محکوم مانند سگی مطیع، چنان بود که آدمی گمان میکرد نیاز دارد یکنفر به او اجازه دهد آزادانه در سراشیبیها پرسه بزند و هرگاه لازم شد برایش سوت بزنند تا بیاید و اعدام شود.
فرانتس کافکا
(۳ جولای ۱۸۸۳-۳ ژوئن ۱۹۲۴)
Yasaman M
فرمانده از روی شفقت همیشه دستور میداد که کودکان مقدم باشند. با توجه به شغلام همیشه این فرصت را داشتم که نزدیک ماشین باشم و اغلب دو کودک را در آغوش داشتم. آه! چهطور به تماشای تغییر شکل محکوم که بر اثر عذابکشیدن ایجاد شده بود، مینشستیم، و چهگونه گونههای خود را در معرض شعلهی عدالتی که بر صورتاش میتابید و به سرعت میگذشت، قرار میدادیم!
Favania
در اینجا فرماندهی سابق آرمیده است. طرفداران او که بینام هستند، او را در این قبر دفن کردهاند و این سنگ را روی قبرش قرار دادهاند. پیشگویی شده است که سالها بعد فرمانده از جهان مردگان برخواهد خاست و از اینجا طرفداران خود را برای بازپسگیری جزیره رهبری خواهد کرد. مومن باشید و صبر پیشه کنید
Rghaf
محکوم مانند سگی مطیع، چنان بود که آدمی گمان میکرد نیاز دارد یکنفر به او اجازه دهد آزادانه در سراشیبیها پرسه بزند و هرگاه لازم شد برایش سوت بزنند تا بیاید و اعدام شود.
Rghaf
«در اینجا فرماندهی سابق آرمیده است. طرفداران او که بینام هستند، او را در این قبر دفن کردهاند و این سنگ را روی قبرش قرار دادهاند. پیشگویی شده است که سالها بعد فرمانده از جهان مردگان برخواهد خاست و از اینجا طرفداران خود را برای بازپسگیری جزیره رهبری خواهد کرد. مومن باشید و صبر پیشه کنید!»
ヽ( ´¬`)ノپری
جرج هم داد زد: «پس شما هم منتظر من بودی؟»
پدرش با ترحم دلقکوار گفت: «لابد میخواستی زودتر همین را بگویی. اما حالا دیگر اهمیت ندارد.» و با صدای بلندی گفت: «پس حالا میدانی که جز خودت، خبرهای دیگری هم در این دنیا هست، تا حالا فقط خودت را میشناختی. یک بچهی بیگناه بودی، اما زیر جلدت چیزی جز یک موجود بدجنس و دیوصفت نیست. بنابراین گوش کن، من، تو را محکوم میکنم، برو بمیر، برو خودت را غرق کن.»
ماراتن