بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پاتوق ها | طاقچه
کتاب پاتوق ها اثر جومپا لاهیری

بریده‌هایی از کتاب پاتوق ها

انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۳.۵از ۱۸ رأی
۳٫۵
(۱۸)
سرگردان، گمشده، سردرگم، ناسازگار، گم‌گشته، آواره، مبهوت، سرگشته، دربه‌در، واژگونه. وصلم به این قطار واژگانِ مرتبط. در همین کلمه‌ها سکنا گرفته‌ام، این کلمه‌ها پایم را روی زمین بند می‌کنند.
nargessmn
وقتی به آن‌همه چمدان نو نگاه می‌کنم که همه از دم خالی و منتظر مسافرند، منتظر این‌که کسی پُرشان کند، منتظر این‌که جایی بروند، غصه‌ام می‌گیرد.
خاطره
هیچ‌وقت یک جا قرار نگرفته‌ام، پیوسته در حرکت بوده‌ام، همیشه کارم همین بوده. دائم چشم‌انتظار بوده‌ام به جایی بروم یا از جایی بازگردم، یا بگریزم. همیشه چمدان کوچکم دم‌دستم بوده، در حال پُروخالی شدن. کیف‌دستی‌ام روی دامن، کمی پول در آن است با کتابی برای خواندن. آیا اصلاً جایی وجود دارد که ما در حال گذر از آن نباشیم؟
خاطره
وقتی آدم خونه‌ش رو عوض می‌کنه، همیشه یه چیزی گم می‌کنه. هر جابه‌جایی‌ای زیر پای آدم رو خالی می‌کنه. همیشه یه جورهایی آدم رو قال می‌ذاره.
خاطره
همیشه به این درک رسیده‌ام که تنهاییْ حساب‌وکتاب دقیق می‌طلبد. باید حسابش را داشته باشی، عین پول توی کیفت: باید بدانی چه‌قدر وقت برای تلف کردن در بساطت هست، تا پیش از شام چه‌قدر وقت داری، چه‌قدر مانده تا وقت خواب.
خاطره
هربار دوروبرم عوض می‌شود غم بزرگی بر دلم می‌نشیند. هنگام رفتن از جایی که به خاطره‌ها و غصه‌ها و شادی‌هایم گره خورده، بیشتر غصه‌ام می‌گیرد. خودِ تغییر است که به همم می‌ریزد ــ همچنان که وقتی جام شیشه‌ای را تکان می‌دهی مایعِ درونش کدر می‌شود.
خاطره
متحیرم از میلی که به ابرازِ خودمان داریم، به توضیح دادن خودمان، به گفتن داستان‌های‌مان به هم.
Moti
«مادرم حالا دیگر دودستی به زندگی چسبیده ــ مثل چسب کاغذیِ زردشده‌ای در یک آلبوم عکس؛ هر لحظه ممکن است کنده شود، ولی همچنان بندِ آن است. فقط کافی است بخواهی ورق بزنی چسب کنده می‌شود و لکهٔ مستطیلی کمرنگی از خودش به جا می‌گذارد.»
Moti
همهٔ ضربه‌های زندگی را در بهار خورده‌ام. هر زخمِ نیشِ ماندگاری. همین است که از سرسبزی درخت‌ها، هلوهای نوبرانهٔ بازارچه، دامن‌های سبک موج‌داری که روزبه‌روز بیش‌تر تن زنان محله می‌بینم، غصه‌ام می‌گیرد. همهٔ این‌ها برایم فقط یادآور صدمه‌هایی است که خورده‌ام. از دست دادن، خیانت، ناامیدی. بیزارم از بیدار شدن، از این‌که حس کنم به‌زور هلم می‌دهند جلو. ولی امروز، شنبه، لزومی ندارد از خانه بیرون بزنم. می‌توانم بیدار شوم ولی از تخت درنیایم. چی بهتر از این؟
کاربر ۱۱۸۵۴۴۶
همین شکاف بین ما، طعم واقعیِ تنهایی را به من چشانده.
Serein

حجم

۱۲۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۳۸ صفحه

حجم

۱۲۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۳۸ صفحه

قیمت:
۳۶,۰۰۰
۱۸,۰۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
۲صفحه بعد