی خواهید شد و همین شیوه را می‌توان برای سایر حواس به‌کار گرفت.
نعنا
از سلامتی‌مان آگاه نیستیم تا وقتی بیمار شویم.
plato
«سه روز برای دیدن» نوشته خانم هلن کلر، شخصیتی بزرگ و قابل ستایش. کسی که حس بینایی و شنوایی‌اش را از دست داد و به ظاهر، تمام ارتباطش با دنیای پیرامونش قطع شد، اما هرگز تسلیم و مأیوس نشد و سعی کرد از دنیای تاریک و سیاهی که در مقابل دیدگانش بود روزنه‌ای بیابد که با آن به دنیای به‌ظاهر ازدست‌رفته خویش بازگردد. او هرگز از سکوت سهمگینی که در آن قرار داشت نهراسید، بلکه با گوش دل توانست صدای زندگی را بشنود. همان‌طور که خود می‌گوید:
سپیده

حجم

۱٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۶۰ صفحه

حجم

۱٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۶۰ صفحه

قیمت:
۲۸,۰۰۰
تومان