بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پنجره جنوبی | طاقچه
تصویر جلد کتاب پنجره جنوبی

بریده‌هایی از کتاب پنجره جنوبی

نویسنده:م. بهارلویی
انتشارات:انتشارات سخن
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۶از ۵۰ رأی
۳٫۶
(۵۰)
درد بی‌خبری نکشیدی بفهمی چی می‌گم!
n re
می‌گن زن‌ها شکننده و ضعیفن، اما مردهایی که عاشق می‌شن شکننده‌ترن...
n re
دنیا با نفرت قشنگ نیست. نمی‌خوای بی‌خیال نفرتت بشی و به زندگی عادیت برسی؟
n re
دست تو توی سفره‌ای بوده که من پهن کرده بودم و نون و نمک منو خوردی... نمکدونو نشکن که بد می‌بینی!
n re
وقتی زیاد صبور باشی کسی محلت نمی‌ذاره! کسی نمی‌بیندت! از کنارت رد می‌شن و خاکی که روت نشسته پاک نمی‌کنن، بهت نمی‌رسن!... کسی نمی‌بینه که بالاخره برگ دادی یا نه! کسی نمی‌فهمه بزرگ شدی یا نه!... غم بیفته به جونتم کسی نمی‌فهمه!...
n re
آدم موفق هیچ‌وقت تمام برگ‌هایی که باعث بردش می‌شه رو نمی‌کنه...
n re
زل زد به خانه سرد و بی‌روح بی‌بی! چه‌قدر دلش برای بی‌بی تنگ شده بود!
n re
زندگی همیشه اون چیزی نیست که ما می‌خوایم.
n re
با زود از کوره در رفتن فقط همه چیزو خراب می‌کنیم...
n re
مادر من که خون‌بس می‌شه یه جورایی می‌شه کلفت خونه‌شون... مادر من نماد کامل ظلم به دخترای اون دوره بوده!... نماد کامل ظلمی که به خون‌بس‌ها می‌شده!... کاش این رسم هیچ‌وقت نبود!... من و مادرم می‌تونستیم یه زندگی معمولی داشته باشیم، اما یه عمر اخ و تف بودیم، چون مادرم خون‌بس بود. خودش که هیچ جایگاهی نداشت طفلی، منم به واسطه این‌که بچه اون بودم، وضعم خراب بود.
n re
گفتی بزرگ می‌شه خودش می‌فهمه مادرش کار درستی کرده طلاق گرفته... بزرگ شدم اما نفهمیدم کجای کارت درست بوده... حق داشتید از هم جدا بشید، اما حق نداشتید منو بیارید توی این دنیا و مسئولیتمو قبول نکنید!...
n re
چشم آدما رو که نگاه کنی می‌تونی راست و دروغشونو بفهمی! خیر و شرشونو... اصلا می‌تونی تا ته دلشونو ببینی! برو نگاه چشم آدما کن! زبون بلده دروغ بگه، چشم فقط ادای دروغ گفتنو درمی‌آره!"...
n re
کلافه پناه برده بود به ناخدا و پرسیده بود "ناخدا چه جوری خوب و بد آدما رو تشخیص بدم؟!" و ناخدا گفته بود "نعوذبالله، مگه ما خداییم؟!... تشخیص خوب و بد آدما کار ما نیست، کار اون بالاییه! اونم به عمر ما و این دنیا قد نمی‌ده!
n re
گیاه‌های کم‌توقع رو می‌شه گذاشت پشت پنجره‌های شمالی... کم‌توقع و آروم!... گلدونای پشت پنجرهٔ شمالی از اون گل و گلدونایی هستن که می‌تونی ولشون کنی بری سفر و اصلا یادت بره هستن... مهندس و نهال از جلوی دیدش گم شدند، بغض کرد و زیر لبی برای خود گفت: ــ چه‌قدر گیاه‌های پشت پنجرهٔ شمالی مظلومن...
n re
زندگی همینه، همین که می‌بینی! معمولی و غیرمعمولیشو خود ماها تقسیم‌بندی می‌کنیم...
n re
حتما خدا رو داریم... خدا رو داریم...
n re
درست می‌گفت، شمارهٔ پرواز او بود... همین دلتنگ‌ترش کرد!
n re
حق هیچ گلی، مُردن نبود!
n re
ــ یک‌بار زندگی می‌کنیم...
n re
سر که نه در راه عزیزان بود، بار گرانی است کشیدن به دوش!"
n re

حجم

۶۵۲٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۸۲۰ صفحه

حجم

۶۵۲٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۸۲۰ صفحه

قیمت:
۱۳۰,۰۰۰
۳۹,۰۰۰
۷۰%
تومان
صفحه قبل
۱
۲۳صفحه بعد