بریدههایی از کتاب خانه ای در انتهای هوپ استریت
۳٫۳
(۲۶)
”تو میتونی ماهیتِ عشق رو عوض کنی، نادیده بگیریش، اشتباه بگیریش، ولی هرگز نمیتونی ازش خلاص بشی“
یك رهگذر
میتواند به خودش بگوید از سنگ ساخته شده، اینکه فرابشری است، اینکه هیچچیز او را آزار نمیدهد، اما میداند عشق میتواند
یك رهگذر
وقتی یکبار مردی قلبت را جریحهدار کند، دیگر خلاصیای در کار نیست.
یك رهگذر
او تمام زندگیاش را صرف یافتن عشق و تأیید دیگران کرده بود تنها به این دلیل که بفهمد بیشتر آدمها دروغگو و حقهبازند.
یك رهگذر
کارهای جسورانه میتونه روش خوبی واسه روندن شیاطین باشه.
یك رهگذر
«همهٔ ما باید انتخابهایی کنیم. چون نمیتونیم دوتا زندگی داشته باشیم و فقط یه زندگی داریم. ولی بیشتر اون انتخابها میتونن هر روزمون رو از اینرو به اونرو کنن، نهفقط یهبار. بنابراین اگه از چیزی پشیمون بشی، اگه بخوای ذهنت رو عوض کنی، معمولاً میتونی.»
یك رهگذر
عشق احساس معمولی و فرعیای است که مردم را به احمقهای ابلهی تبدیل میکند که وقتی اوضاع خوب پیش نمیرود، به اصطلاحات مشابه دلبستگی، عطیه، پیکرنگاری احمقانه و اشکهای مشابه روی میآورند.
یك رهگذر
یک مرد همیشه میتواند تغییر کند، البته وقتی به اندازهٔ کافی انگیزه داشته باشد.
یك رهگذر
مادرش تنها کسی است که گریر نمیتواند برایش نقش بازی کند، تنها کسی که با لبخند و خنده و تظاهر به اینکه همهچیز محشر است درحالیکه نیست فریب نمیخورد.
یك رهگذر
کتاب هنوز مایهٔ دلخوشیاش است، و حالا التیامبخش دردهای مختلفی است؛ پوشش ادبی امنی که آلبا میتواند دور انگشتانش ببندد و تا فراموش کردن تمام چیزهایی که میخواهد فراموش کند آن را نزد خود نگه دارد.
یك رهگذر
یکی از مزایای بازیگر بودن این است که میتواند پشت نقابها قایم شود. میتواند بخشهایی از خودش را که نمیخواهد کسی دیگر راجعبه آن چیزی بداند پنهان کند.
یك رهگذر
او بهخوبی میداند موسیقی چطور میتواند یک روحیه، یک لحظه و یک زندگی را دگرگون کند.
یك رهگذر
«و زمان یهجور نیست. جلووعقب نمیره. عمودیه. جاودانگی در درونِ آدمه. بنابراین آدم میتونه دههزار سال یه جا باشه ولی انگار یک ساعت گذشته. متوجهی که؟»
یك رهگذر
میدونی، تجربهٔ زندگی بهم میگه چیزی که ما میخوایم همیشه اون چیزی نیست که خوشحالمون میکنه، ولی باز هم میریم سراغش.
یك رهگذر
«اگه بخوای منتظر بمونی تا آمادگیش رو به دست بیاری، دیگه مُردی. و من همچین چیزی رو توصیه نمیکنم که سیاست زندگیت باشه.»
آنی در جست و جوی اینگلساید
به عنوان یک هنرپیشهٔ جوان و بلندپرواز همواره برای هنرپیشگان مسن، که همچنان خودشان را بلندپرواز نشان میدادند، متأسف بود؛ هنرپیشگانی که مثل هویج یا مثل یک شخصیت زن پانتومیم لباس میپوشیدند تا فقط روی صحنه بمانند.
آلی
تازه سه روز است که آلبا اتاقخوابش را ترک کرده است. پیژامهای پا کرده و پتوی امنی از کتابها را رویش کشیده و خودش را در هزارتوی تاریک تاریخِ دورهٔ ویکتوریا غرق کرده است. آهنگی که شب اول شنیده بود هنوز در خانه به گوش میرسد و
آلی
زن جوان دوباره تکان میخورد و درست پس از آن آلبا متوجه میشود که او تنها کسی است که میتواند زن جوان را ببیند.
آلی
هیچ راه برگشتی توی زندگی وجود نداره. هیچ راه برگشتی. هیچ فرصت دومی وجود نداره. وقتی روزهات رو تلف میکنی، اونها واسه همیشه به باد میرن. پس با چیزهایی که واقعاً میخوای روراست باش و انجامشون بده، اهمیتی هم نداره چقدر ممکنه نگران باشی.»
Lavin D
اعتمادبهنفسش مانند عطر است؛ رایحهای سنگین و جذاب برای پرت کردن حواس تماشاگران از تکههای شکسته و لکهدارشدهٔ خودش که میخواهد کسِ دیگری آنها را نبیند.
n re
حجم
۳۱۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
حجم
۳۱۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰۷۰%
تومان