بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب هی آدم! | صفحه ۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب هی آدم!

بریده‌هایی از کتاب هی آدم!

انتشارات:انتشارات آرنا
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۲از ۱۱۸ رأی
۴٫۲
(۱۱۸)
هرج و مرج بچه جان! بنویس خواب، بخوان خاب... بنویس خوان، بخوان خان... نوشتن قانون دارد! اینجا هرج و مرج نیست، فقط بعضی قانون‌ها آنطور که نوشته میشوند، خوانده نمی‌شوند!!!...
rezvan
اینجا خیلی زود تغییر ذائقه میدهند! عسل هم که باشی در دهانشان تلخ میشوی!... بگذار هفت رنگ باشند یا اصلا هفتاد رنگ! تو آنقدر سفیدی که رنگی نشوی... غصه نخور، پیر میشوی... آسان نیست فراموش کردن، اما تکرار سخت‌تر است... بگذار از تو بد بگویند! عادت کرده‌اند به خراب کردن!... تو نه! پل‌های پشت سرشان را میگویم... تو نه! گیرم سر به زیر و چشم بپوشند از آسمان، مگر خورشید خاموش میشود؟! بگذار دهانشان را چتر کنند بر خوبی‌های تو! غصه نخور، پیر میشوی! پیرت میکنند... خورشید باش بر جهان بتاب...
rezvan
من یک دخترم... هنوز هم وقتی تنها میشوم، عروسکم را بغل میکنم...
rezvan
عابر کوچه خنده دار است!... ولی امروز!... همین امروز که با جفتمان کنار آمده بودم، در این کوچه! همین کوچه که مرا به خیابان اصلی میرساند، کسی از من پرسید!... چیزی را که تو اگر یکبار و فقط یکبار از من پرسیده بودی، عابر این کوچه هرگز نمیخواست بداند چرا دلم گرفته است؟!!...
rezvan
دلم دریاچه‌ی نمک است، شور میزند... شورش را درآورده! دائم شور میزند!...
maryamn75
تمام شهر را از آیینه پر کرد... داروغه میدانست... شهر از آن موقع ناامن شد که هر کس خودش را گم کرد!...
مهلا
چیزی نگو! دروغ گو کم حافظه است... حرف که میبافی، الفبا آلزایمر میگیرد!...
فاطمه
اما به او بگو، بگو که آواز نخوان ای قناری! کسی باورش نمیشود!... اینجا گناه یکدیگر را به پای دروغ بودن مقدسات مینویسند...
فاطمه
چه قدر خندیدند و ما! چه سوژه‌ی خوبی بودیم... چه قدر بر دهانمان زدند و لبخند لعنتیمان را فراموش نکردیم!... چه قدر شیر خوردیم اما بزرگ نشدیم و کوچک ماندیم!... چه قدر شیطنت نکردیم و وقارمان را به بازی گرفتند... چه قدر سخت به رویمان نیاوردیم و چه احمق جلوه کردیم... چه قدر ساختیم و خراب کردند... چه قدر خراب شدیم اما خم به ابرو نیاوردیم!... چه قدر قانع بودیم و چه بی‌اندازه کم حافظه!... این جماعت اگر قدر مطلقمان را هم حساب کنند شک ندارم منفی میشود!
رعنا
میخواهم یک جفت کفش صورتی پاشنه بلند برای خودم بخرم، با روبان قرمز موهایم را خرگوشی ببندم، یک گچ سفید یا شاید رنگی بردارم و تمام راه را لی لی بازی کنم تا به همان باغچه‌ای برسم که شیطنت‌هایم را جا گذاشته‌ام...
ثنا
از وجود عاشقش معرفت ست پر لبریز در وفای رب ما نیست نبخشد تقصیر
هنرمند هنردوست
تمام شهر را از آیینه پر کرد... داروغه میدانست... شهر از آن موقع ناامن شد که هر کس خودش را گم کرد!...
هنرمند هنردوست
دیشب عجب شبی بود! اگر تو با من سخن نمی‌گفتی هرگز صبح نمی‌شد!...
nu_amin_mi
هی آدم! آنقدر نمی‌شود شناختت که حتم دارم حتی آیینه هم برای دیدنت عینک به چشم میزند!...
~آلْبا~☘️
هر وقت یاد بگیری چیزی را جا نگذاری یعنی بزرگ شده‌ای...
sokoot
شهره بودی تو در شهر به مهربانی... پس چرا سهم من شده یک عالمه پریشانی! پس چه شد؟! پس چرا مانده‌ام با دست‌های تنهایی؟!
sokoot
هی آدم! آنقدر نمی‌شود شناختت که حتم دارم حتی آیینه هم برای دیدنت عینک به چشم میزند!...
red
حرف که میبافی چیزی نگو! دروغ گو کم حافظه است... حرف که میبافی، الفبا آلزایمر میگیرد!...
🐺😎🙂
بالای این قبر کسی گریه نمیکند قبری که من درونش خوابیده‌ام گرمم نمیکند...
Aynaz
اگر نمی‌گذشت اگر نمی‌گذشت! یک سال را میگویم! اگر یک سال نمی‌گذشت، هیچ‌گاه نمی‌فهمیدم یک سال چه قدر طول دارد! اگر نمی‌گذشت و عرض‌های شما را نمی‌شنیدم، هیچ‌گاه نمی‌فهمیدم سکوت چه قدر میتواند تلخ باشد! من هیچ وقت از تاریخ و ریاضیات سر در نیاوردم! اما حالا اگر بپرسید مساحت یک سال را برایتان حساب میکنم...
Aynaz

حجم

۴۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۷۵ صفحه

حجم

۴۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۷۵ صفحه

قیمت:
رایگان