بریدههایی از کتاب موهبت کامل نبودن
۳٫۵
(۲۲۴)
کمالگرایی تفکری خودویرانگر و اعتیارآور است که این عقیده را در ما زنده نگه میدارد: اگر کامل و بینقص بهنظر برسم، اگر زندگی بینقصی داشته باشم و هر کاری را در حد کمال انجام دهم، میتوانم از احساس آزاردهنده شرم، قضاوت و انتقاد دور بمانم یا آنها را به حداقل برسانم.
Delaram1994
به خاطر خودمان هم که شده باید بدانیم که گرفتار شدن در دام خشم، شرمنده ساختن و سرزنش کردن دیگران، روابط و سلامت خود ما را تهدید میکند. وانگهی عصبانیت و دلخوری شفقتورزی را غیرممکن میکند.
اگر قصد داشته باشیم شفقت و پذیرش را تمرین کنیم، لازم است تعیین حدود کنیم و دیگران را در مقابل رفتارشان مسئول بدانیم.
n.k
واقع با دفن داستان شرم، شرم مسری میشود.
مائده باوندپور
درواقع پس از بیداری معنویام در سال ۲۰۰۷ بود که دریافتم با تظاهر به خانم بودن چقدر ضرر کردهام. آن موقع بود که فهمیدم یکی از علل ترس من از شروع کارهای تازه (مثلاً یوگا) این است که میترسم در نظر دیگران احمق و دستوپاچلفتی بهنظر برسم.
mary
طوری شادی کن که گویی کسی تو را نمیبیند. طوری بخوان که گویی کسی صدایت را نمیشنود. طوری عشق بورز که گویی هرگز آزرده نشدهای و طوری زندگی کن که گویی بهشت روی زمین است.
ـ مارک تواین
mary
او هرگز نمیتوانست به عقب برگردد و برخی از جزئیات را زیبا کند. او فقط میتوانست به جلو حرکت کند و یک کلِّ زیبا بسازد.
ـ تری کلود
mary
وقتی صبح از خواب بیدار میشویم با خود بگوییم: مهم نیست چه کاری انجام میشود و چه مقدار کارِ انجام نشده بر زمین میماند، من کافی هستم؛ و طوری که هنگام خواب با خود بگوییم: بله، من کامل نیستم، آسیبپذیرم و گاه میترسم اما این حقیقت هم هست که من شجاع هستم و ارزش دارم که مرا دوست داشته باشند و احساس تعلق کنم.
donye.book
هریت لرنر، روانشناس، میگوید: «اضطراب فوقالعاده مسری است، اما آرامش نیز همینگونه است.»
donye.book
من با خواندن این جمله از الیزابت کوبلرـ راس، نویسنده و پژوهشگر، انرژی میگیرم: «مردم مانند شیشههای رنگی و نقشدار پنجرهاند. وقتی نور خورشید میتابد آنها میدرخشند و برق میزنند، اما وقتی تاریکی شب فرا میرسد زیبایی آنها درصورتی نمایان میشود که نوری از درون، آنها را روشن کند.»
donye.book
لئونارد کوهن را به یاد میآورم: «هر چیزی تَرَک و شکافی دارد و از همینجاست که نور به درون رخنه میکند.»
donye.book
کمالگرایی در خلاء رخ نمیدهد، بلکه اطرافیان ما را نیز متأثر میسازد. ما آن را به فرزندان خود انتقال میدهیم، محیط کار را با انتظارات نامعقول آلوده میسازیم و اقوام و دوستانمان را خفه میکنیم.
donye.book
کمالگرایی اعتلای خود نیست. هسته اصلی کمالگرایی تلاش برای کسب تأیید و پذیرش دیگران است. اکثر کمالگرایان افرادی هستند که بیشتر برای عملکرد و پیشرفتهای خود (مانند نمره، مَنِش، قانونمندی، راضی نگاه داشتن دیگران، مشکل ظاهری و امور ورزشی) مورد تمجید قرار گرفتهاند. کمالگرایان در مقطعی از زندگی خود این طرز فکر خطرناک و فرساینده را یاد میگیرند: من یعنی موفقیتهای من، کارهای بزرگ من و اینکه چقدر خوب آنها را انجام میدهم. راضی نگه داشتن، کار بزرگ یا دشوار را انجام دادن، کامل و بینقص بودن، تلاش سالم خود فرد را هدف قرار میدهد: چطور میتوانم رشد کنم؟ اما نگاه کمالگرایی به دیگران است: آنها چه فکری خواهند کرد؟
donye.book
کمالگرایی به معنی نهایت سعی خود را کردن، نیست. کمالگرایی با رشد و پیشرفت سالم فرق دارد. کمالگرایی یعنی این باور که ما زندگی و ظاهری بینقص داریم، عمل و رفتارمان بیعیب و نقص است و میتوانیم از انتقاد، قضاوت و احساس شرم دور بمانیم یا آن را به حداقل برسانیم. کمالگرایی سپر است. سپری بیست تُنی که بهسختی آن را با خود حمل میکنیم، به گمان آنکه میتواند از ما محافظت کند، حال آنکه درواقع ما را از اوج گرفتن باز میدارد.
donye.book
مشکل اینجاست که وقتی ما مدعی شرم نمیشویم، شرم در وجودمان رخنه میکند و یکی از روزنههای ورود او به زندگی ما همین کمالگرایی است.
donye.book
«هرجا کمالگرایی باشد، شرم در کمین نشسته است. در واقع شرم زادگاه کمال گرایی است.»
donye.book
خلاف ذائقه عمومی حرف نزن، حرف بحثانگیز نزن، اما شهامت آن را داشته باش که مخالفت خود را با جمع نشان بدهی.
donye.book
کامینگز نوشته است: «در دنیایی که شب و روز تلاش میشود تا از ما، کسی غیر از خودمان بسازند، خود بودن و خود ماندن سختترین نبردی است که انسان میتواند داشته باشد.» «واقعی ماندن» یکی از شجاعانهترین مبارزههایی است که در تمام عمر میتوانیم داشته باشیم.
donye.book
بهسختی در این مسیر ناهموار گام برمیداشتم و گاه از پا میافتادم، اما بالأخره بعد از مدتها تلاش توانستم نشانههای تغییر را در خودم حس کنم. خود را آرامتر و استوارتر میدیدم. دیگر کمتر مضطرب میشدم. خلاقیت وارد زندگیام شده بود و پیوندی دوباره با اعضای خانواده پیدا کرده بودم. حال به رضایت درونی خودم بیشتر از حرف و نظر دیگران اهمیت میدادم. اکنون حدومرزهای تازهای گذاشته بودم و دیگر به جلب تأیید دیگران، نمایش زندگیام به دیگران و کامل بودن فکر نمیکردم. «نه» گفتن به دیگران برایم راحتتر شده بود، دیگر لازم نبود «بله» بگویم و بعد از دست خودم عصبانی باشم. اگر میخواستم برای خودم زنگ تفریحی بگذارم و استراحتی بکنم، اضطراب کار مانع از آن نمیشد.
Elham
طرفداران یونگ شرم را باتلاق روح میدانند. من توصیه نمیکنم که در این باتلاق قدم بگذاریم و در آن چادر بزنیم. من این کار را کردهام و به شما میگویم که این محل مهمی برای بازدید است اما هرگز جایی نیست که دوست داشته باشید در آن زندگی کنید.
سخن من این است که یاد بگیریم از این باتلاق عبور کنیم. ما باید بدانیم که در ساحل ایستادن و منفیبافی کردن درباره اتفاقاتی که ممکن است با صحبت صادقانه ما درباره ترسهایمان رخ دهد، دردناکتر از آن است که دست شخص قابلاعتمادی را بگیریم و از این باتلاق عبور کنیم.
donye.book
بدون کار کردن روی خود تغییر نمیکنیم، رشد نمیکنیم و جلو نمیرویم. اگر واقعا میخواهیم شاد زندگی کنیم، پیوند و ارتباط حقیقی با دیگران داشته باشیم و به زندگی خود معنا دهیم باید با موانع راه آشنا باشیم.
donye.book
حجم
۱۳۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۶۵ صفحه
حجم
۱۳۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۶۵ صفحه
قیمت:
۶۴,۰۰۰
۵۷,۶۰۰۱۰%
تومان