«آنکس که کار میکند حق زندگی دارد و آنکس که حاصل کار و زحمت دیگران را صاحب میشود و به عیش و عشرت میپردازد، باید نابود شود. اگر نان هست، همه باید بخورند و اگر نیست، همه باید گرسنه بمانند و همه باید بکوشند تا نان بهدست آید، اگر آسایش وخوشبختی هست، برای همه باید باشد و اگر نیست، برای هیچکس نمیتواند باشد.»
Negin
مگر تو خودت بهما نگفتهای که اسیر احساس رحم و محبت بیجای خود نشویم؟ مگر تو خودت نگفتهای که گاهی یک محبت نابهجا هزارویک خیانت و گرفتاری بهدنبال میآورد؟
Negin
ایگیت اولان هئچ آیریلماز ائلیندن
Negin
او تنها بهخاطر خلق و آزادی و پاس شرافت انسانی میجنگد و افتخار میکند که پروردهٔ کوهستانهای وطن خویش است.
Negin
گئتمک گرگ بیر ئوزگه دیاره بوملکدن
Negin
گفتم: پولداربودن هم چیز خوبی است، پدر! مگر نه؟ آدم میتواند هرچه دلش خواست بخورد، هرچه دلش خواست داشته باشد. مگر نه پدر؟
پدرم گفت: ناشکری نکن پسر. خدا خودش خوب میداند که کی را پولدار کند، کی را بیپول.
Negin
اکنون گوشت تن من از بین میرفت؛ اما هستهام در فکر زندگی تازهای بود. یکدقیقه بعد، از هلویی بهنام من اثری نمیماند؛ درحالی که هستهام نقشه میکشید که کی و چهجوری شروع به روییدن کند. من در یک زمان معین، هم میمردم و هم زنده میشدم.
Negin
هر نوری هرچقدر هم ناچیز باشد،
بالأخره روشنایی است
Negin
تو خیال میکنی که کلاغها از دزدی خوششان میآید؟ اگر من خوردوخوراک داشته باشم که بتوانم شکم خودم و بچههایم را سیر کنم، مگر مرض دارم که باز هم دزدی کنم؟... شکم خودتان را سیر میکنید، خیال میکنید همه مثل شما هستند!...
Negin
ننهام میگفت: «مگر ما توی این شهر حق زندگی نداریم؟ چرا نباید با هرکه خواستیم آشکارا دوستی کنیم؟»
Negin