بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کمبوجیه و من (پادشاهی مهر و کین) | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب کمبوجیه و من (پادشاهی مهر و کین)

بریده‌هایی از کتاب کمبوجیه و من (پادشاهی مهر و کین)

نویسنده:آروشا دهقان
انتشارات:نشر موج
امتیاز:
۴.۴از ۳۵ رأی
۴٫۴
(۳۵)
من دوستت دارم چون دوستت دارم. عشق نیازی به دلیل ندارد.
bahareh
آدم‌ها وقتی چیز با ارزشی رو از دست می‌دن انگار که تکه‌ای از وجودشون کم شده. از دست‌دادن همیشه سخته، ولی اگر اون تکه، تکه‌ای باشه که به قلب آدم گره خورده تحمل نبودش خیلی سخت‌تر می‌شه.
bahareh
شکست‌دادن دشمن بی‌خانه سخت‌تر است. از مردمی که به هیچ چیزی دلبستگی ندارند، باید ترسید.
bahareh
«ببخش آناهیتا. می‌دانم که فریادم دلنشین نیست.» - هیچ فریادی دلنشین نیست. - این سلاح یک مرد ناتوان است
aylin
این‌جا واقعاً پانصد سال پیش از میلاد مسیحه؟ کمبوجیه مثل انسان قرن بیست‌ویکم حرف می‌زنه. با آدم‌هایی که این‌جا دیدم فرق داره. لحظه‌ای از ذهنم می‌گذره که شاید به خاطر همین دیدگاه متفاوته که بهش لقب شاه دیوانه رو دادند
Artemis
آدم‌ها وقتی چیز با ارزشی رو از دست می‌دن انگار که تکه‌ای از وجودشون کم شده. از دست‌دادن همیشه سخته، ولی اگر اون تکه، تکه‌ای باشه که به قلب آدم گره خورده تحمل نبودش خیلی سخت‌تر می‌شه.
Artemis
- شما که نمی‌دونستید... چی می‌شه. - من فقط می‌دانم که اگر چشم نمی‌گشودی، هرگز نمی‌توانستم خودم را ببخشم. چه جوابی می‌تونم به شاه مغرور و خودکامه‌ای بدم که روبه‌روی من ایستاده و تلاش می‌کنه اشک‌هاش رو به بند بکشه؟ من هیچ پاسخی ندارم. وقتی چشم باز کردم می‌خواستم گلایه کنم و فریاد بزنم، اما حالا نمی‌تونم. فقط دوست دارم حالش رو بهتر کنم.
sanazkh
از این زن خوشم نمی‌آد. فکر می‌کردم شخصیت محبوبی باشه، اما انگار اشتباه می‌کردم. انگار کتاب‌ها هم اشتباه کردند. دست کم می‌دونم که در خانهٔ داریوش کسی آتوسا رو دوست نداره.
radikal
- آدم‌ها وقتی چیز با ارزشی رو از دست می‌دن انگار که تکه‌ای از وجودشون کم شده. از دست‌دادن همیشه سخته، ولی اگر اون تکه، تکه‌ای باشه که به قلب آدم گره خورده تحمل نبودش خیلی سخت‌تر می‌شه.
zahra
لبخند می‌زنه؛ لبخندی که تلخیش طعنه می‌زنه به تلخی تلخ‌ترین زهر جهان. حس می‌کنم اشک در چشمانش جمع می‌شه. بی‌درنگ از من رو برمی‌گردونه و آهسته می‌گه: «بردیا! لقبم را به برادرم گفتم. می‌خواستم همه بدانند که به او بیش از همهٔ درباریان اعتماد دارم. می‌خواستم همه بدانند که استوارترین پناه من بردیاست.» کمی درنگ می‌کنه. بغض سختی که در گلوش گیر کرده رو با شراب فرو می‌خوره و ادامه می‌ده: «می‌بینی آناهیتا! بردیایی که به اندازهٔ جانم دوستش داشتم، مردی که بیش از همه به او اعتماد کرده بودم، برادری که می‌توانست بزرگ‌ترین یار و همراهم باشد، به جایی رسیده که نانجیبانه کمر به کشتن من بسته است.»
درویش
از چنین مردمی باید ترسید کمبوجیه. ما خانه و کاشانه داریم. ترسمان این است که دشمن بتازد و همه‌چیز را ویران کند. دام‌هایمان را ببرد و مزرعه‌ها را به آتش بکشد. سکاها در خاک دلبستگی ندارند. با دشمن که به جنگ آیند، چادرهایشان را برمی‌چینند. چاه‌های آب را کور می‌کنند. زمین‌های کشاورزی را آتش می‌زنند و به سرزمینی دیگر کوچ می‌کنند. نفس را از دهانش بیرون فرستاد. دست بر شانهٔ پسرش گذاشت و ادامه داد: «فراموش نکن! شکست‌دادن دشمن بی‌خانه سخت‌تر است. از مردمی که به هیچ چیزی دلبستگی ندارند، باید ترسید.»
کاپتا
در هر جایگاهی که باشیم رفتار ماست که نشان می‌ده واقعاً چه کسی هستیم. من همخوابه یا سرگرمی نیستم. همراهیم که اگر لازم باشه هم شمشیرزنی بلده هم تیراندازی. نباید جوری رفتار کنم که دیگران فکری جز این درباره‌م داشته باشند.
کاپتا
«بازگشتنت حتی اگر دو هزاروپانصد سال به درازا بکشد، باز هم چشم به‌راهت می‌مانم!»
aylin
به اندازهٔ دو هزار و پانصد سال دوری دلتنگم!
aylin
حتی اگر هیچ‌کس نبود که تو را بخنداند، خودت راهی برای خندیدن پیدا کن. جهان با خندهٔ تو زیباتر می‌شود.
Artemis
عقب‌عقب می‌ره و خودش رو روی صندلی رها می‌کنه. مثل فرمانده‌ای شده که همهٔ سپاهیانش مردند و خودش زنده مونده. اندوهگین نگاهم می‌کنه و می‌پرسه: - پس تو به راستی می‌خواهی من بمیرم؟
Setare
- از کجا می‌آیی و به کجا می‌روی؟ - از کاخ به بیرون کاخ. - مرا ریشخند می‌کنی؟ درسی به تو می‌دهم که شیرین‌زبانی فراموشت شود!
Setare
کمبوجیه شخصیت منفی این داستان نیست. کمبوجیه، هیولایی که هرودوت می‌گه هم نیست. این آدم، شاه ایرانه؛ پسر کوروش بزرگ! هرچیزی که می‌خواد رو داره. انقدر قدرتمنده که هر کاری بخواد می‌کنه، اما خیلی تنهاست
aylin
اَدَم راستامَ وَوُشتا. اَدَم مَنی‌یَ‌ئی‌یَ. اَدَم وی‌یَتَرَیَمَ. وَرتی‌یَ‌ئی‌ی
Artemis
- می‌دانم، اما اگر این واپسین روز ماست، می‌توانیم فصل زرد را نادیده بگیریم. - باشه. بریم.
sanazkh

حجم

۳۹۸٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۸۰ صفحه

حجم

۳۹۸٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۸۰ صفحه

قیمت:
۶۳,۰۰۰
۳۱,۵۰۰
۵۰%
تومان