بریدههایی از کتاب موهبت کامل نبودن
۳٫۵
(۲۲۴)
وقتی فکر و قضاوت دیگران را کنار بگذاریم و داستان خود را بپذیریم به احساس خودارزشمندی دست مییابیم و خود را همانگونه که هستیم درخور عشق و تعلق میدانیم. وقتی پیوسته سعی میکنیم بخشهایی از وجود زندگی خود را که به گمانمان با منِ آرمانی ما فاصله دارد، نادیده بگیریم، بیرون از ماجرای زندگی میایستیم و سعی میکنیم با انجام کارهای بزرگ، کمالگرایی، راضی نگه داشتن دیگران و اثبات خود، احساس ارزشمندی را بهچنگ آوریم. احساس ارزشمندی، یعنی بخش مهمی که دسترسی به عشق و احساس تعلق را ممکن میسازد، در درون داستان ما جای دارد.
hamid.rezaei
دریافتهام که آنچه افراد برخوردار از احساس تعلق و عشقِ عمیق را از دیگران جدا میسازد، فقط یک چیز است و آن، احساس خودارزشمندی است. اگر برآنیم که عشق و احساس تعلق را بهطور کامل تجربه کنیم، باید باور داشته باشیم که سزاوار عشق و تعلق هستیم.
hamid.rezaei
سفر با دل و جان به این معنا نیست که در مقابل دیگران مقاومت خود را به حداقل برسانیم (و با نیمی از وجود خود زندگی کنیم) . در مسیر زندگی باید هشیار باشیم و دست به انتخاب بزنیم. صادقانه بگویم که این کار کمی مخالف با فرهنگ ماست، چرا که در میان گذاشتن ماجرای خود با دیگران، احساس کردن درد و رنج دیگران و مرتبط ماندن با آنها در این دنیای بیارتباطی، کاری نیست که بتوان با نیمی از وجود خود به آن پرداخت.
برای تمرین شجاعت، شفقت و پیوند و ارتباط باید به زندگی و افراد پیرامون خود نظر بیندازیم و بگوییم: «باتماموجود هستم.»
hamid.rezaei
نکته اینجاست که فرد را از رفتارش جدا کنیم، کار آنها را زیر سؤال ببریم نه هویت و شخصیت آنها را
hamid.rezaei
آیا بهتر نیست که مهربانتر اما قاطعتر باشیم؟ اگر خشم کمتر و مسئولیتپذیری بیشتری داشته باشیم زندگی ما چه تفاوتی خواهد کرد؟ اگر کمتر به دنبال مقصر بگردیم و انتقاد کنیم اما بیشتر حدود و مقررات را رعایت کنیم، کار و زندگی ما به چه صورت درخواهد آمد؟
hamid.rezaei
شفقت ارتباط بین مجروح و تیمارگر نیست، بلکه بین دو انسان است که در ویژگیهای انسانی با هم برابرند. فقط زمانی میتوانیم به قلمرو تاریک دیگران قدم بگذاریم که با تاریکی وجود خود آشنا باشیم. زمانی شفقت شکل واقعی به خود میگیرد که جنبههای مشترک انسانیت خود با دیگران را بشناسیم.»
hamid.rezaei
اما بهنظر من، ما از این نکته غافل ماندهایم که شجاعت یعنی صادقانه و بیپرده صحبت کردن درباره آنچه هستیم، آنچه احساس میکنیم و آنچه تجربه میکنیم. چه خوب و چه بد، قهرمان بودن یعنی زندگی خود را در معرض خطر قرار دادن، حال آنکه شجاعت معمولی یعنی ضعف و آسیبپذیری خود را رو کردن و این در دنیای امروزی کاری بس خارقالعاده است.
hamid.rezaei
اگر نتوانیم در مقابل باور «کافی نبودن» و نپذیرفتن خود بایستیم، نمیتوانیم حرکت روبهجلویی داشته باشیم.
hamid.rezaei
ما برای غلبه بر تردید به خود، جز این راه دیگری نداریم که باور کنیم همین که هستیم خوب و کافی است و به نظر و انتظار دیگران کاری نداشته باشیم.
sourina
در دنیایی که کار در اولویت قرار دارد، رایجترین سؤال این است که شغل «شما چیست یا چه کار میکنید؟»
sourina
برای غلبه بر تردید به خود و بایدها و انتظارات، باید به پیامهای درون خود گوش فرادهیم. چه چیز ما را میترساند؟ در فهرست قرارها یا بایدهای خود چه داریم؟ چه کسی این بایدها را تعیین کرده است؟ چرا؟
sourina
فرهنگ نمیتواند به ما دیکته کند که مثلاً کار بیرون، تربیتِ فرزند، وکالت، تدریس یا نقاشی اموری هستند که به زندگی معنا میدهند.
sourina
همه ما از استعداد، ذوق و قریحه برخورداریم. وقتی این استعدادها را پرورش میدهیم و به دیگران عرضه میکنیم، زندگی ما معنادار و هدفمند میشود.
sourina
وقتی پیشفرضها و آموختههای قبلی خود را درباره سکون کنار بگذاریم و برای آسودگی و فراغبال خود راهی پیدا کنیم، برای رشادت و مقابله با مانع بعدی سکون، یعنی ترس، در جایگاه بهتری قرار میگیریم.
sourina
به هوش باشید. یکی از بهترین کارهایی که تاکنون در خانوادهمان انجام دادهایم تهیه فهرست «اجزای تشکیلدهنده شادی و معنا» است
sourina
بهنظر من مشارکت در گروههای همفکری که اعضای آن عقاید خود را درخصوص خلاقیت مطرح کنند، در انگیزه دادن به افراد بسیار مؤثر است.
sourina
به هوش باشید. اگر خلاقیت را بهعنوان یک سرگرمی لوکس یا کاری که فقط در اوقات فراغت انجام میشود، ببینیم هرگز درصدد پرورش آن برنمیآییم.
sourina
۳. اگر بخواهیم به زندگی خود معنا دهیم، باید به هنر روی آوریم، آشپزی، نوشتن، نقاشی، کاردستی، عکاسی، بافندگی، تعمیر موتور ماشین، مجسمهسازی، یا هر کار دیگری که اِعمال نوعی خلاقیت و سازندگی در آن باشد. مادامی که در حال خلق کردن باشیم زندگی ما معنا پیدا میکند.
sourina
۱. «من خلاقیت ندارم» سخن بیثمری است. اینطور نیست که یک عده از آدمها خلاق باشند و عدهای دیگر نباشند، صحیحتر این است که بگوییم عدهای از خلاقیت خود استفاده میکنند و عدهای نمیکنند. خلاقیتی که بلااستفاده میماند هرگز از بین نمیرود. خلاقیتی که در درون ماست، یا ابراز میشود یا تا هنگام مرگ به دست فراموشی سپرده میشود یا به واسطه ترس و نارضایتی خاموش میشود.
sourina
بعضی روزها با این خواست که در نظر همه اَبَر باشم میجنگم و بر آن غلبه میکنم، اما بعضی روزها خواستهام بر من چیره میشود و تمام انرژیام را میگیرد.
fariba
حجم
۱۳۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۶۵ صفحه
حجم
۱۳۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۶۵ صفحه
قیمت:
۶۴,۰۰۰
۵۷,۶۰۰۱۰%
تومان