بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب در جمع زنان | طاقچه
کتاب در جمع زنان اثر چزاره پاوزه

بریده‌هایی از کتاب در جمع زنان

۳٫۸
(۵)
«انسان بزرگ‌ترین لطف‌ها را زمانی در حق کسی می‌کند که خودش از آن خبر نداشته باشد.»
قاصِدَک! هان؛ چِه خَبَر آوَردی؟
زندگی کن و بگذار دیگران هم زندگی کنند.
قاصِدَک! هان؛ چِه خَبَر آوَردی؟
«خودم به تنهایی از پس کارها برمی‌آیم.»
.
«فقط حین معاشقه واقعی است که آدم نقاب از چهره‌اش برمی‌دارد و خود را به معنای واقعی عریان می‌کند.»
یآسمن
سه ماه تمام خندیدم و گوییدو را به خنده واداشتم. آیا کم‌ترین سودی در پی داشت؟ او حتی قادر نبود از من جدا شود. آدم نمی‌تواند کسی را بیش از خود دوست داشته باشد. اگر خود نتوانی، هیچ کس دیگر قادر نیست تو را نجات دهد.
نازنین بنایی
حالا تنها مایه لذتم آن بود که خود را به آب گرم بسپارم، با آن یکی شوم و به تلفن هم جواب ندهم.
.
به چیزی جز یک حمام گرم، دراز کشیدن و شبی طولانی نمی‌اندیشیدم
.
«انسان تنها حیوانی است که کار می‌کند تا با لباس تن خود را بپوشاند.»
.
پیشخدمت با آزردگی خاطر گفت: «بله، درست است. همه‌اش تقصیر مادرهاست. چرا آن‌ها همراه دخترانشان نمی‌روند؟» گفتم: «مادرها؟ این دختران همیشه با مادرانشان بوده‌اند و در ناز و نعمت بار آمده‌اند. آن‌ها دنیا را فقط از پشت شیشه‌های رنگی دیده‌اند، برای همین وقتی دچار دردسر می‌شوند نمی‌دانند چه کار کنند و عاقبت هم گند می‌زنند به همه چیز.»
.
حتما پای مردی در میان است...
.

حجم

۱۴۸٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۱۸۸ صفحه

حجم

۱۴۸٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۱۸۸ صفحه

قیمت:
۹۴,۰۰۰
۶۵,۸۰۰
۳۰%
تومان
صفحه قبل
۱
۲۳صفحه بعد