بریدههایی از کتاب موهبت کامل نبودن
۳٫۵
(۲۲۴)
دست به کار شوید. از کارهایی که به شما انگیزه میدهند، فهرستی تهیه کنید. به درآمد آن فکر نکنید، فقط ببینید آیا به آن کار عشق میورزید یا نه؟ هیچ قانونی نمیگوید شما باید شغل روزانه خود را رها کنید تا بتوانید کاری معنادار را دنبال کنید. وانگهی کسی نگفته است که شغل فعلی شما معنادار نیست، شاید اصلاً به این دید به آن نگاه نکردهاید. شغل دوم و مطلوب شما چه میتواند باشد؟ دلتان میخواهد در آینده چه کاره باشید؟ چه کاری به زندگی شما معنی میدهد؟
شما چطور تلاش میکنید؟
mozhgan
برای کار معنادار سه ویژگی بر میشمارد که معمولاً در کار خلاقانه یافت میشوند: پیچیدگی، خودمختاری و ارتباط بین تلاش و پاداش (درونی) . این معیارها و این ویژگیها با پرورش کار معنادار در بافت زندگی اصیل کاملاً همخوانی دارد. توصیه آخر اینکه حتما کتاب کیمیاگر پائولو کوئیلو را بخوانید. من خود سعی میکنم سالی یک بار آن را بخوانم، چون منبع نیرومندی است که ارتباط بین استعدادها، معنویت و کار و نیز ترکیب آنها را در معنا بخشیدن به زندگی، نشان میدهد.
mozhgan
گاه فرصتی را به این کار اختصاص میدهم که ببینم چه چیز مرا در خصوص کار معنادار هشیار نگه میدارد. در نهایت به معیاری برای معناداری میرسم و آن را یادداشت میکنم. در حال حاضر کار معنادار برایم کاری است که به من انگیزه بدهد و تأمل برانگیز و خلاقانه باشد. این معیارهایی است که هنگام تصمیمگیری درباره آنچه انجام میدهم/ آنچه قرار است به آن متعهد باشم و اینکه چگونه از وقت خود استفاده کنم، به کار میگیرم.
mozhgan
«از خود نپرسید دیگران چه نیاز دارند، ببینید شما با چه چیز احیا میشوید و بعد همان را انجام دهید. زیرا آنچه دنیا نیاز دارد افرادی است که خود را احیا کردهاند.»
mozhgan
ما برای غلبه بر تردید به خود، جز این راه دیگری نداریم که باور کنیم همین که هستیم خوب و کافی است و به نظر و انتظار دیگران کاری نداشته باشیم.
mozhgan
در دنیایی که کار در اولویت قرار دارد، رایجترین سؤال این است که شغل «شما چیست یا چه کار میکنید؟» پیش از این هر بار شخصی این سؤال را از من میپرسید به خودم میپیچیدم. چون یا باید روند پیچیده کارم را در یک کلمه قابل هضم بگنجانم یا طرف مقابل را حسابی گیج کنم.
حالا هر کسی این سؤال را مطرح میکند، از او میپرسم: «شما چقدر وقت دارید؟»
اکثر ما پاسخی پیچیده به این سؤال داریم. مثلاً میتوانیم بگوییم: من یک مادر، همسر، نویسند، قصهگو، خواهر، دوست، دختر یا معلم هستم. تمام اینها کیستی من را تشکیل میدهند. من هیچوقت نمیدانم به این سؤال چگونه جواب بدهم و راستش را بخواهید، از اینکه بخواهم برای درک آن به خود زحمت دهم، خسته شدهام.
mozhgan
برای غلبه بر تردید به خود و بایدها و انتظارات، باید به پیامهای درون خود گوش فرادهیم. چه چیز ما را میترساند؟ در فهرست قرارها یا بایدهای خود چه داریم؟ چه کسی این بایدها را تعیین کرده است؟ چرا؟
عوامل مخرب مانند کودکان نوپا هستند. اگر آنها را نادیده بگیرید، بلندتر سروصدا میکنند. معمولاً بهترین کار این است که پیامها را تصدیق کنیم و آنها را یادداشت کنیم. میدانم این کار برخلاف شهود و درونیبینی است، اما یادداشت و تصدیق پیام عوامل مخرب، آنها را نیرومندتر نمیسازد؛ بلکه بر قدرت ما میافزاید و از این رهگذر است که میتوانیم بگوییم: «فهمیدم، حالا میدانم که از چه میترسم، اما هرطور شده میخواهم آن را انجام دهم.»
mozhgan
اکثر ما که در جستوجوی پیوندی معنوی هستیم، غالب اوقات به آسمان نگاه میکنیم و با خود میاندیشیم که چرا خدا این همه از ما فاصله دارد. اما خدا با ما است نه بالای سرِ ما. عرضه کردن استعدادمان به دنیا، نیرومندترین منبعی است که ما را به خداوند متصل میکند.
استفاده از توانمندی و استعدادهایمان در جهت خلق کاری معنادار مستلزم تعهدی بزرگ و سنگین است، زیرا در بسیاری از موارد کار بامعنا عواید مادی به همراه ندارد. عدهای میتوانند همه چیز را در یک راستا قرار دهند و طوری زندگی کنند که از قِبَل کار معنادار، هم روحشان را راضی نگه دارند و هم خانوادهشان را اداره کنند، اما عدهای دیگر این دو را جدا از هم انجام میدهند.
mozhgan
هیچکس نمیتواند به ما بگوید چه چیز برایمان معنادار است. فرهنگ نمیتواند به ما دیکته کند که مثلاً کار بیرون، تربیتِ فرزند، وکالت، تدریس یا نقاشی اموری هستند که به زندگی معنا میدهند. همانطور که استعدادها و توانمندیهای هر انسانی خاص خود اوست، عامل معنیبخش به زندگیاش نیز منحصربه خود او است.
mozhgan
همه ما از استعداد، ذوق و قریحه برخورداریم. وقتی این استعدادها را پرورش میدهیم و به دیگران عرضه میکنیم، زندگی ما معنادار و هدفمند میشود.
اتلاف استعدادها تنش را وارد زندگی میکند. تباه ساختن استعدادها صرفا کاری بیضرر یا «خیلی بد» نیست، بلکه در قبال این بیتوجهی، سلامت جسمی و روانی خود را به مخاطره میاندازیم. وقتی استعداد خود را در ایجاد و پرورش کاری معنادار به کار نمیاندازیم، ناگزیر در شرایطی نامطلوب گرفتارش میسازیم. احساس خلاء، سرخوردگی، نارضایتی، شرم، ناامیدی، ترس و حتی اندوه باعث میشود در زندگی احساس سنگینی و بیمعنایی کنیم.
mozhgan
بخشی از زندگی باتماموجود، کار معنادار است. عدهای آن را رسالت مینامند و عدهای آن را احساس شگرف موفقیت و هدفمندی میدانند. موارد یادشده مفاهیم نسبتا روشنی هستند، اما در مصاحبههایم در خصوص کار معنادار، به فهرستی آزاردهنده از واژهها برخوردم که مهم و تا حدودی مرتبط بهنظر میرسیدند:
قریحه و استعداد
معنویت
امرار معاش
تعهد
بایدها
تردید نسبت به خود
این فهرست را از آن جهت آزاردهنده مینامم که مدت زیادی طول کشید تا ارتباط بین آنها را دریابم. بخش خسته وجودم دوست داشت این کار اضافه را نادیده بگیرد.
mozhgan
هریک از ما برای کنار آمدن با اضطرب از الگوی معینی پیروی میکنیم. عدهای با عملکرد افراطی و عدهای دیگر با افت عملکرد به اضطراب پاسخ میدهند. افراطگراها معمولاً به توصیه کردن، نجات دادن دیگران، قبول مسئولیت، مدیریت امور ریز و ظریف و دخالت در کار دیگران (به جای دروننگری) روی میآورند. گروه دوم معمولاً در شرایط تنشزا کفایت خود را از دست میدهند. آنها مسئولیت خود را به دیگران واگذار میکنند و اغلب، موضوع صحبت یا نگرانی خانواده و فامیل میشوند. معمولاً برچسب «فرد بیمسئولیت»، «کودک مشکلدار» یا «شخص آسیبپذیر» به آنها زده میشود. بهنظر دکتر لرنر اگر این رفتارها را بهعنوان الگوی پاسخگویی در مقابل اضطراب ببینیم ونه بخشی از هویت و شخصیت فرد، آن گاه تغییر امری ممکن به نظر میرسد.
mozhgan
به هوش باشید. من برای از بین بردن سم اضطراب از جسم و روحم به آرامش، سکون و ورزش بیشتر، اما کافئین کمتری نیاز داشتم. میدانم که عدهای شبها برای بهتر خوابیدن از قرص یا چیز دیگری استفاده میکنند و روزها برای هشیاری به کافئین متوسل میشوند. شایان توجه اینکه آرامش و سکون دارویی قوی برای بیخوابی عمومی و کمبود انرژی بهشمار میروند.
mozhgan
اضطراب، خود را تغذیه میکند، یا به عبارت دیگر اضطراب، اضطراب میآورد.
mozhgan
اگر به اندازه کافی تأمل کنیم تا بتوانیم به آسودگیِ هیجانی مناسبی برسیم، خواه ناخواه حقیقت زندگی ما را درمییابد. اما ما خود را متقاعد میکنیم که اگر پیوسته مشغول و در حرکت باشیم، حقیقت به ما نخواهد رسید و باآن روبهرو نخواهیم شد و به این ترتیب در مقابل این حقیقت که گاه بسیار خسته، وحشتزده یا پریشان میشویم، میایستیم و آن را انکار میکنیم. جالب اینکه عاملی که به خستگی و فرسودگی ما دامن میزند، ما را وامیدارد تا آن را انکار کنیم و این عامل چیزی جز خاصیت خودزایی اضطراب نیست.
mozhgan
سکون تمرکز کردن بر هیچ چیز نیست، بلکه ایجاد آسودگیخاطر است. ایجاد یک فضای احساسیِ عاری از آشفتگی است که در آن به خود اجازه میدهیم احساس کنیم، فکر کنیم، رؤیاپردازی کنیم و سؤال کنیم.
mozhgan
اشخاص اصیل در کنار مراقبه، نیایش، تنهایی و تمرین سکوت و تأمل، به ضرورتِ آرام ساختن ذهن و جسم خود برای تخفیفِ اضطراب و پریشانی اشاره کردهاند.
mozhgan
وقتی فهرست «شادی و معنا» را با فهرست آروزهایمان مقایسه کردیم، متوجه شدیم که با رها کردن فهرست رؤیاها، واقعا یک زندگی رؤیایی خواهیم داشت، آن هم نه با سختکوشی و در آینده، بلکه همین حالا. تلاش برای اهداف رؤیایی، تأثیری در شکوفایی و غنی ساختن زندگی ما نداشت.
بااینحال پذیرش و عملی کردن فهرست شادی و معنا، کار آسانی نبوده است. بعضی روزها احساس میکنم این کار کاملاً معقول و درست است و بعضی روزها هم اسیر این افکار میشوم که اگر اتاق پذیرایی بزرگتر یا آشپزخانه مجهزتری داشتیم، اگر برای فلان مجله مشهور مقاله مینوشتم یا فلان جا سخنرانی میکردم، خیلی بهتر میشد.
mozhgan
در فرهنگ ما انتخاب بازی و استراحت یک ضدارزش است
mozhgan
ما ملتی بسیار خسته و پراسترس هستیم که در تربیت فرزندانمان بیشازحد برای آنها برنامه میگذاریم. ما اوقات فراغت خود را صرف معنایابی میکنیم، سعی میکنیم به نحوی شادی را وارد زندگی خود کنیم. تصورمان این است که انجام کارهای بزرگ و کسب مهارتهای گوناگون، شادی و معنا را وارد زندگی ما میکند، اما این کار دقیقا همان چیزی است که توان ما را میفرساید و ما را از آهسته رفتن بیمناک میسازد.
اگر بخواهیم باتماموجود زندگی کنیم باید درباره خواب و بازی، آگاهانه عمل کنیم و خسته کردن بیشازحد خود (بهعنوان یک جایگاه در میان دیگران) و بازدهی و بارآوری (برای احساس خودارزشمندی) را رها کنیم.
mozhgan
حجم
۱۳۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۶۵ صفحه
حجم
۱۳۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۶۵ صفحه
قیمت:
۶۴,۰۰۰
۵۷,۶۰۰۱۰%
تومان