مردم فکر میکنند زنانی که سابقه زندان دارند، باید شکل و شمایل خاصی داشته باشند. اینکه ما راه و روش زندگیمان طور دیگری است. اما ما هم مادر، همسر، دختر و انسان هستیم.
فقط میخواهیم فرصتی دوباره در اختیارمان بگذارند.
لافکادیو
میگویند آدم در دام عشق میافتد، اما فکرش را که میکنی، میبینی «افتادن» واژه غمگینی است. افتادنها هیچوقت خوب نیستند. به زمین میافتی، عقب میافتی، به حال مرگ میافتی.
هرکه اولین بار گفته که در عشق افتاده؛ احتمالا از آن بیرون افتاده بوده است، وگرنه از واژه بهتری برای توصیف این حال خوش استفاده میکرد.
لافکادیو
برای دیدن آدمها و سر و صدا و همه چیزهایی که این مدت نداشتهام، مشتاق و دلتنگم. و آپارتمانم مرا یاد یک زندان کوچک میاندازد که تنهایی و سکوت در آن موج میزند.
لافکادیو
تنها چیزی که مرا آرام میکند، این است که حس کنم هنوز کنترل زندگی و تصمیماتم در اختیار خودم است.
لافکادیو
چشمانم را میبندم و گریه میکنم. چرا که زندگی میتواند بسیار سخت و بیرحم باشد، بارها خواستهام خود را از شرّ زندگی برهانم، اما لحظاتی این چنین به من یادآور میشوند که شادی چیزی دائمی نیست که در زندگی دنبالش باشیم، بلکه لحظاتی کوتاه رخ مینماید، تنها به اندازهای که ما را به ادامه دادن وادارد.
لافکادیو
تلاشم را خواهم کرد؛ حتی اگر به معنای انجام کارهایی باشد که تا حالا زیر بارشان نرفتهام.
لافکادیو