بریدههایی از کتاب موهبت کامل نبودن
۳٫۵
(۲۲۴)
با وجود شرم لازم میآید که خود را از سلطه سه عامل خارج کنیم: مخفیکاری، سکوت و پیشداوری. وقتی رویدادی خجلکننده رخ میدهد و ما آن را در نهانخانه وجود خود پنهان میکنیم، در درونمان میجوشد و رشد میکند و ما را تحلیل میبرد. باید تجربه خود را با کسی در میان بگذاریم. احساس شرم در برخورد با آدمها پیش میآید و در بین آدمها باید ترمیم شود. اگر کسی درخور آن باشد که داستان خود را برایش بازگو کنیم، باید که چنین کنیم. وقتی درباره شرم حرف میزنیم، قدرتش را از دست میدهد. به این ترتیب لازم است داستان خود را طرح کنیم تا شرم آن از بین برود و البته برای طرح داستان لازم است تابآوری خود را بالا ببریم
فاطمه افشار
از طرف دیگر، چون شرم در تمام انسانها عمومیت دارد، خبر خوش این است که همه میتوانیم تابآوری خود را در مقابل شرم افزایش دهیم. تابآوری در برابر شرم به این معناست که بتوانیم آن را تشخیص دهیم، بهنحوی سازنده با آن روبهرو شویم و با حفظ احساس ارزشمندی و اصالت خود، آن را پشت سر بگذاریم و در نهایت بهواسطه این تجربه شجاعت، شفقت و پیوند با دیگران را در خود پرورش دهیم. اولین نکتهای که لازم است درباره شرم بدانیم این است که هرچه کمتر درباره آن حرف بزنیم، بیشتر بر ما غلبه میکند
فاطمه افشار
احساس شرم ما را متقاعد میکند که پذیرش داستان زندگیمان باعث میشود در نظر دیگران کوچک و بیاهمیت تلقی شویم و بهاینترتیب احساس ارزشمندی را کنار میزند. میترسیم اگر دیگران با هویت ما آشنا شوند، یعنی اینکه بدانند از کجا آمدهایم، چه عقایدی داریم، با چه مشکلاتی دست به گریبانیم و یا حتی چه نقاط قوتی داریم، ما را دوست نداشته باشند. شاید باور نکنید اما گاه پذیرش نقاط قوتمان هم مانند پذیرش نقاط ضعفمان دشوار است
فاطمه افشار
شرم احساس یا تجربهای بسیار دردناک است که به ما میگوید نقص داریم و ازاینرو درخور آن نیستیم که ما را دوست داشته باشند یا احساس تعلق را تجربه کنیم
فاطمه افشار
اگر بخواهیم باتماموجود و با صداقت زندگی کنیم و عشق بورزیم و با احساس خودارزشمندی با دیگران برخورد کنیم، لازم است درباره موانع حرف بزنیم، بهویژه درباره شرم، ترس، ضعف و آسیبپذیری.
فاطمه افشار
در مورد خودم باید بگویم تا زمانی که داستان خود را نپذیرفته بودم و به آن اعتراف نکرده بودم، اجازه میدادم «این گونه باشیم» ها و «پنج راه ساده...» ها مانعم شوند و اجازه ندهند بهعنوان یک محقق احساس ارزش کنم. اما حال که داستانم را پذیرفتهام، میبینم که درک من از تاریکی، به جستوجوی من برای نور، معنا و مفهوم میدهد
فاطمه افشار
بیتردید افرادی که دوستشان داریم، الهامبخش ما برای درنوردیدن قلههای عشق وشفقت هستند، قلههایی که فتح آنها به هیچ صورت دیگری ممکن نخواهد بود. ما برای سنجش این بلندیها اغلب مجبوریم به اعماق وجود و هویت خود برویم، با جنبههای روشن و تاریک، خوب و بد، سازنده و مخرب و در نهایت با رنج خود آشنا شویم تا بتوانیم دیگران را بهتر دوست داشته باشیم. از این رو مطمئن نیستم بتوان عشق به خود را از عشق به دیگران جدا کرد، بلکه این دو در کنار هم یافت میشوند. ما بهشدت دیگران را دوست داریم و شاید فکر کنیم این علاقه بیش از عشق به خودمان است، اما این علاقه شدید ناگزیر ما را به اعماق وجودمان میبرد تا بتوانیم شفقت به خود را یاد بگیریم
فاطمه افشار
بهخاطر وجود فرزندانم بود که یاد گرفتم وقتی خیلی ناراحتم، بیقیدوشرط عشق بورزم، وقتی احساس خیلی بدی دارم، شفقت داشته باشم و بیش از مواقع دیگر بخشنده باشم. وقتی به یکی از دخترانم که خیلی شبیه من است، نگاه میکنم، میتوانم خود را مانند دختری کوچک ببینم. این به من یادآوری میکند که نسبت به دختربچه درونم مهربانتر باشم و او را مانند دختر خودم بپذیرم و دوست داشته باشم. درواقع عشق به دخترانم مرا وامیدارد که شخص بهتری باشم و روی عشق به خود و خودپذیریام کار کنم. با این حال اذعان میکنم که دوست داشتن دخترانم خیلی آسانتر است..
فاطمه افشار
یک بار در یک مصاحبه رادیویی از من سؤال شد: «آیا میشود به کسی که دوستش داریم خیانت یا بدرفتاری کنیم؟»
در جواب گفتم: «نمیدانم آیا میشود به کسی که دوستش داریم خیانت کنیم یا نامهربان باشیم، اما میدانم که وقتی به کسی خیانت میکنیم یا نسبت به او رفتاری ظالمانه در پیش میگیریم، عشقورزی را تمرین نمیکنیم. خود من شخصا، کسی را نمیخواهم که به من اظهار عشق کند، بلکه کسی را میخواهم که در ارتباط با من هر روز عشق ورزی را تمرین کند.
فاطمه افشار
عشق کالایی نیست که مورد بدهبستان قرار گیرد؛ عشق چیزی است که باید برای رشد و پرورش آن بکوشیم. عشق پیوندی است که تنها زمانی بین دو فرد میروید که هر دو آن را داشته باشند. ما همانقدر میتوانیم به دیگران عشق بورزیم که به خود عشق میورزیم
فاطمه افشار
تا با دل و جان پذیرای یاری دیگران نباشیم، نمیتوانیم با دل و جان دیگران را یاری دهیم. وقتی دریافت کمک را با پیش فرض و قضاوت خود همراه میکنیم، دانسته یا ندانسته یاری رساندن ما نیز توأم با قضاوت میشود.
فاطمه افشار
اگر قصد داشته باشیم شفقت و پذیرش را تمرین کنیم، لازم است تعیین حدود کنیم و دیگران را در مقابل رفتارشان مسئول بدانیم
فاطمه افشار
زمانی عشق را در خود پرورش میدهیم که اجازه دهیم نقاطقوت و ضعفمان رو شوند و پیوند معنویِ برخاسته از این پیشکش را با اعتماد، احترام، مهربانی و محبت پاس بداریم
فاطمه افشار
عشق و احساس تعلق از اساسیترین تجربههای انسانی به شمار میروند. در مصاحبه با افراد مختلف دریافتهام که آنچه افراد برخوردار از احساس تعلق و عشقِ عمیق را از دیگران جدا میسازد، فقط یک چیز است و آن، احساس خودارزشمندی است. اگر برآنیم که عشق و احساس تعلق را بهطور کامل تجربه کنیم، باید باور داشته باشیم که سزاوار عشق و تعلق هستیم
فاطمه افشار
تا با دل و جان پذیرای یاری دیگران نباشیم، نمیتوانیم با دل و جان دیگران را یاری دهیم. وقتی دریافت کمک را با پیش فرض و قضاوت خود همراه میکنیم، دانسته یا ندانسته یاری رساندن ما نیز توأم با قضاوت میشود.
فاطمه افشار
اگر قصد داشته باشیم شفقت و پذیرش را تمرین کنیم، لازم است تعیین حدود کنیم و دیگران را در مقابل رفتارشان مسئول بدانیم
فاطمه افشار
«وقتی شفقت میورزیم، این احتمال هست که ترس از رنج خود را نیز تجربه کنیم، شفقت امر خطیری است و لازمه آن این است که آرام باشیم و اجازه دهیم با ترس خود روبهرو شویم.»
فاطمه افشار
شجاعت یعنی صادقانه و بیپرده صحبت کردن درباره آنچه هستیم، آنچه احساس میکنیم و آنچه تجربه میکنیم. چه خوب و چه بد، قهرمان بودن یعنی زندگی خود را در معرض خطر قرار دادن، حال آنکه شجاعت معمولی یعنی ضعف و آسیبپذیری خود را رو کردن و این در دنیای امروزی کاری بس خارقالعاده است.
فاطمه افشار
پذیرش داستان زندگیمان میتواند دشوار باشد، اما نه مشکلتر از اینکه یک عمر بخواهیم از آن فرار کنیم. پذیرفتن ضعفها و آسیبپذیریها مخاطرهآمیز است، اما نه زیانبارتر از اینکه از عشق، احساس تعلق و شادی چشم بپوشیم، چرا که چشمپوشی از این سه، ما را بیش از هرزمانی آسیبپذیر میسازد. اگر آنقدر شجاع باشیم که با جنبه تاریک وجود خود روبهرو شویم، میتوانیم قدرت بیکران جنبههای روشن خود را دریابیم
فاطمه افشار
صبحهنگام که از خواب بیدار میشویم با خود بگوییم مهم نیست چه کاری انجام میدهم و چه مقدار کارِ انجام نشده روی زمین میماند. درهرصورت من کافی هستم. یعنی اینکه شبهنگام که به رختخواب میرویم با خود بگوییم: بله، من ناقص، آسیبپذیر و گاه نگران هستم، اما هیچیک از اینها این حقیقت را تغییر نمیدهند که من شجاع هم هستم و ارزش آن را دارم که عشق و احساس تعلق را تجربه کنم.
کاربر ۵۷۶۶۰۵۱
حجم
۱۳۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۶۵ صفحه
حجم
۱۳۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۶۵ صفحه
قیمت:
۶۴,۰۰۰
۵۷,۶۰۰۱۰%
تومان