بریدههایی از کتاب اینک آن انسان: آدمی چهگونه همان میشود که هست
۳٫۵
(۱۶)
در میان آشنایانم کسانی هستند که برای من حکم موشِ آزمایشگاهی دارند تا بتوانم تفاوتِ واکنشهایشان را در برابرِ نوشتههایم، که تفاوتهایی بسیار آموزنده نیز هست، بسنجم.
پویا پانا
جستوجوی هرگونه اثری از تعصب در من بیهوده است.
پویا پانا
من بهراستی هراسانگیزترین انسانی هستم که تاکنون وجود داشته است؛ و این منافاتی با این امر ندارد که من نیکوکارترین انسان خواهم شد.
پروا
من انسان نیستم، دینامیتام. ــ و با این همه، من هیچ شباهتی به یک بنیانگذار دین ندارم. دین مسئلهیی مربوط به عوام است، من بعد از تماس با آدمهای دینی باید دستهایم را بشویم... من هیچ «مؤمن و معتقد» ی نمیخواهم، فکر میکنم شرورتر از آنم که به خودم هم معتقد باشم، من هرگز با تودهها سخن نمیگویم... ترسِ سهمگین من آن است که روزی مرا مقدس کنند
پروا
چهگونه کسی که سختترین و هولناکترین نظر را به واقعیت دارد، کسی که «مغاکینترین اندیشه» را داشته است میتواند درعینحال نه تنها این اندیشه را دلیلی علیه هستی، و حتا بازگشتِ جاودانهی آن، نداند بلکه، برعکس، این را دلیلِ دیگری بداند برای آنکه خودش آری جاودانه به همهچیز باشد
پروا
در رگهای من یک قطره خون فاسد، مخصوصاً خون آلمانی، نیست. وقتی میخواهم درست قطب مخالفِ خود، یعنی پستی بیاندازهی غرایز را پیدا کنم، همیشه مادر و خواهرم را مییابم. تصور «خویشاوندی» با چنین اراذلی* کفر به طبعِ خدایی من است
پروا
مفهومِ «فراانسان» ubermensch، نهچندان با پسوندِ uber («بالای، روی، فوقِ» از ریشهی لاتینی Supra بهمعنای «برتر، ابر، بالا، مافوق») بلکه با پسوندِ uber (به معنای لاتینی Trans معادلِ «ورا، آنسو، فرا و ترا») تعریف و تعین مییابد.
پروا
نه، من از زندگی سرخورده نشدهام! برعکس، از روزی که آن رهاییبخشِ بزرگ به من رو آورد، یعنی این ایده که زندگی میتواند برای اهلِ شناخت یک تجربه باشد و نه یک تکلیف یا تقدیر یا تزویر... سالبهسال زندگی را بهتر، خواستنیتر و رازآمیزتر مییابم...
پروا
«نیکان هرگز حقیقت را نمیگویند. سواحل و امنیتهای دروغین، این است آنچه نیکان به شما آموختهاند؛ شما در بستر دروغِ نیکان زاده و پناهنده شدید.
همهچیز به دست بزرگان تا بیخ و بُن کاذب و تحریف گشته است.»
پویا پانا
دین مسئلهیی مربوط به عوام است، من بعد از تماس با آدمهای دینی باید دستهایم را بشویم... من هیچ «مؤمن و معتقد» ی نمیخواهم، فکر میکنم شرورتر از آنم که به خودم هم معتقد باشم، من هرگز با تودهها سخن نمیگویم...
پویا پانا
هرکس که به رفتاری پُراداواطوار نیاز داشته باشد، یک آدمِ کاذب و جعلی است... زنهار از آدمهایی با جذابیتِ پُررنگولعاب!
پویا پانا
عمل تلافیجویانهی من این است که در مقابلِ هر حماقتی هرچه سریعتر مهارت نشان دهم. این شاید راهی برای جبران مافات باشد.
پویا پانا
«روح آلمانی» برای من یک هوای ناسالم است: من در چنین هوایی، در این ناپاکی غریزهشده در روانشناسی که هر آلمانی در گفتار و رفتارِ خود آن را بروز میدهد، بهسختی میتوانم تنفس کنم
پروا
من نخستین کسی هستم که معیار «حقایق» را به دست دارد و میتواند قطعیتشان را تعیین کند. انگار در من یک آگاهی ثانوی رشد کرده است
پروا
انسان اگر جان و جوهرِ همهی روحهای بزرگ را هم یکجا گِرد آورد، همه با هم نیز نمیتوانند حتا یک گفتار زردشت را به زبان آورند. نردبانی که او از آن بالا میرود و پایین میآید شگرف است. او از هر انسانِ دیگری دورتر دیده، دورتر خواسته و توانسته است دورتر برود
پروا
سرنوشت بشریت تاکنون به دست بدترین کسان بوده است و توسط واماندگان، کینهتوزانِ مکار، توسطِ بهاصطلاح «قدیسان»، یعنی همان انکارکنندگان و بیحرمتکنندگان انسان، اداره میشده است
پروا
آنگاه غریزهام تصمیم راسخ گرفت که به عادتِ من به تسلیمشدن، همرنگدیگرانشدن، و خود را با دیگران عوضیگرفتن پایان دهد
پروا
تباهشدگان٭ نیازمندِ دروغاند، این یکی از شرایطِ بقای آنهاست
پروا
هیچکس نمیتواند بیش از آنچه از قبل میداند از چیزها، منجمله از کتابها، چیزی بهدست آورد. انسان برای هرآنچه با زندگی تجربی خود به دست نیاورده باشد، گوشِ شنوا ندارد
پروا
زندگی برای من آنگاه آسانتر شده که دشوارترین چیزها را از من خواسته است
پروا
حجم
۲۷۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۲۴۶ صفحه
حجم
۲۷۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۲۴۶ صفحه
قیمت:
۵۰,۰۰۰
تومان