بریده‌هایی از کتاب ژرفای زن بودن

اولین مردی که دختر به او ابراز علاقه می‌کند پدر اوست. پاسخی که پدر به ابراز علاقه او می‌دهد برای رشد جنسی دختر بسیار حیاتی است.

بسیاری از زنان بسیار موفق، دختران پدر محسوب می‌شوند زیرا آن‌ها در جستجوی کسب تأیید و قدرت آن اولین الگوی مردانه هستند. تأیید و تحسین مادر برای آن‌ها چندان مهم تلقی نمی‌شود و این پدر است که زنانگی را تعریف می‌کند و این تعریف، بر جنسیت دختر، توانایی ارتباط با مردان و قابلیت او برای موفق شدن در دنیا اثر می‌گذارد. احساس خوب زن از بلندپرواز بودن، قدرت داشتن، پول درآوردن و داشتن رابطه موفق با یک مرد، از رابطه او با پدرش ناشی می‌شود.

کاترین که زنی در اواخر دهه چهل زندگی‌اش است، می‌گوید: تصاویری که از زنانگی در دوران کودکی من ارائه می‌شد یا از نمادی جنسی مانند هنرپیشه‌های هالیوودی سخن می‌گفت و یا از یک حامی فداکار بزرگ؛ اما هیچ‌یک احساس خوبی به ما نمی‌داد. من می‌ترسم که اگر زنانه دیده شوم، استقلالم را از دست بدهم و یا از من سوءاستفاده شود.

! اما وقتی تحول زن قهرمان واقعا رخ می‌دهد، معمولاً به‌صورت نجات از بیرون نیست بلکه به شکل رشد و تحول پرفشار از درون و طی مدت زمانی طولانی صورت می‌گیرد.

سفر زن قهرمان از مرحله جدایی از بخش مردانه یعنی جدایی از ارزش‌های سنتی زن بودن مانند خانه‌داری، مادری و وابسته بودن شروع می‌شود و پس از همانندسازی با بخش مردانه، روبه‌رو شدن با دشواری‌های این سفر و کسب موفقیت، بار دیگر نیازمند بازگشت به بخش زنانه خود است و بالاخره به یکپارچه کردن بخش زنانه و مردانه یعنی آنیما و آنیموس خود می‌پردازد، دوگانگی را پشت سر گذاشته و به تمامیت وجود خود دست می‌یابد.

با او، درون و بیرون او، همدردی می‌کنند. آن‌ها به او نصیحت نمی‌کنند که کاری انجام دهد، بلکه فقط می‌گذارند تا با درد خود بماند. آن‌ها با او زاری می‌کنند. ارشکیگال احساس می‌کند که صدایش شنیده می‌شود و این باعث می‌شود تا ارشکیگال یا زنانگی عمیق، درد خود را همان‌گونه که هست ــ یعنی به‌عنوان بخشی از روند طبیعی زندگی ــ بپذیرد. نیازی نیست که او هیچ‌کسی را سرزنش کند؛ فقط باید با رنج و درد بماند و به‌طور طبیعی شفا یابد. کیفیت همدلی یا بودن با درد به شخص کمک می‌کند تا از آن عبور کند. اگر ما صبر داشته باشیم و اجازه دهیم تا این روند روال طبیعی خود را طی کند، شفای عمیق می‌تواند صورت بگیرد

«وقتی زمان تحول شخصیت و تولد نگرشی کاملاً نو فرا می‌رسد، همه چیز در درون و بیرون سرد و بی‌روح می‌شود، زندگی مدام عقیم‌تر می‌شود تا زمانی که ذهن آگاه مجبور شود وخامت اوضاع را تشخیص دهد و به احیای اعتبار ضمیر ناخودآگاه بپردازد.»

قرار است که زنان «دقیقا مطابق» معیارهای فضیلت، موفقیت، هوش، ذکاوت و جذابیت جسمی باشند. در غیر این صورت آنان باید این کسری‌ها را جبران کنند، سخت‌تر کار کنند، مطالعه کنند، رژیم بگیرند، ورزش کنند و لباس‌های بهتر بپوشند تا با تصویر حاکم از شخص ایده‌آل هماهنگ شوند. به این ترتیب ویژگی‌های منحصر به‌فرد زن احتمالاً به‌عنوان «مشکل» تلقی می‌شود و برای خوب بودن، باید مشکل را حل کرد و از بین برد.

همه انسان‌ها بخشی از جنس دیگر را در درون خود دارند

«حالا در اعماق آب‌های اقیانوس هستیم و من زنان بسیاری را می‌بینم که در آب‌های گرم و دلچسب شناورند. همه ما با ضرباهنگ آب دریا تکان می‌خوریم. وسعت و عظمت این‌جا حسی از عشق به انسان می‌دهد. از میان انبوه گیاهان دریایی به اطراف خود نگاه می‌کنم و دوست دارم تا ابد این‌جا بمانم. صدای نهنگ‌های ماده را می‌شنوم که با بچه‌های خود در آب‌هایی که به دنیا آمده‌اند نفس می‌کشند.

«وقتی کاری را بر طبق انتظار دیگران انجام می‌دهیم، برای خشنود کردن دیگری یا از روی ترس کاری می‌کنیم، از حس واقعی زنده بودن دورتر می‌شویم. اگر ما صرفاً به ایفای نقشی که خوب می‌شناسیم ادامه دهیم، بهای آن این است که هر روز بیش از روز پیش از ضمیر ناخودآگاه جمعی جدا می‌مانیم؛ همان نیرویی که ما را تغذیه می‌کند و در عین حال مواد خامی را در اختیار ما می‌گذارد که باعث می‌شود تا در جا بزنیم. اغلب اوقات این دقیقاً همان چیزی است که در دوره‌های گذار از ما خواسته می‌شود. یعنی تغییر از طریق عبور از هرج‌ومرج، گم کردن راه و مدتی گم شدن در جنگل، پیش از اینکه به خود بیاییم و راه را از نو پیدا کنیم.»

در آستانه فرا رسیدن هزاره سوم، وظیفه زن قهرمان امروزی این است که معدن نقره و طلای درون خود را حفر کند. او باید با مردِ مهربان و دلرحم درون خود رابطه‌ای مثبت برقرار کند و صدای زن خردمند را برای شفای بیگانگی خود با زنانگی مقدس بشنود. همان‌طور که زن به روح و جسم به اندازه ذهن خود ارج می‌نهد، شکاف و فاصله درون خود و فرهنگ جامعه را شفا می‌بخشد. زنان امروزی کم‌کم شهامت پیدا می‌کنند تا بینش خود را بیان کنند، قدرت می‌یابند تا حدومرزها را تعیین کنند و آمادگی پیدا می‌کنند تا به‌طرز جدیدی مسئولیت زندگی خود و دیگران را به‌عهده بگیرند. آن‌ها منشأ مردم را به آن‌ها یادآور می‌شوند و از ضرورت زندگی درست و اندیشمندانه و وظیفه خود برای حفظ حیات روی زمین سخن می‌گویند.

واژه زن قهرمان معانی متعددی دارد و زنی که به این عنوان دست‌یافته نقاب‌های بسیاری را کنار گذاشته است.

به‌جای اینکه از تنوع و چندگانگی احساس تهدید کنیم، آن را درک کنیم. من معتقدم که زنان امروزی عمیقاً دارند بر توده قاطع مردم اثر می‌گذارند. همچنان که هر یک از آن‌ها طبیعت زنانه و مردانه خود را شفا می‌بخشند آگاهی کل سیاره را نیز دگرگون می‌کنند و از اعتیاد به رنج، کشمکش و تسلط، به آگاهی و دانشی ارتقا می‌دهند و نیاز به پیوستگی، شفا، تعادل و با هم بودن را تشخیص می‌دهد. اکنون زنان باید دانش بیشتری در دنیا بدمند تا عدم‌تعادل را با شفا از بین ببرند.

پیام مسیح مبنی بر اینکه هر انسانی ــ زن، مرد و کودک ــ مطابق سیمای خدا خلق شده برای فرهنگ جامعه‌ای که او در آن زندگی می‌کرد بسیار تحول‌برانگیز بود. زمانی که در امپراطوری روم سه‌چهارم مردم برده بودند، مسیح موعظه می‌کرد که نه تنها امپراطور، بلکه تمام این مردم، با خدا یکی هستند. این پیوستگی الوهیت و بشریت معانی سیاسی بسیار عمیقی داشت و به همین علت بود که مسیح به‌دست مرگ سپرده شد.

زنان برای اینکه صدای خود را بشنوند و سمت و سوی سفر خود را تأیید کنند، برای پشتیبانی از خود لازم است جمع حمایت‌گری داشته باشند.

لازم بود زنان آشپزخانه را ترک کنند تا اهمیت مراقبت از بدن فیزیکی خود و نیز خانه جمعی انسان‌ها یعنی سیاره زمین را به بشریت یادآور شوند.

هم مرحله سکون و آرامش وجود دارد و هم مرحله تجدید حیات و باید به این مراحل احترام گذاشت، از آن‌ها حمایت کرد و به آن‌ها زمان داد. نمی‌توان تولد را به زور جلو انداخت.

زنانگیِ خلاق: مارپیچِ در حال تغییر وجه بلعنده و نابودگر زنانگی همواره در خدمت مرگ و تجدید حیات خویشتن است و زنی که هبوط کرده، این وجه را درک و تجربه کرده است. پس از خشکی، سردی و سترونی که زن قهرمان در این دوره جدایی از زندگی در «دنیای بیرونی» تجربه می‌کند، آرزوی رطوبت، سبزی و وجه شیرین و آب‌دار زنانگی خلاق را دارد.

مسئولیت حفظ حیات ــ چه در زن تبلور یابد چه در مرد، یکی از وجوه مثبت زنانگی است. وجه مثبت زنانگی، به برقراری ارتباط و ایجاد شبکه‌ها و متحد کردن افراد در راه هدف مشترک و خیر همگانی علاقمند است. زنانگی، شباهت‌های بین موجودات را درک می‌کند و دلسوزی و شفقت از خود نشان می‌دهد. علاوه بر آن، خواستار حمایت از جوان‌ترها و کسانی است که از بخت‌واقبال کمتری برخوردارند.