بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب هی آدم! | صفحه ۹ | طاقچه
تصویر جلد کتاب هی آدم!

بریده‌هایی از کتاب هی آدم!

انتشارات:انتشارات آرنا
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۲از ۱۱۸ رأی
۴٫۲
(۱۱۸)
هرج و مرج بچه جان! بنویس خواب، بخوان خاب... بنویس خوان، بخوان خان... نوشتن قانون دارد! اینجا هرج و مرج نیست، فقط بعضی قانون‌ها آنطور که نوشته میشوند، خوانده نمی‌شوند!!!...
امید
همیشه میگفت خوبی‌اش به این است که اتفاقات ساده میتوانند آدم را سخت عوض کنند... اگر هنوز هم اینجا بود، به او میگفتم بالاخره من هم عوض شدم!... به او میگفتم عوض شدن گاهی چه بی‌اندازه میتواند بی‌رحمانه و سخت باشد... به او میگفتم اصلا ساده نبود، خیلی سخت عوض شدم... حالا خوب یا بدش بماند! اما خوبی‌اش به این است که ساده عوض نشدم...
rezvan
تاوان بدی داد! ابری که به جرم پوشاندن خورشید هر بهار گریست...
rezvan
باخته‌ام خود را و شما تبریک! برنده شدید... به خیالتان بال درآورده، پرنده شدید!
محمدرضا
من منی گم کرده‌ام، پیش شماها مانده؟
محمدرضا
شیشه فرو ریخت، دلم زخمی شد مردم ندیدید دلم زخمی شد!...
fatemeh
این دل دوباره بچه نمیشود
fatemeh
برو! بمانی دلم برای خودم تنگ میشود...
مصطفی
مادربزرگ‌ها که دروغ نمیگویند! اصلا دروغگو دشمن خداست... شاید قاطی شیر آب به خوردمان داده‌اند که هر چه قدر شیر خوردیم بزرگ نشد
ستایش
سوزاندند دل مرا... کجایی پدر؟ دست‌هایت به روی شانه‌ام نیست که نیست... کوه نمی‌خواهم پشت من باشد! تکیه‌گاهم پدری بود که از حرم نگاهش اثری نیست که نیست... شهر ماتم گرفته، بیدها همه می‌لرزند... بوی عطرت بدون تو شوخی خنده داری نیست که نیست... مادرم چای دم نمی‌کند دیگر... ‌ بی‌تو خستگی رفتنی نیست که نیست...
_SOMEONE_
حیف! از آن روزها تنها گرمای خورشید بوی سابق میدهد و بس...
_SOMEONE_
بید خورده تمام گوشه کنار قلبم را...
_SOMEONE_
سیب و حوا عمریست سوژه‌ی شعرها شده است... آدم ولی سالهاست روی زمین گم شده است!
گل نرگس
آیا سینه ات را برایت نگشودیم؟ و بار سنگین را از شانه ات بر نداشتیم؟ همان که پشتت را خمیده کرده بود، و نامت را بلند گردانیدیم... قطعا با هر سختی آسانی‌ست... آری با هر سختی آسانی‌ست... چه قدر این نجواها هوای دلم را تازه میکنند
گل نرگس
من منی گم کرده‌ام، پیش شماها مانده؟
PARSA
تمام شهر را از آیینه پر کرد... داروغه میدانست... شهر از آن موقع ناامن شد که هر کس خودش را گم کرد!...
فاطمه
آش شور دلم به اندازه‌ی تمام ساعت هفت‌های شیفت صبح مدرسه شور میزند! دلم به تندی بوی عطرآقای رئیس شور میزند... دلم به اندازه‌ی پیدا کردن ایکس شور میزند... دلم به شوری آشی که برایم پخته‌اند شور میزند! دلم به اندازه‌ی تمام این یک سال و به اضافه شور میزند... دلم دریاچه‌ی نمک است، شور میزند... شورش را درآورده! دائم شور میزند!...
panda
غصه نخور، پیر میشوی... آسان نیست فراموش کردن، اما تکرار سخت‌تر است...
ثنا
شاید قاطی شیر آب به خوردمان داده‌اند که هر چه قدر شیر خوردیم بزرگ نشدیم! من از نسلی نیستم که شیر خورد اما بزرگ نشد، من از نسلی هستم که از شیشه‌ی شیرش بیشتر آب خورد
zahra.m
این شهر تاریخ انقضای شیرهایش گذشته است! انگار هیچ وقت نمی‌خواهد بزرگ شود!
هنرمند هنردوست

حجم

۴۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۷۵ صفحه

حجم

۴۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۷۵ صفحه

قیمت:
رایگان