بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب شجاعت | طاقچه
تصویر جلد کتاب شجاعت

بریده‌هایی از کتاب شجاعت

نویسنده:دبی فورد
امتیاز:
۳.۴از ۶۲ رأی
۳٫۴
(۶۲)
«باید کاری را انجام دهی که فکر می‌کنی نمی‌توانی انجامش دهی.»
saina
همه ما قوی‌تر از آنی هستیم که حتی بتوانیم تصور کنیم
zahra
وقتی افراد می‌توانند از کنارت بروند، بگذار بروند. تقدیر تو، هرگز به کسی که ترکت کرده، گره نخورده است.
نَــسـی
هستند کسانی که می‌توانند از تو دور شوند. وقتی این را به تو می‌گویم، حرفم را بشنو! وقتی افراد می‌توانند از تو دور شوند، بگذار بروند. از تو نمی‌خواهم از فردی دیگر بخواهی که نزدت بماند، دوستت داشته باشد، با تو تماس بگیرد، به تو توجه کند، به دیدنت بیاید، یا در کنارت بماند. می‌خواهم که سخنم را بشنوی. وقتی افراد می‌توانند از کنارت بروند، بگذار بروند. تقدیر تو، هرگز به کسی که ترکت کرده، گره نخورده است.
gohari
«باید کاری را انجام دهی که فکر می‌کنی نمی‌توانی انجامش دهی.»
علی سروش
اما حقیقت این است که هیچ‌کس برای یک زندگی بی‌معنا به دنیا نیامده است. حتی یک زندگی نیست که ارزش چشمگیری برای کل هستی نداشته باشد. ما این حقیقت را در بخشی از وجودمان حس می‌کنیم، ما این فراخوان را در ذهن خود می‌شنویم (گرچه ممکن است صدایی ضعیف باشد) که در راستای زندگی عظیم‌تری گام برداریم. این زندگی که بر بستر راستی بنا شده است، از ما می‌خواهد اعتماد به‌نفس حقیقی را بشناسیم. برای این‌که به اعتماد به‌نفس حقیقی و راستین دست پیدا کنیم، به چه دانشی نیاز داریم؟ به‌منظور دستیابی به اعتماد به‌نفس حقیقی، باید خود را از ترس برگرفته از ساختار «من» فردی خویش دور کنیم و در جهانی نو و فرخنده زندگی کنیم، و الگویی برای اتصال به نیرویی را که از خودمان به تنهایی عظیم‌تر است در پیش بگیریم. جدا کردن خود از این ترس کار آسانی نیست، اما انتخابی است که می‌توانیم داشته باشیم. و حتی بیش از انتخاب، نوعی تحول است. این انتخاب ما را به سمتی سوق می‌دهد که در آنجا ناگزیریم تا طرز فکر خود را به‌طور کامل مورد بازنگری قرار دهیم.
سینا
در کودکی، احتمالاً دوست داشتید چیزهای جدید را امتحان کنید، از میله‌ها آویزان می‌شدید، اشیای ناشناخته جمع می‌کردید، از درختان بالا می‌رفتید، ساعت‌ها به تماشای حشرات می‌نشستید یا اینکه بی‌اختیار آواز می‌خواندید و می‌رقصیدید. بعد چیزی اتفاق افتاد.
گنگ خواب دیده
اذهان ما قادر نیستند ما را به همان جایی ببرند که قلب‌های‌مان می‌خواهند بروند.
داریوش اعتماد
هر مشکلی که در زندگی مقابل‌تان قرار می‌گیرد، قصد ناتوان ساختن شما را ندارد، بلکه می‌خواهد به شما فرصتی بدهد تا قوی‌تر شوید، شجاع‌تر شوید و با خویشتن متعالی‌تر یا حقیقی‌تان پیوند نزدیک‌تری برقرار کنید.
Zohreh
ترس‌های‌تان را بپذیرید، نه اینکه به آن‌ها اجازه بدهید زندگی‌تان را تحت کنترل داشته باشند. شاید این مَثل را شنیده باشید: «هر آن‌چه در مقابلش مقاومت کنی، بیشتر به سمتت می‌آید.»
Zohreh
او نمی‌توانست آن‌چه را که موجب غرق شدنش می‌شد رها کند. یک بار دیگر ناظران فریاد زدند: «دستبند را از خود جدا کنید!» و شاهزاده جوان در حالی که آخرین نفس خود را می‌کشید، زمزمه‌کنان گفت: «نمی‌توانم، مال من است.» همه ما در حوزه‌هایی از زندگی‌مان به چیزی چسبیده‌ایم، همان جایی که سعی داریم به خواسته خود جامه عمل بپوشانیم، همان جایی که نمی‌خواهیم کوله‌بار گذشته را به زمین بگذاریم. اما این تعلقات از هر کجا که نشأت گرفته باشند یا هر مدت زمانی که آن‌ها را به دوش کشیده باشیم، برای رها شدن باید آن‌ها را به دور افکنیم، زیرا سرانجام شور و احساس، هدف و نیز قدرت ما را از بین خواهند برد، بدون تسلیم شدن و رها کردن، به‌جای این‌که زندگی آرام و بی‌دغدغه‌ای داشته باشیم، همواره در جنگ و ستیز خواهیم بود.
mahshid T
هر گاه متوجه شدید فکری منفی درباره خودتان دارید، یا چیزی می‌گویید که باعث حقارت یا سرافکندگی‌تان می‌شود، باید چنان متواضع و دانا باشید که بدانید این کار مثل این است که بخواهید کودکی را بارها و بارها مورد آزار قرار دهید. تصور کنید یک عصای پلاستیکی یا هر شی‌ء دردآور دیگری در دست دارید و به‌ازای هر فکر منفی که به ذهن‌تان می‌رسد، با آن، کودکی را مورد ضرب و شتم قرار می‌دهید. تصور وحشتناکی است، اما، وقتی گذشته را به پایان نمی‌رسانید و نمی‌خواهید خودتان را ببخشید، در واقع همین بلا را سر خود می‌آورید.
seemorgh
جنگجو با خود فکر نمی‌کند: «اگر چنین کاری کنم، آدم بدی به‌نظر می‌رسم. آن‌ها راجع به من چه فکری خواهند کرد؟ اگر حقیقت وجودم را بگویم تنها می‌شوم و دیگر دوستی نخواهم داشت.» یا «فقط باید رو به قبله دراز بکشم و بمیرم چون بیمارم.» جنگجو به‌جای غوطه‌ور شدن در این افکار، برای آزادی خود خواهد جنگید.
ASMA
شجاعت، موهبتی مقدس در درون شماست.
hastiech
اخیرا قطعه‌ای از بیشاپ تی دی جیکس خواندم که می‌گوید: «رهای‌شان‌کن!» هستند کسانی که می‌توانند از تو دور شوند. وقتی این را به تو می‌گویم، حرفم را بشنو! وقتی افراد می‌توانند از تو دور شوند، بگذار بروند. از تو نمی‌خواهم از فردی دیگر بخواهی که نزدت بماند، دوستت داشته باشد، با تو تماس بگیرد، به تو توجه کند، به دیدنت بیاید، یا در کنارت بماند. می‌خواهم که سخنم را بشنوی. وقتی افراد می‌توانند از کنارت بروند، بگذار بروند. تقدیر تو، هرگز به کسی که ترکت کرده، گره نخورده است.
mahshid T
راه بازستانی این قدرت، نه شکست دادن ترس‌های‌تان، بلکه گشودن قلب‌تان و دیدن بخش زخمی وجودتان است؛ همان گربه کوچک ترسوی‌تان. من گربه ترسوی درونم را دوست دارم و به او غذا می‌دهم. سعی نمی‌کنم او را از خودم برانم یا به چیزی غیر از خودش تبدیل نمایم؛ او بخشی از من است که ترسم را به دوش می‌کشد. وقتی نمی‌توانم آن را بپذیرم و برای خود ترسویم غمخواری می‌کنم، گرفتار چرخه‌ای نزولی و منفی می‌شوم.
mahshid T
چیزی برای ترسیدن وجود ندارد، زیرا خواه بتوانیم ببینیم یا نه و خواه باور کنیم یا نه، هر رویدادی قرار است درسی به ما بدهد، بصیرتی به ما بدهد و یا عنصری کلیدی است تا ما را به والاترین خویشتن خود سوق دهد و به تکامل روح‌مان کمک کند.
داریوش اعتماد
اجتناب شکل دیگری از ترس است که شاید موجب شود روی هر چیزی تمرکز کنید بجز حقیقتی که زندگی‌تان هم‌اکنون برپایه آن بنا شده است، حقیقتی محض و نه داستان و قصه. شاید بخورید، شایعه‌پراکنی کنید، سرزنش کنید، مهمانی بدهید، به‌طور افراطی کار کنید، یا صدها روش دیگر پیدا کنید که روی هر چیزی غیر از آنچه می‌خواهید و نیاز دارید که هم‌اکنون در زندگی‌تان به آن توجه کنید، تمرکز نمایید. با وجود این‌که ممکن است بخواهید که قوی باشید، شجاع باشید و اعتماد به‌نفس داشته باشید، از فکر این‌که در زندگی خود تغییرات لازم را پدید آورید، بهراسید و بپندارید که نخواهید توانست این کار را انجام دهید. بنابراین، سرتان را برمی‌گردانید و در سکوت به وضعیت انکار روی می‌آورید. چرا؟
parastoo
قانون هدایت الهی به ما می‌گوید، قدرت و نیرویی معنوی و خلاق وجود دارد که فراتر از حد تصور بشری ماست. من آن را «قدرت الهی» می‌نامم، زیرا به‌واقع می‌تواند مسیر زندگی ما را از بنیان دگرگون کند و افکار، احساسات، عملکردها، انتخاب‌ها و آینده ما را از نو بسازد. وقتی اطمینان داشته باشیم که بالاترین مصلحت و تکامل روح ما در زمره والاترین اولویت‌های الهی است، بارقه درون خود را حس خواهیم کرد، بارقه‌ای که همیشه هست و ما را به سمت رشد و تکامل می‌راند، ترغیب می‌کند و سوق می‌دهد. چیزی برای ترسیدن وجود ندارد، زیرا خواه بتوانیم ببینیم یا نه و خواه باور کنیم یا نه، هر رویدادی قرار است درسی به ما بدهد، بصیرتی به ما بدهد و یا عنصری کلیدی است تا ما را به والاترین خویشتن خود سوق دهد و به تکامل روح‌مان کمک کند. تجاربی که ما را به مصاف خود می‌خوانند، تنها فرصت‌هایی هستند برای اینکه خود را بشناسیم، بیاموزیم، رشد کنیم و به والاترین و خردمندترین بخش‌های وجودمان دست پیدا کنیم. بنابراین، چرا نمی‌توانیم هر کس و هر چیز را به دیده موجودی الهی بنگریم، همچون بخشی از آن نیروی الهی؟ شاید از آن روست که خود را در این قالب نمی‌بینیم. ما فکر نمی‌کنیم که هر نفس‌مان، نفس خداوند است. فکر می‌کنیم نفس خودمان است.
سینا
باید یاد بگیریم هر آنچه هستیم؛ اعم از گذشته‌مان، اشتباهات‌مان، بدگمانی‌های‌مان، ضعف‌های‌مان و ترس‌های‌مان را دوست بداریم.
دیانا

حجم

۱۹۴٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۱۰۰ صفحه

حجم

۱۹۴٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۱۰۰ صفحه

قیمت:
۷۶,۰۰۰
۴۵,۶۰۰
۴۰%
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۷صفحه بعد