بریده‌هایی از کتاب ما شروعش می کنیم

که گاهی اوقات سخت‌ترین تصمیماتی که یک فرد می‌تواند بگیرد به احتمال فراوان به بهترین نتایج منجر می‌شود

من به افرادی که حس مثبت وارد زندگی‌ام می‌کنند وفادارم. من به افرادی که می‌خواهند مرا بسازند و خوشحال ببینند وفادارم.

رهایی از موقعیتی که از تو سوءاستفاده می‌کنند در مقایسه با بلندکردن یک ساختمان به قدرت بیشتری احتیاج دارد

تو اولین کسی بودی که همیشه می‌خواستم برایش چیز بهتری باشم.

فقط چون ما موقعیتی پیدا می‌کنیم تا چیزی بشیم تضمینی برای خوب‌بودن توی اون چیز نیست

بابت چیزهایی که اتفاق نیفتاده نگران نباش.

اگر در چنین لحظات ناخوشایندی دلمان خوش بود، پس در بهترین لحظات زندگی چه حسی باهم خواهیم داشت؟

یکی از دلایلی که من با هیچ‌کس در آن خانه کنار نمی‌آمدم این بود که همیشه غیرمنصفانه به مسائل واکنش نشان می‌دادند.

رایل حق دارد عصبانی باشد، اما این بدان معنا نیست که من سزاوار رفتارهاییم که با عصبانیت او همراه است.

هر کسی با نگرانی‌های زندگی به شیوه‌ای متفاوت کنار می‌آید، و هیچ‌یک از این شیوه‌ها لزوماً غلط نیست.

«من دوست دارم تو رو تماشا کنم.»

ما نباید وقت خود را برای چیزهایی که ممکن است روزی یا شاید هرگز اتفاق بیفتند تلف کنیم.

اما اگر ندانی قبل از این‌که سروکله‌ات در زندگی‌ام پیدا شود چه بر من گذشته است، تصور نمی‌کنم درک کنی دوستی‌ام با تو چقدر ارزشمند بوده است.

گاهی اوقات سخت‌ترین تصمیماتی که یک فرد می‌تواند بگیرد به احتمال فراوان به بهترین نتایج منجر می‌شود.

پیش از تو، من هرگز عشق را ندیده بودم.

حتی هیولاها هم نمی‌توانند بدون قلبی که در سینه‌شان می‌تپد زندگی کنند.

به اهمیت این لحظه پی می‌برم. من با مردی عصبانی در آپارتمانم تنها هستم، اما از جانم نمی‌ترسم، زیرا او از دست من عصبانی نیست. او از کسی که به من صدمه می‌زند عصبانی است. این یک خشمِ محافظ است

می‌گویم: «دعواتون سر چی بود؟» شانه بالا می‌اندازد. «خیلی وقت‌ها حتی نمی‌دونم چه غلطی می‌کنم. فقط بی‌دلیل عصبانی می‌شه.»

تنها چیزی که می‌خواستم این بود که کسی من را همان‌طور که هستم دوست داشته باشد

دیگر زیاد به آن فکر نمی‌کنم، زیرا از زندگی‌ای که در آن زمان داشتم بسیار دور شده‌ام.