بریدههایی از کتاب تحریفات در واقعه تاریخی کربلا
۴٫۶
(۲۸)
ما ایرانیها یک مردم ضعیفپسندی هستیم. آه و ناله کردن در میان ما سرقفلی دارد. هر کس میخواهد بگوید من آدم خوبی هستم، خودش را شل میکند، رها میکند، آه میکشد، ناله میکند
f_altaha
یکی از معروفترین قضایا که حتی یک تاریخ به آن گواهی نمیدهد، قصه لیلا مادر حضرت علیاکبر است. البته ایشان مادری به نام لیلا داشتهاند، ولی یک مورخ نگفته است که لیلا در کربلا بوده است. اما چقدر ما روضه لیلا و علیاکبر خواندیم، روضه آمدن لیلا به بالین علیاکبر! حتی من در قم در مجلسی که به نام آیهاللّه بروجردی تشکیل شده بود، البته خود ایشان نبودند، همین روضه را شنیدم که علیاکبر رفت به میدان، حضرت به لیلا فرمود: از جدم شنیدم که دعای مادر در حق فرزند مستجاب است، برو در فلان خیمه خلوت، موهایت را پریشان کن و در حق فرزندت دعا کن، بلکه خداوند این فرزند را سالم به ما برگرداند!
اصلاً لیلایی در کربلا نبوده. بعلاوه این منطق منطق حسین نیست. منطق حسین در روز عاشورا منطق جانبازی است.
مهدی فیروزان
دو مسئولیت بزرگ، مردم دارند. یک مسئولیت این است که نهی از منکر بر همه واجب است. وقتی که میفهمید و میدانید ـ و مردم اغلب هم میدانند ـ که دروغ است، نباید در آن مجلس بنشینید، که حرام است، بلکه باید مبارزه کنید. و دیگر این تمایلی است که صاحب مجلسها و مستمعین به گیراندن مجلس دارند، مجلس باید بگیرد، باید کربلا بشود. روضهخوان بیچاره میبیند که اگر بنا بشود هرچه میگوید از آن راستها باشد مجلسش نمیگیرد، بعد همین مردم هم دعوتش نمیکنند، ناچار یک چیزی هم اضافه میکند. این انتظار را مردم باید از سر خودشان بیرون کنند،[ نگویند ]فلان روضهخوانی که مجلس او میگیرد، فلان روضهخوانی که کربلا میکند. کربلا میکند یعنی چه؟! شما باید روضه راست را بشنوید و معارف و سطح فکرتان بالا بیاید، به طوری که اگر در یک کلمه روحتان اهتزاز پیدا کرد، یعنی با روح حسین بن علی هماهنگی کرد، و اشکی ولو ذرهای، ولو به قدر بال مگس[ جاری شد، ]اگر یک چنین اشکی در حالت هماهنگی روح شما با حسین بن علی از چشم شما بیرون بیاید، واقعا مقام بزرگی برای شماست. اما اشکی که از راه قصّابی کردن بخواهد از چشم شما بیاید، اگر یک دریا هم باشد ارزش ندارد. «داد بکشید» یعنی چه؟! چرا داد بکشید؟!
مرتضی
پیغمبر اکرم فرمود: «اِذا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فی اُمَّتی فَلْیظْهِرِ الْعالِمُ عِلْمَهُ وَ اِلاّ فَعَلَیهِ لَعْنَةُ اللّهِ» آنجا که بدعتها و دروغها ظاهر میشود، آنجا که چیزهایی ظاهر میشود که در دین نیست، مسائلی پیدا میشود که من نگفتهام، بر عهده دانایان است که حقایق را بگویند ولو مردم خوششان نمیآید
mahsa
نوشتهاند یک مردی رفت خدمت مرحوم صاحب مقامع و گفت: من دیشب خواب وحشتناکی دیدم. گفت: چه خواب دیدی؟ گفت: خواب دیدم که با این دندانهای خودم گوشتهای بدن امام حسین علیهالسلام را دارم میکنم. این مرد عالم لرزید، سرش را پایین انداخت، یک مدتی فکر کرد، گفت: شاید تو مرثیهخوان هستی. گفت: بله آقا. گفت: دیگر بعد از این یا اساسا مرثیهخوانی را ترک کن یا از کتابهای معتبر نقل کن. تو با این دروغهایت داری گوشت بدن امام حسین را با این دندانهای خودت میکنی. این لطف خدا بوده که لااقل در این رؤیا به تو نشان بدهد.
ابوذر
یکی از معروفترین قضایا که حتی یک تاریخ به آن گواهی نمیدهد، قصه لیلا مادر حضرت علیاکبر است. البته ایشان مادری به نام لیلا داشتهاند، ولی یک مورخ نگفته است که لیلا در کربلا بوده است. اما چقدر ما روضه لیلا و علیاکبر خواندیم، روضه آمدن لیلا به بالین علیاکبر! حتی من در قم در مجلسی که به نام آیهاللّه بروجردی تشکیل شده بود، البته خود ایشان نبودند، همین روضه را شنیدم که علیاکبر رفت به میدان، حضرت به لیلا فرمود: از جدم شنیدم که دعای مادر در حق فرزند مستجاب است، برو در فلان خیمه خلوت، موهایت را پریشان کن و در حق فرزندت دعا کن، بلکه خداوند این فرزند را سالم به ما برگرداند!
مهدی فیروزان
اولین کتابی که در مرثیه به فارسی نوشته شده همین کتاب روضة الشهداء است که در پانصد سال پیش نوشته شده است، چون وفات کاشفی در ۹۱۰، اوایل قرن دهم، بوده است و این کتاب یا در اواخر قرن نهم هجری نوشته شده است یا در اوایل قرن دهم. قبل از این کتاب مردم به منابع اصلی مراجعه میکردند. شیخ مفید (رضواناللّه علیه) ارشاد را نوشته است و چقدر متقن نوشته است. ما اگر به ارشاد شیخ مفید خودمان مراجعه کنیم، احتیاج به منبع دیگر نداریم.[ در ]تواریخ اهل تسنن، طبری نوشته است، ابن اثیر نوشته است، یعقوبی نوشته است، ابن عساکر نوشته است، خوارزمی نوشته است. من نمیدانم این بیانصاف چه کرده است! من وقتی این کتاب را خواندم، دیدم حتی اسمها جعلی است؛ یعنی در میان اصحاب امام حسین اسمهایی را میآورد که اصلاً چنین آدمهایی وجود نداشتهاند؛ در میان دشمنها اسمهایی میبرد که همه جعلی است؛ داستانها را به شکل افسانه در آورده است. چون این کتاب اولین کتابی بود که به زبان فارسی نوشته شد،[ مرثیهخوانها ]که اغلب بیسواد بودند و به کتابهای عربی مراجعه نمیکردند، همین کتاب را میگرفتند و در مجالس از رو میخواندند. این است که امروز مجلس عزاداری امام حسین را ما «روضهخوانی» میگوییم. در زمان امام حسین روضهخوانی نمیگفتند،
مرتضی
سین میگوید من نهضت کردم برای امر به معروف، برای اینکه دین را زنده کنم، برای اینکه با مفاسد مبارزه کنم. نهضت من یک نهضت اصلاحی اسلامی است.
mahsa
از پانصد سال پیش به این طرف اسم این کار شده «روضهخوانی» . روضهخوانی یعنی خواندن کتاب روضة الشهداء، همان کتاب دروغ. از وقتی که این کتاب در دست و بالها افتاد، دیگر کسی تاریخ واقعی امام حسین را مطالعه نکرد و شد افسانهسازیِ روضة الشهداء خواندن. ما شدیم روضهخوان، یعنی روضة الشهداء خوان، یعنی افسانهها را نقل کردن و به تاریخ امام حسین توجه نکردن.
ابوذر
مطلبی الان یادم افتاد، آن خیلی عجیب بود. چند سال پیش در همین تهران، در منزل یکی از علمای بزرگ این شهر، یکی از اهل منبر روضه لیلا خواند. یک چیزی من آنجا شنیدم که به عمرم نشنیده بودم. گفت وقتی که حضرت لیلا رفت در آن خیمه و موهایش را پریشان کرد، بعد نذر کرد که اگر خدا علیاکبر را سالم به او برگرداند و در کربلا کشته نشود، از کربلا تا مدینه ریحان بکارد! (سیصد فرسخ راه است.) این را گفت، یکمرتبه زد زیر آواز: «نَذْرٌ عَلَیَّ لاَءنْ عادوا وَ اِنْ رَجَعوا ـ لَأَزْرَعَنَّ طَریقَ الطَّفِّ رَیحانا» (من نذر کردم که اگر اینها برگردند، راه طفّ را ریحان بکارم.) این بیشتر برای من اسباب تعجب شد که این شعر عربی از کجا پیدا شد؟ بعد رفتیم دنبالش گشتیم، دیدیم این طفّی که در این شعر آمده کربلا نیست، «طف» آن سرزمینی بوده که لیلا[ معشوق ]مجنون عامری، همین عاشق معروف، در آن سرزمین سکونت میکرده و این شعر از مجنون است برای لیلی، و این آدم این شعر را برای لیلای مادر علیاکبر و برای کربلا میخوانْد.
^آدم _فضایی^
اگر خطبههای علی را کنار بگذاریم دیگر خطبهای به این پرشوری در دنیا پیدا نمیشود. یک بار و دو بار و سه بار صحبت کرد، عمر سعد بر لشکریان خودش ترسید که مبادا نطق حسین اینها را تحت تأثیر قرار بدهد. نوبت دیگر که اباعبداللّه آمد صحبت کند (ببینید چقدر نامردی کردند، چقدر روحشان شکست خورده بود!) دستور داد سروصدا کنید، دستتان را به دهانتان بزنید که کسی صدای حسین را نشنود. آیا این علامت شکست نیست؟ آیا این علامت پیروزی حسین نیست؟ آیا این نباید برای ما درس باشد که یک بشر اگر با ایمان باشد، اگر موحد باشد، اگر به خدا پیوند داشته باشد، اگر به آن دنیا ایمان داشته باشد، اگر نفس مطمئنه باشد، یکتنه سیهزار نفر را از نظر روحی شکست میدهد؛ آیا اینطور نیست؟
مروارید ابراهیمیان
چند نمونه دیگر
در کتاب اسرارالشهاده نوشته است که در کربلا یک میلیون و ششصد هزار نفر لشکر عمر سعد بود. آخر اینها از کجا پیدا شدند؟ اینها هم همه از کوفه بودند. مگر چنین چیزی میشود؟ در آن کتاب نوشته است امام حسین در روز عاشورا سیصد هزار نفر را با دست خودش کشت. با بمبی که روی هیروشیما انداختند، تازه شصت هزار نفر کشته شد. من چند روز پیش حساب کردم که اگر فرض کنیم که شمشیر مرتب بیاید و در هر ثانیه یک نفر کشته شود، سیصد هزار نفر، هشتاد و سه ساعت و بیست دقیقه وقت میخواهد. دیدند که جور درنمیآید، چه بکنند؟ گفتند روز عاشورا هم هفتاد ساعت بود
مروارید ابراهیمیان
و شما باید توجه داشته باشیم که بزرگترین وظیفهای که ما داریم این است که ببینیم چه تحریفهایی در تاریخ ما شده است؟ چه تحریفهایی در نقاشی شخصیتهای بزرگان ما شده است؟ چه تحریفهایی در قرآن ما شده است؟
mahsa
تحریف آفت دین است، دین را میخورد. دین را که کرم خاردار نمیتواند از میان ببرد، دین را که سن و ملخ از میان نمیبرد. دین را تحریف از میان میبرد، چون موضوع را عوض میکند، مردم به نام حقیقت آن را میپذیرند اما نتیجه معکوس میگیرند.
mahsa
ما ایرانیها یک مردم ضعیفپسندی هستیم. آه و ناله کردن در میان ما سرقفلی دارد. هر کس میخواهد بگوید من آدم خوبی هستم، خودش را شل میکند، رها میکند، آه میکشد، ناله میکند. این معلول همین دروغی است که ما به امام زینالعابدین نسبت دادهایم و ایشان را «امام زین العابدین بیمار» میخوانیم. تا شخصی میگوید آه، میگوییم درست مثل امام زینالعابدین بیمار!
MAHDInp
به خدا قسم حرف حاجی حرف راستی است. میگوید امروز اگر کسی بخواهد بر امام حسین علیهالسلام بگرید، بر این مصیبتهایش باید بگرید، بر این تحریفها و مسخها و دروغها باید بگرید.
^آدم _فضایی^
انسان وقتی میخواهد درد دل خودش را بگوید به صورت نوحهسرایی میگوید؛ آسمان را مخاطب قرار میدهد، زمین را مخاطب قرار میدهد، درختی را مخاطب قرار میدهد، خودش را مخاطب قرار میدهد، انساندیگری را مخاطب قرارمیدهد، حیوانی را مخاطب قرار میدهد.
mahsa
امام به اهلبیت فرموده بود تا من زنده هستم هرگز از خیمهها بیرون نیایید. این حرفها را باور نکنید که اینها دم به دم بیرون میدویدند، ابدا! دستور آقا بود که تا من زنده هستم در خیمهها باشید، حرف سستی از دهان شما بیرون نیاید که اجر شما ضایع میشود.
mahsa
اگر در دنیا انسانی شما پیدا کنید که نگذاشت یک قطره خونش هدر برود حسین بن علی است.
mahsa
باید حسینی کشته بشود، جهان اسلام تکان بخورد تا تازه آقای عبداللّه بن حنظله غسیلالملائکه و صدها نفر دیگر مثل او در مدینه و در کوفه و در جاهای دیگر چشمهایشان را بمالند و باز کنند، بگویند حسین حق داشت که چنین حرفی زد.
mahsa
حجم
۹۰٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۹۱ صفحه
حجم
۹۰٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۹۱ صفحه
قیمت:
۱۲,۰۰۰
۴,۸۰۰۶۰%
تومان