بریدههایی از کتاب جمعه را گذاشتم برای خودکشی
۳٫۸
(۱۸)
آدمهای بزرگ ما را بزرگ میکنند و آدمهای حقیر حقیر. ما دیگر حوصلهٔ حرفهای تکراری نداریم. حوصلهٔ کپیهای دستچندم نداریم. آدمهای اصیل و بزرگ هستند که جهان را پیش میبرند، که ما را شگفتزده میکنند. اگر قرار بر ملال بود که زندگی همهمان به اندازهٔ کافی ملالتبار هست. ما به دنبال دیدن و خواندن چیزهایی هستیم که عجیب باشند.
Marieh
شخصیت فقط حرفهایی نیست که از یکی میشنویم. فقط حرکات یا اعمالش نیست که با تقلید جور شود. شخصیت رفتار است. لحن آدمهاست. لحنی که در تکتک لحظات در بطن وجود ما نهفته. شخصیت فقط حاصل رفتارهای کلان یک نفر نیست. خردهریزهاست که همهچیز را قوام میدهد.
نیلوپر
آدمها در یک بازهٔ رفتاری گسترده در حرکت و در تغییرند. کسی ثابت نمیماند. ما ربات نیستیم که به ازای جمیع مقادیر ایکس جواب ثابتی داشته باشیم. تغییر میکنیم. در زمانها و مکانهای مختلف رفتارهای مختلفی داریم. و، مهمتر از همه، همهٔ ما بدون استثنا خاص هستیم. ما در عکس فقط یکی از آن حلقههای زنجیر را میبینیم، یکی از بینهایت حلقه را، و چون دوست داریم که معمای عکس زودتر حل شود آن حلقه را به تیپها متصل میکنیم. ما در برابر دوربینِ یک غریبه یکی میشویم و در برابر دوربینِ خواهرمان یکی دیگر.
Marieh
همهٔ ما ترجیح میدهیم خودمان باشیم و این خود، خودی باشد یکه، یگانه. شبیه بودن بیشخصیتیست. کسرشأن است. قابلپیشبینی یا دمدستی بودن هنر نیست. نباید هر بیسروپایی بتواند تحلیلمان کند. کمی پیچیدگی به درد میخورد. راز داشتن خوب است. وقتی گوشههایی از زندگی مبهم بماند جریان شیرینتر پیش میرود. پیچیدگی باعث میشود زود تمام نشویم.
ZohreAalipour
تعلیقی که از پایه پاسخگو نباشد عدمتعادل است.
whateverjindoes
خودمان را گول نزنیم. خاص بودن جذابتر است. تحت هر شرایطی از معمولی بودن بهتر است. چیزی که ریخته آدم معمولی، آدمهایی که هیچوقت جرئت ظهور ندارند. آدمهایی که به بخورونمیر راضیاند. هیچوقت باور نکردم آنهایی را که میگویند: من میخوام یه زندگی معمولی داشته باشم.
دست پیش را میگیرند که پس نیفتند. معمولی را انتخاب میکنند چون نمیتوانند بهترین باشند. خاص بودن چیز دیگریست حتی اگر در گروه بدها باشیم. یک دزد افسانهای سگش میارزد به مبلفروشی که با ارث پدری ته یک کوچهٔ بنبست مغازه زده. یک هفته، خواندنِ فقط یک هفته از زندگی یک کلاهبردار حرفهای بسیار هیجانانگیزتر از کل زندگی امید ماست. دیدن سی ثانیه از وقتگذرانی هیتلر با معشوقهاش به کل زندگی و عکسهای خیلیها میارزد.
Marieh
من عاشق این جملهٔ مردها هستم: این با بقیه فرق میکنه.
حجت را تمام میکنند. ادامهٔ بحث بیفایده است. این جمله فوقالعاده است، محشر. در این جمله چیزی نشسته که مخلوطی از ذکاوت و حماقت است. شاید عبارت درستش خودباهوشبینی باشد.
Marieh
مماسْ کلاً اروتیک است. دو میم دارد که کنار هم نشسته است. الف باریکی که حدفاصل است و یک سین که ما را دعوت به سکوت میکند، دعوت به آرامش.
این واژه حتی در ظاهر هم شبیه خودش است. مماس تماس نیست، نزدیک است، خیلی نزدیک، ولی وصل نیست. در آن اتصالی صورت نمیگیرد. چیزی چیزی را قطع نمیکند تا وصالی انجام شود. مماس نرسیدن است، وهمِ رسیدن، حیلهای که در خود نوعی تعلیق شکل میدهد. انتظار ایجاد میکند. نرسیدن روش جذابیست که در تمام داستانهای افسانهای تکرار میشود، شیرین و فرهاد، لیلی و مجنون، یوسف و زلیخا. در تمام این داستانها شخصیتها کنار هم هستند، در جوار هماند، و به نوعی شکل روایی یا شکل مفهومی مماس را تداعی میکنند. در شکل ظاهری شاید بهترین مثال نقاشیهای کلیمت باشد.
Marieh
ما خیلی دیر بزرگ شدیم. شاید باور نکنید ولی همهمان برای همیشه یک ده سالی از سنمان کوچکتر ماندیم. برای شنیدن یک موسیقی خوب هفتهها جواب پس میدادیم. برای پیدا کردن همان نوار باید شرلوک هلمز میشدیم. برای یک دیدار ساده پوآرو. اعتمادبهنفس نداشتیم. به این راحتیها نبود، بچه بودیم ولی یک بچهٔ بیستساله. میخواستیم اما نمیتوانستیم. اوضاع جالبی نبود. در موارد پیشرفتهتر که اصلاً تجربهای نداشتیم ولی تا دلتان بخواهد لاف میزدیم. میخواستیم وانمود کنیم که دخترهای زیادی را میشناسیم، هیچکس را نمیشناختیم. میخواستیم بگوییم همهچیز را دربارهٔ زنها میدانیم، هیچچیزی نمیدانستیم. ما در توهمی بزرگ شدیم که از زنها ساخته بودیم.
Marieh
حجم
۲۲۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۰۰ صفحه
حجم
۲۲۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۰۰ صفحه
قیمت:
۲۴,۰۰۰
۱۲,۰۰۰۵۰%
تومانصفحه قبل
۱
صفحه بعد