بریده‌هایی از کتاب روان شناسی پول

من عاشق این نقل‌قول از ولتر هستم: «تاریخ هرگز تکرار نمی‌شود؛ انسان‌ها کارهای تکراری می‌کنند.»

«فقر به شما اجازه نمی‌دهد درد را احساس کنید.»

«موفقیت حقیقی این است که از سگ‌دو زدن دست برداشته و در راستای آرامش ذهنی‌ات قدم برداری.»

. ترفندِ مقابله با شکست این است که زندگی مالی خود را طوری برنامه‌ریزی و تنظیم کنید که یک سرمایه‌گذاری بد در اینجا و یک هدف مالی ازدست‌رفته در آنجا شما را با خاک یکسان نکند و بتوانید به‌رغم آن‌ها بازهم بازی را ادامه دهید تا شانس به نفع شما شود.

فردا مانند دیروز نخواهد بود. نمی‌توانیم به دستاوردهای گذشته‌مان اعتماد کنیم. نمی‌توانیم خوش‌بین باشیم. نمی‌توانیم تصور کنیم که موفقیت دیروز به معنای خوش‌بختی فرداست.» در اینجا نیز دوباره بقا مهم است. نه «رشد» یا «هوش» یا «بینش.» توانایی دوام آوردن برای مدتی طولانی، بی‌آنکه فرسایش بیابی یا مجبور به تسلیم شوی، بیشترین تفاوت را می‌آفریند. این موضوع چه در سرمایه‌گذاری، چه در شغل و چه در کسب‌وکارتان باید زیربنای استراتژی‌هایتان باشد.

برای ایجاد نتایج عظیم، به نیروی شگرفی نیازی ندارید. اگر چیزهایی کم‌کم ترکیب شوند یا به کلام دیگر رشدی کوچک اتفاق بیفتد، همان اساس اولیه و کوچک می‌تواند سوختی برای رشد آینده باشد و نتایج بسیار عظیمی به بار بیاورد که شاید در یک نگاه منطقی به نظر نرسد. این موضوع ممکن است آن‌قدر غیرمنطقی باشد که شما آنچه امکان‌پذیر است، خاستگاه آن رشد فزاینده و علت و ریشهٔ آن را دست‌کم بگیرد. و درمورد پول هم این موضوع صادق است.

شانس و ریسک هر دو واقعیاتی هستند که نشان می‌دهند نیروهایی غیر از تلاش فردی نیز بر نتایج به‌دست‌آمده در زندگی تأثیر دارند. آن‌ها آن‌قدر شبیه به هم هستند که نمی‌توانید به یکی اعتقاد داشته باشید بی‌آنکه به دیگری احترام بگذارید. هر دو اتفاق می‌افتند، زیرا دنیا پیچیده‌تر از آن است که بگذارد صد درصد اقداماتتان به صد درصد نتایجتان منجر شود.

بزرگ‌ترین شکست تک‌نقطه‌ای درمورد پول، تکیه کردن صِرف به یک فیش حقوقی جهت تأمین نیازها و هزینه‌های کوتاه‌مدت است؛ بی‌آنکه پس‌اندازی داشته باشید تا بین آنچه فکر می‌کنید هزینه‌هایتان است و آنچه ممکن است هزینه‌هایتان در آینده باشد، فاصله بیندازید.

خردِ داشتنِ فضایی برای خطا، پذیرش وجود ناشناخته‌ها (تردید، تصادفی بودن و شانس) است و این ناشناخته‌ها بخش‌های همیشگی زندگی هستند. تنها راه دست‌وپنجه نرم کردن با آن‌ها، افزایش شکاف بین آنچه فکر می‌کنید اتفاق خواهد افتد و آنچه می‌تواند اتفاق بیفتد است؛ به‌طوری‌که همچنان قادر به جنگیدن در روز بعد باشید.

بیشتر مردم در اعماق وجودشان می‌خواهند ثروتمند باشند. آن‌ها درواقع آزادی و انعطاف‌پذیری می‌خواهند و این چیزی است که دارایی‌های خرج‌نشده می‌تواند به آن‌ها بدهد. اما این برداشت غلط در وجودشان ریشه کرده است که داشتن پول را همان هزینه کردن پول می‌دانند؛ طوری که نمی‌توانند محدودیت لازم برای ثروتمند شدن را ببینند و ازآنجاکه نمی‌توانیم این محدودیت‌ها را ببینیم، یادگیری آن نیز دشوار است.

نکته این است که سقف مقایسهٔ اجتماعی به‌قدری بالاست که درواقع هیچ‌کس هرگز به آن نخواهد رسید. این به معنای نبردی است که هرگز نمی‌توان در آن برنده بود و از دید من تنها راه پیروزی در آن این است که از همان ابتدا وارد نبرد نشوید و این واقعیت را بپذیرید که حتی اگر کمتر از اطرافیان خود دارید، به‌اندازهٔ کافی دارید.

سگ‌ها ده‌هزار سال پیش اهلی شدند و هنوز برخی از رفتارهای اجداد وحشی‌شان را حفظ کرده‌اند. و حالا خودمان را در نظر بگیریم که امیدواریم با بیست تا پنجاه سال تجربه در نظام مالی مدرن بتوانیم بهترین عملکرد را داشته باشیم و با شرایط جدید سازگار شویم.

ورزش مثل پولدار بودن است. فکر می‌کنید: «من تلاش زیادی کردم و اکنون لیاقتش را دارم که با وعدهٔ غذایی کامل از خودم پذیرایی کنم.» ثروت کنار گذاشتن آن وعدهٔ غذایی و درواقع سوزاندن کالری خالص است. این کار دشوار است و به تسلط بر خویش نیاز دارد. اما همین کار دشوار با ایجاد فاصله بین آنچه می‌توانستید انجام دهید و آنچه برای انجام دادن انتخاب می‌کنید با گذشت زمان به دارایی‌هایتان می‌افزاید.

بیلمان سرمایه‌گذار زمانی نوشت: «سریع‌ترین راه برای داشتن احساس ثروتمندی این است که مبالغ هنگفت پول را برای خرید چیزهای خوب و زیبا خرج کنید، اما راه ثروتمند شدن این است که فقط پولی را که دارید خرج کنید، نه آن پولی که صاحبش نیستید. واقعاً خیلی ساده است.» این توصیه عالی است؛ اما کافی نیست. تنها راه ثروتمند شدن این است که پولی را که دارید خرج نکنید. این نه‌فقط تنها راه جمع کردن ثروت، بلکه همان تعریف دقیق ثروت است.

وقتی به موفقیت‌های یک فرد برتر و الگو توجه ویژه‌ای می‌کنیم، از این نکته غافل می‌شویم که دستاوردهای آن‌ها نتیجهٔ درصد کمی از اقداماتشان هستند. این باعث می‌شود که وقتی خودمان شکست می‌خوریم یا زیانی می‌بینیم، احساس سرخوردگی کنیم. اما به این احتمال توجه نداریم که ما نیز مانند استادان و برترین‌های هر حوزه ممکن است هم اشتباه کنیم و هم درست عمل کنیم. شاید وقتی آن‌ها کاری را درست انجام می‌دهند بهتر از و درست‌تر از ما عمل کنند، اما به همان اندازه نیز می‌توانند اشتباه کنند.

با جست‌وجوی الگوهای گسترده‌ای از موفقیت و شکست، به نکات مهم کاربردی نزدیک‌تر خواهید شد. هرچه این الگو عمومی‌تر باشد، ممکن است در زندگی‌تان کاربرد بیشتری داشته باشد. تلاش برای تقلید از موفقیت سرمایه‌گذاری وارن بافِت سخت است، زیرا نتایج او بسیار بارز است و نقش شانس در زندگی