ما جامعه را زنده نگه میداریم تا خود را جاودان کنیم
Hana
در مرتبهٔ دیگر، یعنی مرتبهٔ اندیشیدن به هستی، شگفتی فرد تنها در شیوهٔ وجود چیزها خلاصه نمیشود، بلکه وجود چیزها کافیست تا او را به تحسین و تعجب وادارد. زیستن در این مرتبه به معنای آگاهی دائمی از هستیست. در این مرتبه که اغلب «مرتبهٔ هستیشناختی» (از ریشهٔ یونانی ontos به معنای «هستی یا وجود») نامیده میشود، فرد در اندیشهٔ هستی باقی میماند، نه تنها در اندیشهٔ آسیبپذیری و شکنندگی هستی، بلکه (همان گونه که در فصل ششم به آن خواهم پرداخت) در اندیشهٔ مسئولیتش در قبال وجود خویش. از آنجا که فقط در مرتبهٔ هستیشناختیست که فرد با خودآفرینندگی خویش در تماس است، تنها در همینجاست که نیروی تغییر ِِ خویش را بهچنگ میآوَرَد.
Hana
«پسزمینهٔ سیاه و تیرهٔ مرگ، رنگهای لطیف زندگی را با همهٔ خلوصشان آشکار میکند و بهچشم میآوَرَد.»(۶)
کاربر ۵۰۰۸۷۱۰
«هستی را نمیتوان بهتعویق انداخت.»
کاربر ۵۰۰۸۷۱۰
«هستی را نمیتوان بهتعویق انداخت.»
کاربر ۵۰۰۸۷۱۰
اوتو رنک رواننژند را انسانی میداند «که وام (زندگی) را نمیپذیرد تا مجبور به پرداخت بدهی (مرگ) نشود.»(۲)
کاربر ۵۰۰۸۷۱۰
حقیقت شخصیتهای داستانی به این دلیل ما را تحتتأثیر قرار میدهد که حقیقت خودِ ماست. علاوه بر اینها، آثار بزرگ ادبی به ما دربارهٔ خودمان میآموزند، زیرا بهشدت راستگو و صریحند؛
Hana
همانطور که فروید در بحث ادیپشاه (۱۸) اشاره کرده، آثار بزرگ ادبی ماندگارند، زیرا چیزی را در خواننده برمیانگیزند که او را مشتاق درک حقیقتشان میکند.
Hana
موقعیت اگزیستانسیال میگوید دنیا تصادفیست یعنی هر آنچه هست، میتوانست طور دیگری باشد؛ یعنی خود انسانها هستند که خود، دنیای خود و موقعیتشان را در آن میسازند؛ یعنی «معنا» یی در کار نیست، جهان از نقشهای عظیم برخوردار نیست، هیچ خط مشیای جز آنچه فرد خود میآفریند، وجود ندارد.
پس معضل بنیادی اینجاست: چطور کسی که نیازمند معناست، آن را در جهانی فاقد معنا بیابَد؟
Lale Farhoudi