بریدههایی از کتاب نه من و آمد و رفت
۵٫۰
(۷)
هفتاد ساله… خدا جان! … یکنواخت تا هفتادساله شود… چیزی که خودش نمیدانست… اگر میشنید هم نمیدانست…
lale
قرار بود رنج بکشد…ها! … به او یاد دادهبودند که رنج بکشد… درست همانوقت خاص… توی زندگیش… وقتی کاملاً روشن بود که باید لذت ببرد… او درواقع … هیچکدام گیرش نیامد… حتا کمترین حدش… که در اینصورت البته… آن مفهوم از مجازات… برای این یا آن گناه… یا برای همهچیز… یا بدون دلیل مشخصی… بهخاطر خود گناه آنطور که کاملاً فهمید… آن مفهوم از مجازات… که اول به فکرش رسیده بود… تربیت شده بود که به آن باور داشته باشد… مثل بقیهی بیخانمانها… به یک خدایی… (خندهی بلند) … مهربان… استدلالهای گنگ بیهوده…
محمدرضا
یعنی نباید از گذشتهها حرف بزنیم؟[ سکوت. ]از اتفاقهای بعدش؟[ سکوت. ]یعنی میشه دستای همدیگه رو مثل قدیما بگیریم؟
Ahmad
میخواست چه تلاشی بکند… تلاش برای چی… بیخیال… ادامه بده…
Ahmad
او چهطور زندگی کرده است… یکنواخت زندگی کرد… گناهکار یا نه… یکنواخت… تا شصتساله شود… چیزی که او… چیه؟ … هفتاد ساله… خدا جان! … یکنواخت تا هفتادساله شود… چیزی که خودش نمیدانست… اگر میشنید هم نمیدانست…
Ahmad
انگار همهی بدن از بین رفته… فقط دهان…
Ahmad
نشسته خیره شده به دستش… آنجا توی دامنش… کفدست رو به بالا… ناگهان آن را خیس شده دید… کف دست… لابد اشکها… لابد مال خودش… هیچکس دیگر تا چندین مایل… هیچ صدایی… فقط اشکها…
Ahmad
بهتدریج تشخیص داد… دیگر رنج نمیکشد… تصورکن! … رنج نمیکشد! … همینطور نمیتوانست بهیاد بیاورد… بیمقدمه… کی کمتر رنج کشیده بود… البته مگر آنکه او باید… قرار بود رنج بکشد…ها! … به او یاد دادهبودند که رنج بکشد… درست همانوقت خاص… توی زندگیش… وقتی کاملاً روشن بود که باید لذت ببرد
Ahmad
سه شخصیت آمد و رفت نیز به شکل مشابهی بیهویتاند با این تفاوت که این سه هویت را در بازیابی یگانگی از دسترفته میان خود جستوجو میکنند. یعنی اینبار پرسش بکت از تعریف من در قیاس با منهای بیرون از من است.
این کندوکاوهای بکت در مفهوم شخصیت انسانی از آنجا که با بازنمایی بیرونی موجود در تئاتر ناتورالیستی همخوانی نداشت او را بر آن داشت که تا سرحد امکان از بازنمایی پرهیز کرده و با روی آوردن به انتزاع آثاری خلق کند که با لایههای پیچیده در هم نمایش و بازی کلامی تماشاگر را در آن واحد به استفاده از درک شهودی و اندیشهی حسابگر فرا میخوانند.
Ahmad
شخصیتهای بکت در نمایشنامکهایش انسانهایی جدا شده از هویت انسانی خود هستند که در آن واحد هم گویندهاند و هم به گفتههای خود گوش میسپارند. شاید عنوان نمایشنامک «نه من» که در مقابل مفهوم روانشناختی من به عنوان یک شخصیت ثبات یافته و جامعهپذیر انسانی قرار میگیرد بتواند گویای این رویکرد بکت به انسان باشد. نه من کسی است که با مرور گذشتهی خود از لحظهی تولد تا ۷۰ سالگی میکوشد معنایی برای مجموعهی ناکامیها، ایمان، شک و ناسازگاریهای خود با جهان بیابد. گذشتهای که با بیثباتیش از او بهجای «من» یک «نه من» ساخته است که امروز حتا در سن و جنسیت خود نیز تردید دارد.
Ahmad
نمایشنامک «آمد و رفت» در سال ۱۹۶۵ توسط بکت به زبان انگلیسی نوشته شد. اما او در سال ۱۹۶۶ این متن را به زبان فرانسه نوشت و با تغییرهای اندکی در گفتوگوها و یک آغاز متفاوت برای چاپ به انتشارات مینوییپاریس سپرد. با اینحال آمد و رفت بههمان شکل نخستین در سال ۱۹۶۷ توسط انتشارات (Calder and Boyars) لندن بهزبان انگلیسی منتشر شد. در این متن سه شخصیت فلو، وی و رو با جنسیت نامشخص طی جملههایی کوتاه و بریده بریده به مرور خاطرات خود میپردازند.
Ahmad
متن شامل یک تکگویی است که توسط شخصیتی با نام دهان که مطابق دستورالعمل نمایش با استفاده از نورپردازی تنها دهان او پیداست روایت میشود. نه من شخصیت دیگری هم دارد به نام شنونده که تنها در چهار ترجیع متن حرکاتی خفیف از خود نشان میدهد و در بقیهی زمان اجرا ساکت و بیحرکت باقی میماند.
Ahmad
حجم
۲۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۳۱ صفحه
حجم
۲۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۳۱ صفحه
قیمت:
۱۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد