بریدههایی از کتاب یکی برای خانوادهی مورفی
۴٫۵
(۲۵۲)
«درسته دوشیزهی جوان. بعضی وقتها زندگی منصفانه نیست. این درس دیگهایه که باید یاد بگیری.»
♡
فکر کنین که اگه تلاش کنیم و آدمهایی رو که با ما متفاوتن درک کنیم دنیا چهجوری میشه.»
♡
«گرچه هر کسی میتونه دنیای اطراف خودش رو، مثل خونوادهاش رو عوض کنه، ولی آدمهای کمی هستن که میتونن دنیا رو در سطح جهان عوض کنن.»
♡
«دختر خوب.» بدترین تعریفیه که میتونین از کسی بکنین. یعنی اینکه هیچ چیز قابل توجهی نداره و هیچگونه اثری روی شما نذاشته. مادرم یادم داده همیشه تأثیرگذار باشم.
♡
نمیدونم چرا وقتی همهچیز خرابه، آدمها همیشه میگن سعی کن کمی بخوابی. لابد علتش اینه که وقتی آدم خوابه کاری به کارشون نداره.
♡
تو لایق تمام خوبیهایی هستی که دنیا بهت میده. تو لایق خونوادهای هستی که دوستت داشته باشن و بهت توجه کنن.
آسمان شب
یاد حرف خانم مورفی میافتم که گفت "از کارهایی که نمیکنی پیشمون میشی نه از کارهایی که میکنی.
یک کتاب دوست عاشق
فکر میکنم که بعضی وقتها نمیدونی چی میخوای برای اینکه نمیدونی چیز دیگهای هم وجود داره.»
Azar
گاهیوقتها درک کردن عشق خیلی سخته. ولی میدونم آدمها برای کسانی که دوستشون دارن دائم دروغ میگن. دروغ گفتن همیشه بد نیست، گاهیوقتها این روشیه برای حمایت از آدمها. تا اونجایی که از آدمها حمایت کنی عیبی نداره.
mohi
«خیلی آسونه آدم درو روی خودش قفل کنه کارلی. قدرت میخواد که آدم با چیزهایی روبهرو بشه که ازشون میترسه.»
mhrnaz
«همیشه اینطور نمیمونه. یه روزی، حتماً زندگیم خوب و خوش میشه. قسم میخورم که زندگی خوبی برای خودم درست کنم.»
mhrnaz
میخوام از مادرم براش بگم، ولی نمیخوام برچسب بچه یتیمخونهای بدبخت بهم بزنه. منصرف میشم، کی میخواد با چنین آدمی دوست بشه؟
بهار قربانی
جالبه. اولینباریه که کسی اونقدر بهم اهمیت میده تا تنبیهم کنه.
بهار قربانی
«حتماً بدترینم.» باید بگم که دلم براش میسوزه.
خانم مورفی خم میشه، به چشمهاش نگاه میکنه و میگه: «اینطور نیست! فکر میکنم کارت خوب بود. باید روحیهات رو بهتر کنی. به اندازهی کافی تجربه نداری، ولی بهتر میشی.»
ـ اینو میگی چون مامانمی.
دلم میخواد بهش بگم چون مامانته مجبور نیست حرفهای خوب بزنه.
Mähi
یه روز باید بفهمی که خشمی که از دنیا داری فقط خودتو اذیت میکنه.
mrzi
تو لایق تمام خوبیهایی هستی که دنیا بهت میده. تو لایق خونوادهای هستی که دوستت داشته باشن و بهت توجه کنن.
.
ـ کارلی، یه روز باید بفهمی که خشمی که از دنیا داری فقط خودتو اذیت میکنه.
HeLeN
چون نباید برای کسانی که باید دوستشون داشته باشی از خودت حرف دربیاری.
Book
ـ تو ناامیدکنندهای، واقعاً ناامیدکنندهای.
مادرم بارها گفته که من ناامیدکنندهام، البته وقتی که اونطوری که اون میخواد نیستم، یعنی مثل خودش، همیشه هر وقت اینطوری گفته تو خودم جمع شدهام، ولی حالا میدونم که ایراد از اونه.
مهتا
فکر میکنم بیشتر خودش رو توصیف میکنه تا منو. آخر اون روز رو یادم مییاد، مادرم جلوی درِ آپارتمان منتظرم نبود، و بهم اجازه ندادن از اتوبوس پیاده بشم. مجبور شدم تمام راه رو دوباره به کودکستان برگردم. بعد هر چی بهش تلفن زدن جواب نداد. یکی از منشیها تا دیروقت با من موند. میپرسه: «به چی فکر میکنی؟»
ـ به کودکستان.
ـ کودکستان چی؟
ـ خانم منشی خیلی مهربون بود.
مهتا
حجم
۱۶۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
حجم
۱۶۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
قیمت:
۹۶,۰۰۰
تومان