بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب آخرین پرواز | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب آخرین پرواز

بریده‌هایی از کتاب آخرین پرواز

نویسنده:جولی کلارک
انتشارات:نشر افرا
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۰از ۲۶ رأی
۳٫۰
(۲۶)
«یه مادر همیشه نگران بچه شه.»
Fatemeh
«خوشحالم که تحت چنین فشار ظالمانه‌ای بزرگ نشد.»
Fatemeh
آن خاطرات گم نشده‌اند، فقط دفن شده‌اند. شاید یک روز دوباره بتوانم صاحب آنها باشم، در دستم بگیرم‌شان و واقع‌گرایانه بررسی‌شان کنم. خاطرات خوب را نگه دارم و بقیه را دور بیندازم.
سمیرا میرزایی
بهترین راه برای گرفتن یه هویت جعلی پیدا کردن کسی‌ست که حاضره هویت خودش رو بهت بده.
سمیرا میرزایی
ایوا می‌دانست اینکه چیزی را در چنگ داشته باشی و دوباره آن را از تو بگیرند چه احساسی دارد. این حس درمانده‌ات می‌کرد. عطشی قوی که باعث می‌شود چشمت را به همهٔ راه‌های اشتباه ببندی.
سمیرا میرزایی
از فاصله‌ای خیلی دور به او نگاه می‌کنم. به مردی که روزی عاشقش بودم. خط‌های دور چشمش گواه خنده‌ها و خوشبختی بین‌مان بودند. ولی همان خط‌ها با خشم عمق گرفته بودند. خشونتی تاریک همهٔ چیزهای خوبی را که روزی از او دیده بودم پنهان کرده است.
سمیرا میرزایی
او درک می‌کرد که چه چیزی را از دست داده‌ام چون خودش نیز همدردم بود. کسی بود که می‌دانست خاطرات چگونه می‌توانند بر گلویت چنگ بیندازند تا نتوانی نفس بکشی. نتوانی حرف بزنی. وقتی تنها کاری که برای التیام دردت از دستت بر می‌آمد صبر کردن بود. صبری که اجازه می‌داد از نو حرکت کنی.
سمیرا میرزایی
هیچ‌جایی از چشمان کارکنان وفادار روری در امان نیستم. حتی بعد از ده سال زندگی مشترک هنوز یک مزاحمم.
سمیرا میرزایی
«امنیتت اولویت اوله. اولویت اول فیشه. واسه همینه که این همه مدت در این کار دووم آورده.»
Fatemeh
«بیشتر دلال‌های مواد خیلی سریع انتخاب می‌شن.»
Fatemeh

حجم

۳۱۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۸۸ صفحه

حجم

۳۱۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۸۸ صفحه

قیمت:
۶۸,۰۰۰
۳۴,۰۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد