بریدههایی از کتاب موهبت کامل نبودن
۳٫۵
(۲۲۴)
قرار نیست داستان خود را برای هر کسی که از گرد راه میرسد، بازگو کنیم. شنیدن آن یک امتیاز است و قبل از مطرح کردن آن باید از خود بپرسیم: «چه کسی در خور شنیدن داستان من است؟» اگر فرد یا افرادی در زندگی ما باشند که ما را با تمام نقاطقوت و ضعفمان بپذیرند و کنارمان بنشینند و به داستان ما گوش دهند، فوقالعاده خوشبختیم.
Elaheh Sajedi
شرم احساسی است که همه تجربه میکنند. شاید هم تصور شود که شرم در تاریکترین زوایای وجودمان پنهان میشود[ موضوع آن روشن نیست ]، حال آنکه شرم معمولاً در مکانهای آشنا میخزد[ به موضوعات آشنا مربوط میشود ]، از جمله ریخت و قیافه، تصور ما از بدنمان، خانواده، سبک تربیت فرزندانمان، پول، شغل، سلامت، اعتیاد، جنسیت، سالخوردگی و مذهب. احساس شرم احساسی انسانی است و از انسان بودن ما حکایت دارد.
Elaheh Sajedi
اگر بخواهیم باتماموجود و با صداقت زندگی کنیم و عشق بورزیم و با احساس خودارزشمندی با دیگران برخورد کنیم، لازم است درباره موانع حرف بزنیم، بهویژه درباره شرم، ترس، ضعف و آسیبپذیری.
Elaheh Sajedi
درست است که برای زندگی باتماموجود، درک و شناخت هرچه بیشتر خود مهم است، اما مهمتر از آن این است که خود را دوست داشته باشیم.
Elaheh Sajedi
خود من شخصا، کسی را نمیخواهم که به من اظهار عشق کند، بلکه کسی را میخواهم که در ارتباط با من هر روز عشق ورزی را تمرین کند.
Parisa
احساس ارزشمندی شرط یا پیشنیازی ندارد. بسیاری از ما دانسته و ندانسته برای احساس ارزشمندی خود شرط میگذاریم:
اگر ده کیلو وزن کم کنم، آدم باارزشی میشوم.
اگر باردار شوم، احساس ارزشمندی میکنم.
اگر همه فکر کنند من پدر/ مادر خوبی هستم، احساس ارزش میکنم.
اگر بتوانم با فروش آثار هنریام، امرار معاش کنم، ارزشمند خواهم بود.
اگر زندگی خانوادگیام را حفظ کنم، آدم باارزشی هستم.
وقتی احساس ارزش میکنم که بالأخره والدینم مرا تأیید کنند.
زمانی احساس ارزش میکنم که تمام این کار را خودم انجام بدهم و ظاهرا هم معلوم نباشد زیاد تلاش کردهام.
اما عصاره زندگی باتماموجود، احساس ارزشمندی در لحظه اکنون است، بدون هیچ «اگر» ی، ما بی هیچ شرطی در خور آن هستیم که از عشق و احساس تعلق برخوردار شویم.
Parisa
ما نمیتوانیم چیزی را به فرزندان خود بدهیم که فاقد آنیم.
Parisa
اکنون میبینم که قبول و پذیرش داستانمان و دوست داشتن خودمان در این جریان، شجاعانهترین کاری است که میتوانیم انجام دهیم. میبینم که زندگی کردن با دل و جان مانند گام زدن به سمت یک مقصد معین نیست، بلکه گام برداشتن به سوی ستارهای در آسمان است. قطعا هیچ گاه به مقصد نهایی نمیرسیم اما بیتردید میدانیم که در مسیر درست پیش میرویم.
فائزه
تلاش برای جلب رضایت یا غلبه بر شخصی مانند آن آقای عصبانی همیشه کاری اشتباه است، چراکه آدم مجبور میشود برای جلب تأییدِ دیگری، اعتبار خود را به خطر بیندازد. اینجا زمانی است که شخص باور خود به ارزشمندیاش را از دست میدهد و سعی میکند با شیوههای نادرست دوباره آن را به چنگ آورد. وای خدای بزرگ، من هم داشتم همین کار را میکردم.
hediye
طوری شادی کن که گویی کسی تو را نمیبیند. طوری بخوان که گویی کسی صدایت را نمیشنود. طوری عشق بورز که گویی هرگز آزرده نشدهای و طوری زندگی کن که گویی بهشت روی زمین است.
ـ مارک تواین
zbabaxni
در پایان هر ترم این گفته هوارد تورمن، استاد الهیات، را به دانشجویانم یادآور میشوم که: «از خود نپرسید دیگران چه نیاز دارند، ببینید شما با چه چیز احیا میشوید و بعد همان را انجام دهید. زیرا آنچه دنیا نیاز دارد افرادی است که خود را احیا کردهاند.» قابل ذکر اینکه این سخن همیشه مورد علاقه من بوده است اما حالا که اهمیت کار معنادار را بررسی کردهام، رنگ تازهای به خود گرفته است.
zbabaxni
سکون تمرکز کردن بر هیچ چیز نیست، بلکه ایجاد آسودگیخاطر است. ایجاد یک فضای احساسیِ عاری از آشفتگی است که در آن به خود اجازه میدهیم احساس کنیم، فکر کنیم، رؤیاپردازی کنیم و سؤال کنیم.
zbabaxni
چه چیزهایی باعث این رضایت میشود؟ پاسخ ما این بود: خواب، ورزش، غذای سالم، پختوپز، سفرهای کوتاه در تعطیلات آخر هفته، رفتن به کلیسا، کنار بچهها بودن، مدیریت کردن پول، کار با معنایی که شیره وجودمان را نکشد، اوقات فراغت و حضور در جمع فامیل و دوستان صمیمی. این فهرست چیزهایی بود که شادی و معنا را به زندگی ما هدیه میکرد (و میکند) .
zbabaxni
چرا ملت ما همواره تشنه شادی هرچه بیشتر است: علتش این است که در قحطی قدرشناسی و شکرگزاری به سر میبریم. لین میگوید مقابله با احساس فقدان به این معنا نیست که در جستوجوی وفور و فراوانی برآییم، بلکه باید احساس کافی بودن را در درون خود پرورش دهیم:
zbabaxni
خیلی ساده امیدواری زمانی تحقق مییابد که:
بتوانیم اهداف واقعبینانه تعیین کنیم (میدانم کجا میخواهم بروم) .
بدانیم چگونه میتوان به آن اهداف دست یافت (میدانم چطور به آنجا برسم، استقامت میورزم، میتوانم شکست را تحمل کنم و دوباره تلاش کنم) .
و خود را باور داشته باشیم (من میتوانم این کار را انجام دهم) .
بنابراین امیدواری ترکیبی از هدفگذاری، استقامت و پیگیری و باور به توانمندیهای خود است.
zbabaxni
بدون کار کردن روی خود تغییر نمیکنیم، رشد نمیکنیم و جلو نمیرویم. اگر واقعا میخواهیم شاد زندگی کنیم، پیوند و ارتباط حقیقی با دیگران داشته باشیم و به زندگی خود معنا دهیم باید با موانع راه آشنا باشیم.
zbabaxni
ماری دالی، استاد الهیات، مینویسد: «شجاعت یک مَلَکه، یک عادت، یا فضیلتی است که با انجام اعمال شجاعانه بهدست میآید.» مثل آنکه شنا را با شنا کردن یاد میگیریم. به همین ترتیب میتوان گفت زمانی شفقت را فرا میگیریم که رفتاری مشفقانه نسبت به دیگران در پیش بگیریم
zbabaxni
دهید: اکثر ما سعی میکنیم زندگی اصیلی داشته باشیم. در اعماق وجودمان نقاب بازیگری را از چهره برداریم و خود واقعی و ناقصمان باشیم.
هرگاه کمالگراییام گل میکند و میخواهم همه چیز را تحتکنترل داشته باشم این بیت از شعر لئونارد کوهن را به یاد میآورم: «هر چیزی تَرَک و شکافی دارد و از همینجاست که نور به درون رخنه میکند.» اما کمالگرا پیوسته تلاش میکند ترکها را هم بیاورد و درزها را بپوشاند تا همه چیز بیعیبونقص بهنظر برسد. این شعر به من کمک میکند تا زیباییِ ترکها (خانه نامرتب، دستنوشته غلطدار، لباسی که برایم تنگ شده است) را از یاد نبرم و فراموش نکنم که نقص، بیکفایتی نیست
hamid.rezaei
گفتوگویِ درونیِ کمالگرایانه: «اُف، هیچی به من نمیاد. چاق و زشتم. از ظاهر خودم خجالت میکشم. برای اینکه دیگران من را دوست داشته باشند و بتوانم احساس تعلق کنم باید متفاوت از چیزی باشم که الآن هستم.»
hamid.rezaei
کمالگرایی سپر است. سپری بیست تُنی که بهسختی آن را با خود حمل میکنیم، به گمان آنکه میتواند از ما محافظت کند، حال آنکه درواقع ما را از اوج گرفتن باز میدارد.
hamid.rezaei
حجم
۱۳۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۶۵ صفحه
حجم
۱۳۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۶۵ صفحه
قیمت:
۶۴,۰۰۰
۵۷,۶۰۰۱۰%
تومان