درد بیخبری نکشیدی بفهمی چی میگم!
n re
دنیا با نفرت قشنگ نیست. نمیخوای بیخیال نفرتت بشی و به زندگی عادیت برسی؟
n re
دست تو توی سفرهای بوده که من پهن کرده بودم و نون و نمک منو خوردی... نمکدونو نشکن که بد میبینی!
n re
وقتی زیاد صبور باشی کسی محلت نمیذاره! کسی نمیبیندت! از کنارت رد میشن و خاکی که روت نشسته پاک نمیکنن، بهت نمیرسن!... کسی نمیبینه که بالاخره برگ دادی یا نه! کسی نمیفهمه بزرگ شدی یا نه!... غم بیفته به جونتم کسی نمیفهمه!...
n re
آدم موفق هیچوقت تمام برگهایی که باعث بردش میشه رو نمیکنه...
n re
زل زد به خانه سرد و بیروح بیبی! چهقدر دلش برای بیبی تنگ شده بود!
n re
زندگی همیشه اون چیزی نیست که ما میخوایم.
n re
با زود از کوره در رفتن فقط همه چیزو خراب میکنیم...
n re
مادر من که خونبس میشه یه جورایی میشه کلفت خونهشون... مادر من نماد کامل ظلم به دخترای اون دوره بوده!... نماد کامل ظلمی که به خونبسها میشده!... کاش این رسم هیچوقت نبود!... من و مادرم میتونستیم یه زندگی معمولی داشته باشیم، اما یه عمر اخ و تف بودیم، چون مادرم خونبس بود. خودش که هیچ جایگاهی نداشت طفلی، منم به واسطه اینکه بچه اون بودم، وضعم خراب بود.
n re
گفتی بزرگ میشه خودش میفهمه مادرش کار درستی کرده طلاق گرفته... بزرگ شدم اما نفهمیدم کجای کارت درست بوده... حق داشتید از هم جدا بشید، اما حق نداشتید منو بیارید توی این دنیا و مسئولیتمو قبول نکنید!...
n re