بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سرگذشت شاهزاده خانم ایرانی | طاقچه
تصویر جلد کتاب سرگذشت شاهزاده خانم ایرانی

بریده‌هایی از کتاب سرگذشت شاهزاده خانم ایرانی

۲٫۲
(۱۳)
باز فرمودند‌: چه طور؟ عرض کردم‌: کار انحطاط معارف ایران در دوره معاصر به پایه‌ای رسیده که نویسندگان نامی همه در زاویه خمول و انزوا خزیده و مشتی نادان کاسب، به نام نشر فضیلت و اخلاق و معرفت، تلفیقاتی چند را که به هیچ‌وجه مناسبت با علم اخلاق ندارد، به طبع رسانیده و در جامعه منتشر کردند
سیّد جواد
گفتم: آیا هیچ ملتفت شدید که قبله عالم امروز چقدر شبگیر زده و صبح زود به دربار تشریف بردند؟ گفت: بلی مسلم است که وقایعی رخ داده است اما در میان مردم مملکت ما به قدری اراجیف زیاد شنیده می‌شود که حقایق از بین می‌رود. زن‌ها برای این اخلاق اصطلاح خوبی وضع کرده‌اند (یک کلاغ و چهل کلاغ) .
سیّد جواد
عرض کردم‌: پدر تاجدارا به تازگی به نام معارف و نشر معارف می‌دانم در وطن ما و پایتخت حضرت ظل‌اللهی کتبی نشر داده‌اند که شاید ضرر آنها برای معارف مملکت کمتر از حریق کتابخانه استخر به دست اسکندرجانی نباشد.
سیّد جواد
باید سرپرست‌های مردم از مسئولیت و مجازات بیشتر اندیشناک باشند. اینها که به نوامیس مردم این‌طور بی‌اعتنا هستند نسبت به‌اموال و نفوس مردم به طریق اولی متعدی و متجاوز خواهند بود. ما می‌ترسیم از این که مظالم آنها روزی اسباب بد دعایی مردم در حق ما بشود.
جواد
ما برخلاف معمول زنانه که به غیبت از سایر خانم‌ها صرف می‌شود که فلان خانم چه پوشیده و فلان زن چه کرده و فلان دختر عاقبتش به کجا انجامیده، امروز در سر این میز[ صحبت ]غالباً از چگونگی هوا و صنعت خیاطی نوظهور و هنرهای زنانه بود که خانم میزبان از اغلب آنها مطلع بود.
سیّد جواد
خانم عزیزم! جمله‌ای که ذیلاً به شما به طور نصیحت می‌گویم باید نزد شما به قدر کلمات انبیاء محترم باشد تا سعادتمند شوید‌: پولی که صرف تجملات می‌کنید سلاحی است که بهر هلاک فرزند خود به کار می‌برید و هر پارچه از آنها را که دور می‌افکنید جراحتی است که به پیکر سعادت اولاد خود وارد می‌کنید. بزر‌گ‌ترین بدبختی‌های مادی که امروزه عائله جوان ایرانی دچار آن شده است علاقه مفرط بانوان به هم‌چشمی زن‌ها و خانم‌های متجمله و متموله است که با استفاده از بیداد و ظلم شوهران خود و به اغفال دلاله زنان طرار یهودی و خارجی که اعلان متحرک فروش این امتعه خانه برانداز شده‌اند، هر روز لباس نوظهور ولی بی‌معنی و بی‌حقیقتی را رواج[ داده ]و مهره لیلی‌های مزخرفی را به خود می‌بندند.
سیّد جواد
یکی از علل و موجبات دلسردی عائله هم، اصرار و اهتمامی است که بانوان جوان به عدم اطاعت اندرز و نصیحت کسان شوهر دارند. در میان هر ملت این مرض موجود است که عروس نسبت به کسان شوهر بدبین است که ضرر این مناقصه در هر صورت عاید مردان است؛ و بالاخره باید یک طرف را تقویت کرده و قلب طرف دیگر را هم که برای او خیلی عزیز است، مجروح سازد و همیشه با دو لشکر روبه‌رو، به میانجیگری در جدال باشد. بیچاره مرد! از طرفی مایل به احترام پدر و مادر و از طرف دیگر مایل و عاشق همسر خود می‌باشد. اینجا است که اسیر احساسات شده و مانند بیگانگان بایستی به یکی از این دو صنف متحارب متصل و دیگری را مغلوب سازد. چه کند؟! زنش را می‌پرستد و زندگی خود را به پدر و مادر مقروض است و بالاخره حق‌کشی از هر طرف، نقض مردانگی است و عاقبتی جز پشیمانی ندارد. گناه به گردن کسی است که باعث مسئولیت و تضییع شرف مردانگی او شده است.
سیّد جواد
کلمه مشئوم طلاق را به زبان نیاورند که یک مرتبه گفت‌وگوی این بلا، بر باد‌دهنده بذر محبت و انسی است که سالیان دراز آرزوی حصاد محصول آن را داشته‌اند و بالاخره یگانگی را از میان خواهد برد. زن قبل از همه چیز باید بداند این آخرین علاجی را که برای آسایش در قانون منظور کرده‌اند، وقتی باید به‌کاربرده شود که چاره‌ای جز آن نباشد و کار به جای نازک کشیده شده باشد و مسئله را غامض نمایند.
سیّد جواد
هر چند در بساط خجسته خانم بسیاری از وصله‌ها و اثاث تجمل، مصنوعی و بدلی بود، اما همان هم تأسف دارد زیرا دو ضرر عمده دارد‌: یکی آن که و‌صله‌های گران‌بهای اصل را منفعل و بی‌اعتبار می‌کند و دیگرآن که تقسیمات و تشکیلات حسبی مردم را نیز به هم می‌زند. من شیوع مفرط تجمل مصنوعی را با نظر لاقیدی نمی‌توانم ببینم و تصور می‌کنم یکی از علل اساسی شیوع این بلای مبرم، اتلاف سرمایۀ عموم باشد و تصور می‌کنم انگشت اجانب در این کار دخیل باشد.
سیّد جواد
لازم است قبلاً خاطر مبارک را سابقه بدهم که این خانم‌ها فوق‌العاده در اعلیحضرت نفوذ دارند و آنچه را که استدعا کنند پذیرفته و مقبول است و تکذیبشان محل اعتبار است. حتی اغلب از رجال و مأمورین طراز اول مملکت با اراده آنها به سرکار آمده و از خدمت خود منفصل می‌شوند
سیّد جواد
درعصرجهان‌گیری و اقتدار ایران این قدرها کار بی‌حساب نبود که هرکس بتواند لقمه زائد برحوصله بردارد و طبقه سوار و خرسوار از هم جدا بودند. من نمی‌دانم این بساط خانه بر‌انداز تجمل از چه هنگام در ایران رواج شد که باب مغالطه باز شد؟ دیرگاهی است تجمل حقیقی هم چهره خود را باخته و بساط تجمل تصنعی و تقلیدی باز شده است
سیّد جواد
انتقاد اگر از روی بصیرت و انصاف و دور از خرده‌گیری‌های مغرضانه باشد، خیلی پسندیده و نیکو است. ناقد باید حتماً منتقد علیه خود را خوب بداند و بشناسد والا هرگاه کسی موضوعی را انتقاد کند که خود نسبت با آن بیگانه باشد، باید به عقل او خندید. همچنین شخص درعین‌حال که ناقد است می‌بایستی صاحب اثر هم باشد تا خود او هم از انتقاد مردم فرار نکرده و مردم بدانند خود ناقد محترم را هم فکر و خیالی است نه این‌که کارش این باشد که در کمین سخن بزرگان و فرزانگان نشسته و از خود آنها مطلبی آموخته و برای اظهار حیات (چرا بدان گفتار و بخوان نگفتی) را بر آن بیفزاید و خویش را ناقه هنرمند معرفی کند
سیّد جواد
دایه گفت‌: این بد شد که از صبح نمی‌آیند، آخر ما آنجا ناهار خوردیم و تکه ایشان را باید پس بدهیم. هر چند عوام‌فریبی بود؛ اما فوری متوجه شدم گفتم‌: دایه جان خواهشمندم حرف خیلی زنانه نزنی تکه پس دادن یعنی چه؟ هنوز خیال می‌کنی به نظرم در ولایت خودت هستی و می‌خواهی مطابق معمول لقمه را به لقمه جواب بدهی؟ دایه گفت‌: پس شما خبر ندارید در ولایت ما با این‌که روز عاشوراء همه شله زرد می‌پزند هیچ کس یک ظرف به فقراء نمی‌دهد و همه نذری خودشان را در کاسۀ نذری دیگری که برای آنها فرستاده است پر کرده برای آن که به یاد آنها بوده می‌فرستند هر چند متمول هم باشند.
سیّد جواد
ستایش و تقدیر می‌کنم خانم‌هایی را که با یک روح ملکوتی در آشیان حقیر و زندگانی متوسط شوهر نشسته و علاوه بر زحمت خانه‌داری و پرورش اطفال، دست و انگشتان معصوم خود را به هنرهای زنانه عادت داده و کمابیش در تدارک ملزومات خانه، به عایدات ضعیف شوهر شرافتمند خود یاری می‌کنند که آفتاب اقبال و سعادت از این‌گونه آشیان غروب نمی‌کند و روزی خواهد رسید که همین خانه محیط فیوضات آسمانی و نعمای طبیعی خواهد شد.
سیّد جواد
در هنگام عروض این احوال و به مجرد این‌که بر خلاف مصالح خانواده این دلخوری‌ها پیش آمد اولین وظیفه هر دو این است که از آفتابی شدن مطلب و بازاری شدن نزاع خودداری کنند و حزن و دلتنگی خویش را نیز چون خوشی‌های گذشته میان خود بدارند و از سوء‌ظن و بدگمانی خارج[ شده ]و راه مصالحه را جست‌وجو کنند و در انتظار گردباد و صرصر اختلاف ننشینند و غوغا را به مردمان بی‌تربیت وانگذارند.
سیّد جواد
غالباً مختصر تیرگی در روابط زناشویی، پیشاهنگ طوفان بدبختی خانواده می‌شود. اتفاقاً در این موارد اشخاصی هم برای تماشای اوقات تلخی و کشمکش میان دو همسر حاضر هستند که از این پیشامد بد خیلی مسرور و خوشحال می‌شوند. گاهی هم اختلاف آنها را همین تماشاچیان تدارک می‌بینند و زیر پای زن و شوهر می‌نشینند و تلقیناتی می‌کنند که نتیجه بگیرند و از تماشایی که طالبند، محروم نگردند. اینجا است که یک دفعه یکی از آنها صحبتش گرم می‌شود و بهانه را دراز می‌کند و طرف را به جواب وا می‌دارد و بالاخره شهد خوش در کام خود و همسر خود حنظل ساخته و مالا جدایی به میان می‌آید. البته[ ماجرای ]دلتنگی هر یک از آنها به پدر و مادر و اقربای آنها نیز می‌رسد و کدورت ریشه می‌بندد. هیهات که این ابر تیره بگذرد و آسمان لاجوردی صفای حقیقی اول را جلوه دهد.
سیّد جواد
بانوان جوان کنونی آن جلوه مقدسی را که انتظار داریم از چهره و اندام و لباس و رفتار ایشان تماشا کنیم، بدبختانه امروز به ما نشان نمی‌دهند. بی‌میلی آنها به کسب معارف و هنر و تمایل آنها به آز‌ادی جاهلانه، درعین‌حال خوشی در مغز آنها ایجاد کرده که بعضی از افراد بی‌استعداد، پای از حصار دایره عفاف بیرون گزاردند و به ضرر و زیان استقبال خودآگاه نیستند. در حالتی که طرز عمل و سبک سلوک و شکل رفتار زن شایسته بر هیچ کس پوشیده نیست.
سیّد جواد
در قسمت پرورش اطفال، آیا تصدیق می‌فرمایید علت اساسی خرابی نسل معاصر که مزایای ممدوحه و ملکات فاضله را از دست داده و به جبن و در‌وغ و نفاق و دزدی و طراری پرداخته، همانا جهالت پرورش‌دهندگان باشد.
سیّد جواد
از بساط رنگین و اثاث تجمل این خانم هر چه بگویم کم است؛ در و دیوار به زینت آراسته و متن دیوارها با قالیچه‌های ابریشم عکسی پوشیده بود و از مشاهده ظروف طلا و نقره و فغفوری که در طاقچه‌ها و رف‌ها چیده بودند خیلی تعجب کرده و به نظرم رکیک آمد و ناپسند!...[ در اصل ]خوشبختانه در تالار پذیرایی از این و‌صله‌ها و اسباب‌ها نبود. من از این تجمل خانه‌برانداز دلخورم و دلخور؛ زیرا اساس سعادت را ممکن است همین عادت مشئومه از میان یک جامعه بردارد. این تجمل بیهوده اگر خدای نخواسته از میان طبقه حاکم و اشراف به طبقه دوم و سوم تجاوز کند، چه باید کرد؟ من از آن می‌ترسم که اگر این خطر بزرگ به جامعه متوجه شد ملاک لیاقت اشخاص همان تجمل و عدم تجمل بشود
سیّد جواد
شاید فردای امروز، خانم‌هایی در این مملکت طبابت کنند و تجارتخانه‌ها و دارالعلم‌ها و مدارس عالیه تأسیس نمایند.
فطرس

حجم

۵۴۸٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۴۷۷ صفحه

حجم

۵۴۸٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۴۷۷ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲صفحه بعد