- طاقچه
- ادبیات
- شعر
- شعر نو
- کتاب هی آدم!
- بریدهها
بریدههایی از کتاب هی آدم!
۴٫۲
(۱۱۸)
دلم به اندازهی تمام ساعت هفتهای شیفت صبح مدرسه شور میزند!
دلم به تندی بوی عطرآقای رئیس شور میزند...
دلم به اندازهی پیدا کردن ایکس شور میزند...
دلم به شوری آشی که برایم پختهاند شور میزند!
دلم به اندازهی تمام این یک سال و به اضافه شور میزند...
دلم دریاچهی نمک است، شور میزند... شورش را درآورده! دائم شور میزند!...
لیندا
چیزی نگو!
دروغ گو کم حافظه است...
حرف که میبافی، الفبا آلزایمر میگیرد!...
لیندا
مراقب باش، کوچههای اینجا پر از چاله است، گویی گورت را پیش پیش کندهاند و آنگاه که از ترس چالهها قدم از قدم بر نمیداری، تو خود مردهای!... اما در این مردن آرامشی نیست و هیچ فاتحهای هم تو را شاد نمیکند!...
لیندا
داروغه میدانست...
شهر از آن موقع ناامن شد که هر کس خودش را گم کرد!...
لیندا
همیشه میگفت هر وقت یاد بگیری چیزی را جا نگذاری یعنی بزرگ شدهای...
maryamn75
هی آدم!
یک روز صبح خوب شو!
یک روز صبح بیدار که میشوی، به هر کجا که میروی، خودت را هم بردار و ببر
یک روز صبح آیینه را ببخش و در جیبت بگذار...
با تو ام! با تو که با آیینهها قهری!
maryamn75
غصه نخور، پیر میشوی! پیرت میکنند... خورشید باش بر جهان بتاب...
maryamn75
سیب و حوا عمریست سوژهی شعرها شده است...
آدم ولی سالهاست روی زمین گم شده است!
maryamn75
تو اگر میشنیدی حرفهایی که نگفتهام!
بیگمان تنها نامم برایت آشنا میآمد...
maryamn75
فکرش را بکن! اگر تو اینگونه نبودی... فقط و فقط اگر تو!... شاید این قلم آنقدر تراشیده نمیشد...
شاید این درخت هیچ گاه با من سخن نمیگفت...
و اگر من اینگونه نبودم! شاید صدای هیچ فریادی آهستهتر از سکوتهای من نمیشد...
maryamn75
چه قدر ساختیم و خراب کردند...
چه قدر خراب شدیم اما خم به ابرو نیاوردیم!...
چه قدر قانع بودیم و چه بیاندازه کم حافظه!...
این جماعت اگر قدر مطلقمان را هم حساب کنند شک ندارم منفی میشود!
maryamn75
میگویند بزرگ که باشی، دنیا را جور دیگری میفهمی... اما من نتوانستم آنچه باید ببینم را ببینم وآنچه باید بشنوم را بشنوم... من حتی نتوانستم ببینم و ندیده بگیرم! بشنوم و نشنیده بگیرم! هر چه قدر شیر خوردم باز هم نتوانستم!
maryamn75
من دلم خوناب حسرت شد به طعم تلخ غربت!
m.gh.t
میخواهم یک جفت کفش صورتی پاشنه بلند برای
خودم بخرم، با روبان قرمز موهایم را خرگوشی ببندم، یک گچ سفید یا شاید رنگی
بردارم و تمام راه را لی لی بازی کنم تا به همان باغچهای برسم که شیطنتهایم را جا گذاشتهام...
m.gh.t
من یک دخترم...
هنوز هم وقتی تنها میشوم، عروسکم را بغل میکنم...
هر چه قدر هم تنها شده باشم، باز هم کسی را دوست دارم، هر چند بیجان
باشد، اما لبخند کوچکش را باور میکنم.
m.gh.t
هی آدم!
یک روز صبح خوب شو!
m.gh.t
از وجود عاشقش معرفت ست پر لبریز
در وفای رب ما نیست نبخشد تقصیر
m.gh.t
نفس تازه بکن در هوای امن آغوش خدا
m.gh.t
بستنی در هوای گرم!
بی خیال!... بدون تو هیچ چیزچسبیدنی نیست که نیست!
m.gh.t
عکست را نگاه نمیکنم دیگر...
هرچند چشم دزدیدن از تو برای فراموشی، راه حل خوبی نیست که نیست...
m.gh.t
حجم
۴۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۷۵ صفحه
حجم
۴۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۷۵ صفحه
قیمت:
رایگان